دین مبین اسلام توجه خاصی به امر به
معروف و نهی از منکر دارد و مقوله حجاب و عفاف نیز یکی از مصادیق آن و از مباحث
روز جامعه اسلامی ماست . با توجه به اینکه اظهار نظرهای متفاوت و فراوانی توسط
مسئولین و نهادهای مختلف در مورد آن صورت گرفته است بر آن شدیم تا طی چند مقاله به
جمع آوری مطالب پیرامون حجاب و عفاف پرداخته و طور زیربنایی به شرح آن بپردازیم:
1-چند دلیل برای ضرورت حجاب
1-1 – حجاب مفهومی عام دارد
و آن چه در قرآن یا احادیث در این مورد بیان شده است، تحت واژهی «سَتر» میباشد و
بسیار فرق است بین «حجاب» با «سَتر». حجاب یعنی پرده و ستر یعنی پوشش. چنان چه
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید هیچ پیامبر و احدی با خدا تکلم نمینماید،
مگر از پس حجاب. و شاید چون حجاب پردهای برای پوشاندن بدن میشود، اصطلاحاً به
جای واژهی «سَتر» متداول شده است، اما اصل همان «سَتر» است.
1-2 –پوشش، برای انسان یک
«حسن ذاتی» و عریانی یک «قبح ذاتی» است. انسان ذاتاً چیزها یا کارهایی را مفید و
در راه کمال و خوب میداند و متقابلاً بسیاری از چیزها یا کارها را مانع کمال،
موجب سقوط و قبیح میداند. چنان چه آدمی ذاتاً از علم، صداقت، وفاداری و ... خوشش
میآید و بدان احترام میگذارد و از جهل، دروغ و خیانت بدش میآید و آنها را قبیح
میداند. هر چند که خود مرتکب آنها گردد.
1-3 – دلیل «حسن ذاتی» پوشش
[که امروزه تحت عنوان حجاب] از آن یاد میکنیم این است که بشر از همان آغاز خلقت تاکنون،
رعایت پوشش بدن را نه تنها یک امر خوب و قابل تمجید و تکریم، بلکه یک امر ضروری
قلمداد نموده است. چنان چه در عصر قدیم نیز آن انسان بربری خود را با برگ درخت یا
پوست حیوان میپوشاند و امروزه حتی در همین جهان غرب که به ظاهر با حجاب مخالفت میکند
نیز عریان شدن در مجامع عمومی جرم محسوب میگردد. لذا حتی اگر مردی با پیراهن زیر
و شورت یا زنی با لباسی به مدل مایو یا بیکینی در خیابان ظاهر شود بازداشت میگردد،
چه رسد به عریان. و به همین دلیل مکانهای خاصی را در برخی از سواحل بعضی از
کشورها، جهت عریان گشتن قرار دادهاند. اما متقابلاً برای ورود به هر مکانی که
قداستی دارد، حدودی قائل شدهاند. این رفتارهای فطری بشری از آغاز خلقت تا عصر بیدینی
و ارتباطات امروزی، همه حاکی از «حسن ذاتی و فطری و عقلی» پوشش یا همان حجاب است.
پس، در اصل ضرورت پوشش
بحثی باقی نمیماند و همه اعتراف دارند و باید داشته باشند که پوشش یک فضیلت، یک
ویژگی عقلی انسانی و یک ضرورت رفتاری است. منتهی اختلاف بر سر حدود یا چگونگی آن و
یا اماکن است. این فرق دارد با اختلاف در اصل موضوع. و از نظر اسلام (و هر فرد
عاقلی)، همهی جامعه مقدس است و نه فقط ساختمان واتیکان، و حدود نیز الزاماً آن
نیست که از سوی غرب دیکته شود. تا اگر روزگاری همه روسری داشتند، بیروسری را رسوا
کنند یا به صلیب بکشند و اگر روزی همه با مینیژوب بودند، رعایت حد بیشتر از آن را
مسخره کنند. این یک دیکتاتوری است. اسلام میگوید: حدود را خدای همگان تعیین میکند
و نه انسانها. چون اگر انسانها تعیین کننده باشند، نه تنها بر اساس منافعشان
تدوین میکنند، بلکه ناچارند آن را به زور اعمال کنند.
