چكيده:
كتاب «مردمشناسي ديني توسعه در ايران» (دين، فرهنگ و توسعه در ايران) از زبان ابراهيم فياض درباره ارتباط مذهب با توسعه است و بيشتر تلاش دارد اثرات مذهب بر روي توسعه مصطلح را با رويكرد تاريخي- معرفتي بسنجد.
نويسنده در سرآغاز اين كتاب مدعي است كه تا به حال براي نشان دادن رابطه توسعه با مذهب طرحي تهيه نشده است. در اين نوشتار وي تلاش كرده كه به طرح ايدهآل خود دست يابد، اگر چه آن طرح بسيار مقدماتي باشد.
همچنين سعي كرده است كه طوري در اين نوشتار بحث كند كه جاي تفكر براي ديگران نيز باقي بماند، پس بعضي از بحثها به ابهام برگزار شده و در برخي هم به صراحت نظريهپردازي شده؛ كه در هر حال، سعي بر آن است كه راهي براي تفكر در اين باب باز شود.
ابراهيم فياض اين كتاب را در چهار فصل با عنوانهاي مذهب و توسعه، مدرنيسم، پسامدرنيسم و توسعه جمهوري اسلامي ايران، پسامدرنيسم و توسعه و دين و توسعه مدرنيستي تدوين كرده است.
فياض در ابتداي سخن در بخش مقاله به دو فرآيند ساري در كشور با عنوانهاي «انقلاب اسلامي يا انقلابي مذهبگرا» و «توسعه و بازسازي كشور» اشاره ميكند و در باب توسعه به معناي جامعهشناسي مينويسد:
«توسعه، بر اساس تجربههاي كشورهاي توسعهيافته، الگوهاي مختلفي دارد و كشورهاي توسعه يافته همه از يك راه و با يك الگو توسعه نيافتهاند. كشورهاي سرمايهداري الگويي از توسعه داشتهاند و كشورهاي فاشيستي الگوي ديگر و كشورهاي سوسياليستي روشي ديگر و در آخر، هند به عنوان كشوري جهان سومي، كه در مرزهاي توسعه قرار گرفته است، با الگوي خاص خود حركت كرده است كه با الگوهاي سرمايهداري و سوسياليستي و فاشيستي فرق دارد.
در ادامه وي به الگوهاي توسعه در نزد كشورهاي مختلف و اهميت نظريه يا چارچوب نظريهاي در پژوهش اشاره ميكند.
وي در اين كتاب، به مسائل و نظرياتي پرداخته كه داخلي است و به نظريههاي خارجي توجهي نكرده است و اگر هم به برخي از آنها اشاره كرده است از آن روست كه بتواند با ساتفاده از انها مسائل داخلي را خوب تبيين كند.
وي يكي از مشكلات اين پژوهش را فقدان سابقه پژوهشهاي نظريهاي مي داند. و در بخش ديگر از مقاله به دنبال پاسخ براي اين سؤال است كه آيا دين با پويايي تطابق دارد يا مانع پويايي است يا اصلاً باعث پويايي است؟
و پس از بررسي و كنكاش در نظريات مختلف و مباحث توسعه و دين به اين نتيجه ميرسد كه بايد ببينيم كه چقدر از عناصر ديني هر جامعه، با اين توسعه ميسازد يا نميسازد تا بتوانيم بنيان ديگري در توسعه دراندازيم كه البته اين سخن بسيار بنياني ديگر است كه سالها كار فلسفي ميطلبد.
فياض در فصل اول به نظريههاي كلان مذهب و توسعه از انديشمنداني همچون اگوست كنت، ماركس، ماكس وبر و دروكيم ميپردازد و به دين و تغييرات در جهان امروز را بررسي ميكند و به بحث توسعه، مذهب و مذهب، توسعه ميرسد تا بتواند الگويي براي فهم رابطه مذهب و توسعه ارائه دهد. در ادامه هم بعضي از عناصر توسعه در ارتباط با مذهب را همچون ماديگرايي، عملگرايي، انسان، اجتماع، نوع حكومت سياسي، زن، مسئله جنسيت، جمعيت، عقل، علم و تكنولوژي محور مباحث خود قرار ميدهد تا بيش از پيش لايههاي دروني مبحث توسعه و مذهب را بگشايد و تا به پاسخ سؤالهاي تحقيق خود رهنمون شود.
