7-6 سال پيش ،زماني كه هنوز جاده جديد كازرون-شيراز افتتاح نشده بود ،گردشگران ،عشاير و...كه از جاده شوسه منشعب از جاده اصلي كازرون شيراز به سمت ايستگاه گوزن زرد از ضلع غربي تالاب ارزن عبور مي كردند ، شاهد وسعت بي نظير چمنزار چند هزار هكتاري حاشيه تالاب ارزن با مراتع و بوته زارهاي متصل به آن و در دامنه كوه كه تالاب را چون نگيني در داخل خود احاطه كرده بود ،با انبوه سيه چادرهاي عشايري گسترده بر چمنزار و دامنه كوهساران پر درخت، بودند كه نظير آن را در ايران و حتي ساير نقاط جهان نيز نديده بودند ،تك درخت داغداغان روييده بر تپه سنگي در جنوب تالاب كه گاه پرآبي ،همچون جزيره اي تك سرنشين بر بستر تالاب خودنمايي مي كرد ،با چشمه هاي سرد وگواراي حاشيه اش واقعا خيره كننده بود ،بارها وبارها تصويرگران داخلي وخارجي چه از رسانه ملي و... اين همه زيبايي را به تصوير كشيدند واحسنت گفتند ،گردشگران خارجي از لذت آن همه چمن ،پاي از پاي افزار تهي نموده و مسرور بر روي چمن مي دويدند ، عشق ارزاني همه بود ،پرنده و چرنده ،آبزي و ... تا انسان هايي سازگار با طبيعت كه چادر ماوا دهنده اشان بود.
اما افسوس كه 5-4 سالي است آن همه زيبايي رو به افول مي رود و آنقدر شلاق نابودي بر صورت تالاب و چمنزار كوبيده شده كه ديگر رمقي نمانده و اگر بيدار دلان به داد نرسند طولي نخواهد كشيد كه بر مزار تالاب ارزن مويه كنيم كه دگر سودي نخواهد داشت ،
آري در مدت زماني كه بحث نابودي تالاب پريشان ،توجه دوستداران محيط زيست را در گوشه وكنار كشور وجهان به خود معطوف داشت ، نيمه ديگر نگين منطقه حفاظت شده ارن-پريشان يعني تالاب بي نظير ارزن در حال نابودي بود . انبوه چاه هاي كشاورزي از شرق تا غرب و شمال تا جنوب در حاشيه تالاب ارزن حفر شده و بهره برداري مي گردند ،با عبور جاده جديد الاحداث كازرون-شيراز ،اكنون چمنزار و مراتع تالاب ،ميدانگاه بورس بازان حريصي شده است كه اين آخرين زيستگاه شير ايراني را تبديل به باغشهر،ويلا،كارواش ،چلوكبابي ،باغ ،مزارع كشاورزي و... كرده و مست وخرامان بدون مزاحمت احدالنااس مسئولي چه از ناحيه حفاظت محيط زيست و... به سوداگري خويش مشغولند .
تابلوهاي معاملات زمين و... در حاشيه جاده خودنمايي مي كند ،كمباين ها تا دل اراضي چمنزار تالاب بر سينه شكافته شده چمنزار دروگري مي كنند و اندك زماني پس از درو صاحبان مزارع ،كاه وكلش ها را به آتش مي كشند تا لابد هم زمين بيشتري از نيزار عايدشان شود و هم عشاير از دود غليظ به ستوه آمده حال كه يوردشان را از دست داده اند نفس هايشان نيز حبس در سينه گردد.جزيره داغداغان اكنون محصور شخم زار ها و كاه وكلش بر جاي مانده از گندم هاست ،همان جزيره اي كه چمن و آب و جنگل را بهم پيوند مي داد .
اينجا در حاشيه تالاب ارزن بوي مرگ ونيستي مي آيد در سكوت دهشتناكي كه نه ياريگري است و نه پاسخگويي هرچند منطقه اسم حفاظت شده را به خود يدك مي كشد اما ظاهرا ماموران ومسئولان حفاظت محيط زيست اينجا را به كلي فراموش كرده اند و حال اين قلم از لاي اين كلمات عاجزانه ترين شكواييه خود را به بارگاه باريتعالي و استدعاي خود را به محضر همه دوستداران محيط زيست اعلام مي دارد كه به ياري تالاب ،مراتع ،چمنزار ،بوته زار و اين آخرين زيستگاه شير ايراني بشتابيد ،نگذاريد بيش از اين گرد وخاك هاي برآمده از شخم ها و غليظي دود آتش زدن كاه وكلش ها، عرصه زيستن را تنگ كند بر اهالي طبيعت و آناني كه تنها پناهگاهشان طبيعت است، نگذاريد حسرت چمنزار ها بر دلمان باشد ،نگذاريد بورس بازان زمين خنجر نابودي بر پيكر اين زيباي بي نظير بزنند ،بيش ازاين خيانت وجنايت را تحمل نكنيد