1-4 – پوشش در اسلام، هم
برای باطن است و هم برای ظاهر. و نیز هم برای مرد است و هم برای زن. لذا امر به خودداری
از نگاه به نامحرم یا همان چشمچرانی که نزد زن و مرد قبح ذاتی دارد، قبل از پوشش
بیان گردیده و برای چشم هم از واژهی «ابصار» استفاده شده و نه «اعین». چرا که
«اعین» فقط چشم سر است، اما «بصیرب» به چشم سر و چشم عقل، یا چشم ظاهر و باطن با
هم اطلاق میگردد. و علت اصلی این حکم نیز، تنظیم روابط فردی و اجتماعی عاقلانه و
عادلانه است. تا انسانها به چشم طمع به یک دیگر نگاه نکنند.
1-5 – از مهمترین دلایل
عقلی محض برای پوشش زنان، همان است که خداوند متعال به صورت قالب کلی بیان نموده
است و البته انسان میتواند و باید که تعمیم دهد و مصادیق متفاوت آن را خود
دریابد. خداوند متعال در سوره (الأحزاب – آیه59 ) میفرماید: «شناخته شدن به نیکی»
و نیز «محفوظ ماندن از آزار» از دلایل کلی ضرورت پوشش است:
«يا أَيُّهَا
النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ
عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ
وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»
ترجمه: هان اى پيامبر! به
همسرانت، و دخترانت و زنان مؤمنين، بگو تا جلباب (روپوشهای) خود پيش بكشند، این برای
شناخت آنها (به عفاف، پاکی، فضیلت، مسلمانی، کمال و ...) نزدیکتر است، پس در
نتيجه اذيت نمىبينند، و خدا همواره آمرزنده رحيم است.
اینک به صورت بسیار
مختصر به این دو فایده یا دو فلسفهی بیان شده میپردازیم:
1-5-1-شناخت:
انسانها با یکدیگر
مرتبط میگردند و چگونگی ارتباط به تناسب چگونگی شناخت از یکدیگر تنظیم میگردد.
مهم است که طرف مقابل را عالم بشناسید یا جاهل، صادق بشناسید یا خائن ... و به طور
کلی انسان بشناسید یا حیوان یا کالا یا وسیلهای برای استفاده یا سوء استفاده.
اما در مسئلهی شناخت
نیز باید توجه کرد که اول «معروف» خود را میشناساند و سپس فرد به همان تناسب او
را میشناسد یک گل نیز ابتدا خود را با جلوه و بوی عطرش میشناساند، یک حیوان نیز
ابتداء با نمایش ظاهرش از خود شناساسی میدهد و یک انسان نیز همین طور است.
پس، بسیار مهم است که
زن، با تمام جاذبههای جنسیای که برای یک مرد (یا حتی یک زن) دارد، ابتدا خود را
چگونه معرفی کرده و میشناساند. یک جاذبهی جنسی، یک لذت رایگان، یک امکان برای
خوشگذرانی مرد، یک ابزار برای مطامع نفسانی و منافع اقتصادی ...، و یا یک انسان؟!
پس اگر زن در یک ارتباط با غیر یا جلوهی عمومی، خود را با جاذبههای جنسیاش «چشم
و ابرو و سر و سینه و پر و پایش» معرفی کرد و طرف مقابل را به جاذبههای ظاهرش
دعوت کرد، ارزش و فایدهی او نیز همین قدر است و طرف مقابل نیز قدر و ارزش او را
به همین مقدار میشناسد. لذا در هر جامعهای که پوشش کنار رفت، برای زن نیز ارزش و
فایدهی دیگری تعریف نشد. اما اگر ظاهر را پوشاند، آن وقت باطن خود را معرفی میکند
و مخاطبین را به جاذبههای انسانی خود چون: علم، اخلاق، کرامت، فضیلت و ...، دعوت
میکند.
