این متن معرفی
یک نسخه خطی فارسی با ارزش در موضوع سیره نبوی است که اصل آن از یک دانشمند کازرونی
است. چنان که در متن آمده، کازرونی ها در قرن هشتم هجری، در تدوین سیره نبوی فعال بودند
و این اثر نشانی از آن دوره است. این یادداشت ناچیز را به دوست دانشمندم استاد عمادالدین
شیخ الحکمایی تقدیم می کنم که به رغم برجستگی علمی همراه با فروتنی، قدرش کمتر شناخته
شده است. خداوند پایدارشان بدارد.
نزدیک بیست و هشت سال پیش کتاب
«نهایة المسؤول فی روایة الرسول» اثر سعید الدین محمد بن مسعود کازرونی (م 758) با
ترجمه و انشای عبدالسلام بن علی بن الحسین ابرقوهی چاپ شد. این اثر که تنها مجلد اول
آن به چاپ رسید (تهران، علمی و فرهنگی، 1366ش) با تصحیح و تعلیق استاد دانشمند جناب
آقای محمد جعفر یاحقی انتشار یافت. مجلد یاد شده رویدادهای تا سال سوم هجرت را دارد
و به نظر می رسد دست کم یک جلد دیگر می بایست انتشار می یافت تا این کتاب به طور کامل
منتشر شود.
مقدمه کتاب چندان مفصل نیست،
اما ضمن آن به نام اصلی کتاب که عنوان «مولد النبی» یا مولود داشته اشاره شده و گفته
شده است که مؤلف یعنی محمد بن مسعود کازرونی از اعقاب ابوعلی دقاق است.
این کتاب به سیر کازرونی و نیز
نام المنتقی فی سیرة المصطفی و المنتقی فی سیر مولد النبی المصطفی هم شهرت دارد. شرح
حال تفصیلی نویسنده کازرونی آن، در کتاب شد الازار (صص 61 ـ 64) آمده و گفته شده است
که مؤلف در جوانی از زادگاهش به شیراز آمد، به حج مشرف شد و بعدها در شیراز رحل اقامت
افکنده به کار علمی مشغول گشت. مرگ وی در منابع سال 758 ضبط شده است. پسر بزرگ او ابوالمحامد
عفیف الدین محمد بلیانی در ذی قعده سال 801 یا 802 در سن 75 سالگی در راه حج درگذشت.
پسر کوچکش هم باز در راه حج و در سال 810 از دنیا رفت. (مقدمه نهایه المسوول، ص
5). از وی آثار دیگری هم یاد شده اما المنتقی یا همین مولد النبی (ص) شهرتی داشته است.
به نظر می رسد کتاب یاد شده،
همان وقت مورد توجه فارسی زبانان قرار گرفته است. در واقع، آن روزگار مردم شیفته کتابهایی
بودند که عنوانش مولد النبی بود و اغلب ادبی و داستانی. من گزارشی از این کتابها را
که بالغ بر چند صد عنوان است در مقاله ای که در کتاب منابع تاریخ اسلام (چاپ جدید آن
هم آمده) نوشته ام. در و اقع، این اثر هم از همان بابت مولد النبی نامیده شده که در
ادامه اشاره ای به این نکته خواهیم کرد.
اما اثر یاد شده، به گفته استاد
یاحقی، دو ترجمه دارد: یک ترجمه از فرزند او همان عفیف الدین است که به نام سیر کازرونی
یا سیر عفیفی شهرت یافته که به سال 760 انجام شده واستوری از این ترجمه و نسخه های
آن یاد کرده است (ادبیات فارسی:2/779 اطلاعات بیشتر را بعدها منزوی داد: فهرستوراه:
3/1588، 1597).
ترجمه دیگر آن همین نهایة المسوول
فی روایة الرسول است که توسط عبدالسلام بن علی بن الحسین ابرقوهی ترجمه شده و گویا
این ترجمه هم پیش از درگذشت مؤلف در سال 758 انجام شده است. این همان ترجمه ای است
که آقای یاحقی آن را تصحیح کرده و در مقدمه نوشته اند: مقایسه این ترجمه و متن عربی
مولود النبی (ص) کازرونی نشان می دهد که مترجم تا حدود زیادی به اصل کتاب پای بند بوده
و چیزی از متن آن نکاسته است. (مقدمه، ص 9). استاد یاحقی سپس از چند نسخه آن یاد کرده
و آنگاه از شیوه تصحیح خویش یاد نموده اند. از نظر ایشان، کتاب، علاوه بر اهمیت آن
در شناخت سیره، از نقطه نظر زبان فارسی دارای اهمیت است. به نظر ایشان این سومین اثری
است که در پارسی در سیره نبوی نوشته شده است. (همان، ص 12). بعد از آن نکاتی از رسم
الخط کتاب و نیز برخی از لغات آن بیان شده است. روشن نیست چرا مجلد دوم این کتاب تاکنون
منتشر نشده است.