فياض در نتيجهگيري از اين فصل مينويسد:
روشن شد كه نميتوان به رابطهاي كلي بين توسعه و مذهب رسيد، پس بايستي به طور جزئي، به اين رابطه پرداخت و زمان و مكان اين رابطهها را سنجيد. از نظر تاريخي اين رابطه گاهي به صورت مثبت بوده است و گاهي به صورت منفي، كه بايستي در تحليل و توصيف اين تاريخ سعي كرد كه اين كار نيز تا به حال، به گونهاي كامل شكل نگرفته است و تاريخ كشورهاي اسلامي در اين باره، بسيار ناپخته و خام مانده است.
اين پژوهشگر در فصل دوم (مدرنيسم، پسامدرنيسم و توسعه جمهوري اسلامي ايران) مجمعه مدرنيسم و توسعه مقولههاي سكولاريسم، عقلانيت، تراكم، گران كردن كالا، سادهسازي، پويايي دائم، علم محوري، حاكميت فناوري، شهرنشيني، توسعه مردمحور و اخلاق توسعه مدرنيستي را محور بحث قرار داده و به بازبيني نظريههاي كلاسيك جامعهشناسي در باب توسعه و ديدگاه فرهنگي مدرنيسم در باب توسعه ميپردازد.
اين پژوهشگر در فصل سوم (پسامدرنيسم و توسعه) به بررسي ده مقوله با عنوانهاي نپذيرفتن توسعه فعلي مدرنيسم، نپذيرفتن اصول روشنگري، تشكيك در الگو بودن غرب براي توسعه، توسعه در قالب تمدن، فرهنگ به جاي جامعه، زنگرايي، فقير شدن فرهنگها، محوريت نداشتن علم، فقدان روشنفكران و انتقال مركزيت تمدن جهاني در آينده، به آسيا ميپردازد.
فياض در اين فصل مطالب پستمدرنيسم را در قالب مقدمه و تقابل با مدرنيسم ارائه كرده زيرا معتقد است مدرنيسم نميتواند وجود داشته باشد و مدرنيسم ديگر قدرت ادامه حيات ندارد و اين نظريه عمومي ديگر نميتواند جوامع امروزي را تبين كند و جوابگوي مشكلات فرهنگي و اجتماعي آنها باشد.
فصل چهارم اين تحقيق (دين و توسعه مدرنيستي) نام دارد و در اين فصل فياض «اسلام و توسعه و تغييرات اجتماعي»، «توسعه و جمهوري اسلامي ايران» و «راهبرد رسيدن به توسعه جمهوري اسلامي» را مورد تبيين و بررسي قرار داده است.
وي در پايان اين فصل در نتيجهگيري خود از مباحث مطروحه مينويسد:
«ايران در مرحله فعلي بايد سعي كند كه صنايع استراتژيك نظامي براي دفاع و صنايع اساسي و بنيادي براي دگرگون كردن بنياد تكنولوژي را مدرن كند، ولي نظام اجتماعي و اقتصادي عادي را به يكباره عوض نكند، بلكه در پناه اصول اخلاقي و سياسي و اقتصادي مطرح شده و در سايه رشد تكنولوژيكي بنيادي و امنيت سياسي ناشي از تكنولوژي بالاي نظامي، كمكم جامعه به آن سطح بالاي توسعه بر اساس سنت برسد كه انقلاب اسلامي ما خواهان آن است.»
كتاب مردمشناسي ديني توسعه در ايران (دين، فرهنگ و توسعه در ايران) به قلم ابراهيم فياض در 143 صفحه براي اولين بار با شمارگان 3000 نسخه و قيمت 22000 ريال از سوي شركت چاپ و نشر بينالملل وابسته به سازمان تبليغات اسلامي، منتشر و روانه بازار نشر كتاب شد.