1-5-2-محفوظ ماندن از
آزار:
این آزار هم روحی است و
هم جسمی. ولی در هر حال نمایش بدن، سبب میگردد که مرد به چشم یک «طعمه» به او
بنگرد و برای دستیابی به طعمهاش هر کاری بکند و پس از سیر شدن، مانند حیوانی که
از شکارش فایدهای برده، لاشهای را رها کند و برود.
زن در صورت جلوهی
جاذبههای جنسی خود، مورد آزار و اذیب قرار میگیرد. هم تحقیر میشود، هم به بردگی
اساطیری یا بردگی مدرن امروزی کشیده میشود و هم مورد هجوم و شکار، دزدی و اسارت و
تجاوز، سوء استفاده و اغفال و ... قرار میگیرد. و البته این حقیقتی است که در
دیروز و امروز شرق و غرب عالم مشهود بوده و هست.
لذا اسلام دو فایدهی
اصلی و عمدهی پوشش را «شناخته شدن به نیکی» و نیز «محفوظ ماندن از آزار» بر میشمرد.
2-راه کارهای تشویق نوجوانان به حجاب
مشکل اساسی ما در تعلیم و
تربیت دینی خودمان و فرزاندانمان این است که با هر مسئلهای به صورت اتفاقی، موردی
و ناگهانی برخورد میکنیم و در همان گام اول نیز انتظار گام آخر را داریم، لذا
همیشه با چالش مواجه میگردیم. اگر فرزندان خودمان را همان سنین کودکی با اخلاق و
آداب اسلامی آشنا و مأنوس گردانیم و منتظر رسیدن سال و ساعت بلوغ نشویم، این
مشکلات بسیار کمتر خواهد بود.
*- بی تردید یک پاسخ کلیشهای
برای همه پرسشها، شبهات، چالشها، گرایشها، خوشایندها، ناخوشایندها و ...، وجود
ندارد که بتواند آن را به صورت یک نسخهی واحد، به همگان ارائه داد. اما کلیات و
اصولی هست که بتوان به آنها تأکید نمود.
2-1 – اولین اصل معرفت حق
تعالی و محبت به اوست. توحید اولین اصل از اصول دین است و "حجاب" فقط یکی
از احکام ضروری اسلام است که زن و مرد مسلمان باید رعایت کنند.
گاهی میبینید که ما
اصلاً با خدا، اسلام و معاد کاری نداریم، فقط میخواهیم که فرزندمان نماز بخواند،
حجاب بگذارد و ...!
پس بسیار مهم است که ضمن
توصیهی مطلوب به رعایت احکامی چون: نماز، حجاب، طهارت و ...، خودمان و فرزندان
خودمان را با بیانهای زیبا و دلنشین، با روشهای نیکو و به روز، با استدلال منطقی
و نیز با محبتی که خودِ خدا قلب انسان را سرشار از عشق و محبت به خودش قرار داده
است، آَشنا نماییم.
2-2 – اطاعت
در گرو محبت است. انسان از کسی پیروی میکند که آن را دوست دارد و به سوی چیزی میرود
که به آن علاقه دارد. آیا غیر از این است که خداوند علیم و حکیم، به خاتم انبیا و
رسولانش، حضرت محمد مصطفی (ص) فرمود: به مردم بگو که جز مودت اهل بیت از شما نمیخواهم؟!
چرا نفرمود: همه بروید فیلسوف، عارف، مجتهد، مفسر و دانشمند گردید؟ چون تبعیت در
گرو مودت و محبت است.
2-3 – اصل بعدی دشمن شناسی
است که مترادف خداشناسی و دوستشناسی باید محقق گردد.
به نحوهی آموزش تربیت و
ربوبیت الهی نگاه کنید؛ میفرماید: مرا عبادت کن، شیطان را عبادت نکن – به من ایمان
بیاور، به طاغوت ایمان نیاور – ولایت مرا بپذیر، ولایت دشمنان من و خودت را نپذیر و
... .