این بنده خدا هم سهمی در نشر
سهم کازرونی ها در سیره نبوی داشته و در مقدمه ترجمه ذروة العلیا (مترجم بهاءالدین
کازرونی که با عنوان سیره داستانی رسول خدا توسط نشر علم و به کوشش من منتشر شد،) در
باره محمد بن سعید کازرونی و سیره او سخن گفته و به برخی از اطلاعاتی که منزوی در این
باره آورده، پرداخته و نوشته ام: منزوى در مدخل ترجمه مولود المصطفى (فهرستواره كتابهاى
فارسى: 3/ 1597- 1598) شرحى درباره اين كتاب داده است. بر اساس آن شرح، اين كتاب- برخلاف
كتاب فعلى ما- يك روال تاريخى دارد و در چهار قسم، يك دوره سيره نبوى است. از اين كتاب
نسخههاى متعددى در دست است و استورى (2/ 779- 780) شرحى درباره نسخههاى آن به دست
داده است. براساس همان مأخذ، از اين كتاب چند ترجمه تركى نيز صورت گرفته و اين نشان
از اعتبارى است كه كتاب يادشده در آناتولى داشته است. نسخهاى از ترجمه فارسى اين كتاب
به شماره 3826 در كتابخانه ملك (فهرست: 2/ 144) موجود است كه در سال 899 كتابت شده
است. (مقدمه ترجمه ذروة العلیا یا سیره داستانی پیامبر (ص)، ص 10).
دو نکته
الف: این نکته را بیفزاییم که
کتاب المنتقی در ایران در دسترس بوده و در دوره صفوی، علامه مجلسی آن را در مآخذ بحار
(1/24) آورده است. در متن هم به خصوص بخش سیره نبوی در مجلدات 16 - 22، مکرر از این
کتاب نقل کرده است. از المنتقی چندین نسخه خطی در ایران هست که در مجلس، مرعشی، تبریز
و (فیلمی از آن در) دانشگاه تهران نگهداری می شود. نسخه مجلس را که به شماره 931 ط
است ملاحظه کردم. پس از بیان فهرست مطالب عبارت متن این چنین آغاز می شود: قال شارح
مشارق الانوار سعید محمد بن مسعود الکازورنی فی کتاب له فی مولود النبی (ص) عن ابن
عباس ... (فریم 13). نسخه عربی بر اساس صفحه شماری که رویآن شده 432 صفحه است.
ب: نکته دیگر این است که اصولا
در قرن هشتم هجری، مکتب کازرون، در زمینه سیره نبوی فعال بوده و چنان که می دانیم در
ترجمه اثر معروف ابن اسحاق، تألیف در سیره به سبک تاریخی مانند همین المنتقی، و نیز
ادبیات داستانی سیره مانند کتاب ترجمه ذروة العلیاء که بنده آن را منتشر کردم، پای
کازرونی ها و ابرقوهی ها در میان است. چنین میراثی را از دیگر شهرهای ایرانی در این
دوره نداریم. ارتباط کازرونی ها با مکه یکی از دلایل این امر است و تا آنجا که می دانیم،
بسیاری از مؤذنان مسجد الحرام در یک دوره طولانی از همین کازرون بوده اند. در واقع،
کازرون یکی از شهرهای مذهبی و علمی و از کانون های حدیثی در قرن هشتم هجری بوده است.
ترجمه ای دیگر از منتقی و مقایسه
آن با نهایة المسوول فی روایة الرسول
اما آنچه در اینجا می خواهم معرفی
کنم، ترجمه دیگری از این اثر است که نسخه ای از آن در دانشگاه بیرمنگام نگهداری می
شود. در پایان این نسخه تاریخ 838 آمده که می تواند تاریخ کتابت باشد.
تمام شد کتاب ترجمه مولود مصطفی
صلی الله علیه و سلم فی یوم السبت غره ماه محرم لسنة ثمان و ثلاثین و ثمانمائه الهجرة
المصطفویة فی بلدة شیراز صانها الله عن الافات و الاز.
