حرفی داشتم ساده، بی پروا و بیغرض، تحفهای که از دلم بار بسته و بر زبانم جاری گشته و بر این برگ سفید و بیریای کاغذ به یادگار در آمده است.
بی مقدمه فاش می کنم، آن چه را که چند روزی است ذهن مرا مشغول خود کرده، به راستی، انصاف این جماعت که افتخار صحابه پیامبر را بر در و دیوار این شهر آذین بسته و سرلوحه کار خود قرار داده اند کجا رفته است، مهمان نوازی مگر در این دیار رخت بربسته است؟ اگر عوام و خواص به سیره سلمان ناآگاهند، مگر سیره پیامبر را نیز فراموش کرده اند؟ تا کی دل را فریفته این میز و صندلی می کنیم؟ تا کی دل به هوس های دنیایی داریم؟ تا کی ذهن و فکر و قلم و زندگی خود را در خدمت این و آن قرار می دهیم؟ و تا کی صمٌ، بکمٌ و عمیٌ خواهیم بود؟
مگر جان تشیّع و ولی زمان نگفته دست از تفرقه افکنی در جامعه بردارید؟ مگر نگفته بصیرت را سرلوحه اعمال خود قرار دهید؟ مگر نگفته در شرایط حساس کنونی هرگونه نزاع و اختلاف در بین مردم به زیان جامعه اسلامی و ایرانی ماست؟ پس چرا؟
چرا این گونه بی پروا مهمانی که از سر خدمت به این دیار پانهاده را مورد آزار و اذیت و بعضاً فحاشی قرار می دهید؟ مگر اعتقادات دینی خود را فراموش کرده اید؟ مگر فرهنگ دیرین خود را فراموش کرده اید؟ یا که بالاتر از این ها تقوا را در طاقچهي دلتان خاک خورده گذاشته اید؟ هرچند عده ای در اجرای عمل «نه در نفس عمل» اشتباه داشته اند، هرچند ناهماهنگی و خودسری نشان داده اند، اما صبر هم در جامعهي ما جایی دارد؟
روی سخنم با خواص این دیار است که با تحلیل های ناروا هیزم این حادثه را مهیا می سازند. آیا بعد از وقایع یک سال گذشته در ایران اسلامی، آن هایی که ادعای دفاع از ولایت را داشتند خود نیز به بی راهه افتاده اند؟ یا دست در گوش خود فروبرده و فریادهای مولای خود را نمی شنوند؟
بیایید و بیاییم با خود و خدای خود رو راست باشیم و دست از هوا هوس بشوییم و در راستای اعتلای ایران اسلامی همبستگی خود را با اثبات رسانیم.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً
كازرون نما از مقالات تمام صاحب نظران كازروني با گرايشات مختلف فكري و سياسي استقبال ميكند.