«أَلَمْ أَعْهَدْ
إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي
هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» (یس، 60 و 61)
ترجمه: مگر با شما عهد نسبتم (و
نگفتم که) اى فرزندان آدم شيطان را اطاعت مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است *
و این که مرا بپرستيد كه صراط مستقيم تنها همين است.
تقدم دشمن شناسی:
همیشه تقدم با دشمن شناسی
است، اول «لا إله» و نفی تمامی الهها و
معبودهای کاذب است، بعد «الاّ الله» - اول «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» است و بعد «وَيُؤْمِن بِالله» ...، در دنیا نیز اول آفتزدایی است و بعد کِشت.
چرا که تا انسان دشمن و آفت را نشناسد و او را دور نسازد، نمیتواند به دوست نزدیک
شود. تا ضرر را نشناسد، به فایده نزدیک نمیشود – تا شرّ را نشناسد، خیر را تمیز نمیدهد
و به سویش نمیرود.
2-3-1 – دشمن نیز فقط شخص ابلیس
لعین، یا امریکا و انگلیس نیست، بلکه آفات هر کاری، دشمن آن است. حتی کار خوب هم آفات
(دشمن دارد)؛ مگر ریا آفت نماز نیست؟! مگر "حسد" ایمان را نمیخورد. پس لازم
است که دانش و بینش خود و فرزندانمان را در دشمنشناسی نسبت به هر امر و موضوعی
ارتقا بخشیم.
دختران نوجوان، جلوههای
بدحجابی را میبیند، اما آیا با خطرات و مضرات آن در ساختار شخصیتی، تربیتی و
امنیتی خود و جامعه نیز آشنایی دارد؟ اگر آشنایی ندارد، پس چه امری باید مانع او
از گرایش به جلوههای بدحجابی گردد؟!
3-روش تبلیغ:
اسلام حق است، روشن است،
منطبق با عقل و فطرت است، در اسلام چیزی که خوش نیاید و مکروه باشد وجود ندارد،
دین "لا اکراه" است؛ اما چرا اغلب ما مسلمانان در تبلیغ و دعوت خود و
دیگران به اسلام عزیز، موفق نیستیم؟!
یکی از علل مهم این است
که "روش تبلیغ" را بلد نیستیم. ببینیم که کفار، باطل خود را چه خوب و
گسترده تبلیغ میکنند؟ این تبلیغ چقدر گسترده و جذاب است که حتی مسلمانی که زیر
سایه و پرچم توحید است را به طرف ظلمات جذب و مشتاق میگرداند؟!
3-1 – از جمله اصول تبلیغی
آن است که ابتدا و بیشتر با عمل باشد و نه با زبان. خب اگر فرزند در یک خانوادهی تربیت
شده، مؤمن، متخلق و مقید رشد کند، در یک دانشگاه عالی تحصیل میکند و عوامل بیرونی
کمتر مؤثر میشود.
وقتی فرد مؤمن، در خانه
ماهواره گذاشته و توجیه میکند که فقط اخبار و ورزش و ... را نگاه میکنم و کنترل
دیدن بقیه نیز دست خودم است – وقتی خانواده مؤمن، با چشم و هم چشمی و رفاه زدگی (نه
مرفه مالی بودن)، تبرّج جاهلی دارد – وقتی خانوادهی مؤمن و مقید، به هر مجلسی میرود
و میگوید: حالا این عروسی است، حالا این یک شب است، یک شب که هزار شب نمیشود – یا
به هر بهانهای که شده شنیدن انواع موسیقیها و آوازهای حرام را بر خود جایزی میکند
و ...، دیگر چه انتظاری دارد که فرزندش حتماً امامزاده بار بیاید؟!
پس نمیشود فرزند را در
محیط خانوادگی، فامیلی، تحصیلی، ارتباطی در دنیای واقعی و یا دنیای مجازی ناسالم
قرار داد و انتظار داشت که حتماً در اوج ایمان، تقوا و سلامت بماند.
3-2 – از جمله اصول تبلیغی
دیگر، ورود مناسب به عقل و قلب مخاطب است. چه فرزند انسان باشد، یا دیگری و یا جامعه.
هر فردی، ابتدا به ساکن،
خوشایندها و ناخوشایندهایی دارد که ممکن است برخی از آنها صحیح نباشد، اما حتماً
برخی دیگر صحیح است. به عنوان مثال: آیا تمامی کسانی که امیرالمؤمنین، فاطمه
زهراء، امام حسن مجتبی و سیدالشهداء ... و امام زمان را دوست دارند، مؤمن تمام
هستند؟ یا آیا اگر کسی مرتکب گناه و معصیتی شد، الا و لابد نسبت به آنها دشمن
است؟! هرگز.
لذا امیرالمؤمنین علیه
السلام میفرمایند:«إِنَّ
لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ كَرَاهَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ
إِقْبَالِهَا وَ شَهْوَتِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِي»
ترجمه: دلها را حالتِ خواستن و
ناخواستن و روى آوردن و پشت كردن است (خوشایند و ناخوشایند است). از راه خواستهها
و تمايلات سراغ قلبها برويد، چرا كه اگر دل را به كارى مجبور كنند، كور مىشود.
ممکن است فرزند نسبت به
برخی از احکام، رغبت و علاقهی خاصی نداشته باشد و یا حتی به خاطر شرایط محیطی و
القائات اطراف، بدش هم بیاید؛ اما کششها، گرایشات، استعدادها و خواستههای دیگری
در وجودش هست که همه خوب هستند و به آنها علاقه و کشش هم دارد، پس باید از این راهها
وارد شد.
ممکن است کسی حجاب کامل
را دوست نداشته باشد (البته حجاب کامل الزاماً چادر نیست)، اما خدا و اسلام و معاد
و اهل عصمت و قرآن و زیارت و ... را دوست داشته باشد –آن یکی اهل هنر باشد – دیگری
اهل نقد باشد–دیگری دوست داشته باشد که جایزه بگیرد – دیگر یک انسان کاملاً محبتی است
و با اندکی محبتِ مضاعفی به هر سویی (حق یا باطل) کشیده میشود و ... . پس هر کس
خوشایندها و ناخوشایندهایی دارد و باید از جانب خوشایندهایش وارد شد، وگرنه نسبت
به موضوع "کور" میشود و چه بسا به عناد و لجاج هم بیافتد.
-
البته موارد دیگری هم در آموزش، تعلیم، تربیت و تبلیغ وجود دارد که در این فرصت و
مجال محدود، امکان طرحش نیست.
4-عفاف:
عفاف یک مرحله از حجاب
بالاتر است و یا به عبارتی مرجله تکامل یافته حجاب همان عفاف است و کسی که عفیف
باشد یقینا دارای ججاب نیز می باشد ولی ممکن است کسی حجاب داشته باشد و به دلایلی
از قبیل عدم آگاهی، اجبار به پوشش و... عفیف نباشد البته مقوله حجاب و عفاف هم
برای مرد است و هم برای زن. ولی به علت اینکه جاذبه های جنسی زن بیشتر بوده و موجودی لطیف آفریده شده است یقینا باید دقت
بیشتری در مورد این گروه به خرج داده شود ولی به طور کلی مردان نیز همانند زنان
لازم است از حجاب لازم برخوردار بوده و عفیف باشند. وعفت موارد زیادی را شامل می
شود از قبیل: عفت در کلام، نگاه، راه رفتن،و......
مقام معظم رهبری: «هر حرکتی که برای دفاع
از زنان انجام میگیرد، باید رکن اصلی آن رعایت عفاف زن باشد. نباید بگذارند عفت
زن - که مهمترین عنصر برای شخصیت است - مورد بیاعتنایی قرار بگیرد. حجاب، مقدمهی
حفظ عفاف میباشد.»
با این تعریف مشخص میگردد که بد حجابی
نیز مقدمه به خطر افتادن عفت زن است. نباید «زن» خود را فقط وسیله التذاذ
مردان معرفی کند و یا نمایش دهد، بالاخره انسان است و دارای تمامی کرامتها و ارزشهای
انسانی میباشد، پس چرا فقط وسیلهای برای لذت شهوانی معرفی شود؟!
پس، بدیهی است وقتی یک زن، از زنانگی فقط
جذابیتهای جنسی خود را در معرض عموم به نمایش
میگذارد، عموم نیز به همین چشم او را نگاه میکنند و بالتبع همین انتظار را
از او دارند و آن وقت است که ابتلائات خواسته و ناخواسته او را فرا میگیرد و با بیارزشی
تمام قربانی میشود.
از این رو، اصل در تعیین حدود حجاب نیز
«پوشاندن» میباشد و البته با حدودی که تعیین شده است. لذا چنان که حضرت امام
خمینی (ره) فرمودند: «اصل پوشش است و چادر از ادب زن ایرانی است.»
پس این که بگوییم: حجاب الا و لابد فقط
چادر و آن هم چادر مشکی است، سخن درستی نیست. مانتویی که اندام را بپوشاند و مانع
نمایش گردد، مقنعهای که سر و سینه را بپوشاند، شلواری که پاها بپوشاند و ... همه
مصداق حجاب هستند، اما از آن طرف نیز نباید خود را فریب داد.
امروزه به شکلی مانتو میپوشند که گویا
منظور از حجاب، پوشاندن پوست بدن بوده است. لذا به جز پوست، همه اندام آشکار است و
چه بسا جذابتر هم باشد و بیشتر جلب توجه و تحریک رهگذران را بنماید.
فقط مانتوی تنگ، چسبان، بدننما و ...
نیست، گاه در خیابان میبینیم که دختر خانمی به اصطلاح چادر عربی گذاشته، و آن هم
فقط با بندی بر سرش وصل شده، در راه رفتن باد همه آن را کنار میزند تا معلوم شود
که از زیر چه پوشیده است و آن قدر آرایش کرده که با فاصله دور نیز نظرهای جنسی و
شهوتآلود را به خود جلب میکند. خب این هم عین بدحجابی و بدتر از آن، مسخره کردن
خود در مقوله حجاب و زن محجبه است. یا فرض کنید کسی در جامعهی ما چادر به سر کند،
اما چادر سبز یا قرمز. خب بدیهی است که جلب نظر میکند، هر چند که دیگران بخندند و
استهزاء کنند. ولی یکی موقعی همین رنگها در جامعه متداول است و جلب نظر نمیکند.
مثل چادر قهوهای، یشمی یا حتی سفید و گلدوزی در برخی از شهرستانهای ایران و یا
کشورهای اسلامی.
آرایش نیز همین طور است. یک موقع کسی کرم
معمولی زده تا پوستش خشک نشود یا کرم ضد آفتاب زده تا نسوزد، این آرایش نیست؛ اما
آرایش کمترین حدش نیز آرایش است و برای زیبایی است و زیبایی زن نیز جلوه دهنده
زییایی جنسی اوست، نه ارزشها و کرامتهای عقلی، روحی و یا اخلاقی او، پس مغایر با
حکمت حجاب است و اشکال دارد. و همین طور است برای مردان. اگر لباس بدننما بپوشند،
اگر لباس تحریک کننده بپوشند، اگر لباسی تحقیر کننده (مثل شلوارهای فاق کوتاه و
بیرون انداختن عورت خود)، اگر لباس انگشتنما بپوشد – چه از تفاخر انگشت نما باشد و
چه از ژولیدگی – و ...، همه اشکال دارد.
پس حجاب و بدحجابی نیز شدت و ضعف مرتبه
دارد. با چادر نیز میتوان بدحجابی نمود و با مانتوی مناسب نیز میشود با حجاب بود.
ولی بدیهی است که در مرتبهی بالای ایمانی، عقلی و اخلاقی، چادر و آن هم به گونه،
رنگ و نحوهی پوشیدنی که نه تنها جلب توجه نکند، بلکه بر وقار بیافزاید، افضل و از
ادب زن ایرانی است.
منتظر مقالات بعدی باشید.......
منبع: http://www.x-shobhe.com/ (پایگاه پاسخگویی به سوالات و شبهات)