این تاریخ تا زمان درگذشت مؤلف
هشتاد سال فاصله است و چنان که در اجازه ای در پایان آن آمده اجازه روایت این نسخه
به مؤلف می رسد:
مرتضی معظم و مجتبی مکرم امیر
شمس الدین محمد طول الله عمره از اول کتاب تا به آخر کتاب به این ضعیف احمد بن عبداللطیف
خواند و اجازت به او داد که این کتاب شریف الله تعالی بخلق عوام و خواص برساند. و این
ضعیف از استاد المحدثین الشیخ الحاج عفیف الملة و الدین ابراهیم بن محمد الخنجی روایت
می کند و او روایت کرد از مصنف روح الله روحه. کتبه العبد الضعیف المحتاج الی الله
الغنی احمد بن عبداللطیف بن ابوالفضل الرجانی [؟] فی یوم الاربعاء حادی عشر من شهر
شوال سنة احدی و اربعین و ثمانمائه.
نسخه بیرمنگام شامل 222 برگ و
کامل است، و از نظر تقسیم بندی، در مقایسه با نهایه المسوول (تا آنجا که چاپ شده) اساس
واحدی دارد. اما روشن است که ترجمه دیگری است. کتاب در چهار قسم و هر قسم بر ابوابی
و هر بابی چندین فصل دارد. متن چاپی نهایه المسوول تا باب سوم از قسم چهارم را که رویدادهای
تا پایان سال سوم هجرت است دارد. پس از آن باب چهارم (از قسم چهارم) تا باب یازدهم
که رویدادهای سال یادهم از هجرت و داستان مسیلمه کذاب و بیماری رسول (ص) و رحلت آن
حضرت است، در نسخه چاپی نهایه المسوول نیامده است. همین طور خاتمه کتاب که خود در پنج
فصل و برخی از مباحث موضوعی در باره حضرت است نیز درمجلد اول چاپ شده نهایه المسوول
نیامده است.
چنان که اشاره شد اینها دو ترجمه
متفاوت از کتاب کازرونی است و هر دو به لحاظ فارسی هم املاءً و هم لغتاً ارزشمند و
قابل استفاده است.
شروع نسخه چاپی نهایه المسوول
که قدری هم افتادگی دارد این است:
سپاس بی قیاس حضرت مبدعی را که
ظهور نور محمدی را مطلع انوار ابداع کاینات و مظهر .... اختراع موجودات گردانید و ثنای
بی منتهی بگاره صانعی را که مَشرع شریفش منبع زلال اقبال اشتا... اهل سعادات ساخت
[شعر عربی) ....
در ترجمه ما آمده است:
حمد و سپاس بی قیاس خدای را که
نور محمد علیه الصلوة و السلام پیش از همه چیز آفرید و بعد از آن عرش و کرسی و نوح
(؟) و ارواح دیگر پیغمبران و مقربان را از آن موجود گردانید. روح مقدس او را ... همه
ارواح ساخت مانند آدم علیه السلام که پدر خلایق گردانید و خاک پاک او پیش از خاک آدم
خمیر کرد و آدم صدف درّ او بود و نور وی از پیشیانی او می تابید پس آن نور به ودیعت
در اصلاب طیبه معد داشته، به ارحام طاهره منتقل فرمود.... (این هم همان نظریه نور است
که در این دوره در سیره ها متوالیا دیده می شود و همه جا آثار آن هست).
البته طبیعی است که مقدمه های
دو ترجمه قدری متفاوت باشد و در این میان، مقدمه ترجمه ما تفصیلی تر و دقیق تر است.
در ادامه مقدمه نسخه بیرمنگام آمده است که .... ... و دایم در خیرات و حسنات باشند،
در سینه ها قرآن دارند، و به قربانی سربازند و در تقویت دین حنیفی کوشند تا بعد از
752 سال بینی که از سر اخلاص بر دین محمدی علیه الصلوة و السلام راسخ و ثابت اند، آن
رسولی که بهترین پیغمبران است. (برگ 2-2). این هم طبعا سال تألیف یعنی شش سال پیش از
درگذشت مؤلف است.
در ادامه دو بیت شعر فارسی هم
آمده است:
اگر چند مدحش کند هر کسی بود بیش از آن مدح، فضلش بسی
خور مجد بر هیچ نفسی نتاف ت که او بیشتر زان بزرگی نیافت
در اینجا بر اهل بیت و اصحاب
درود فرستاده: الهی صلوات بی عد و تحیات بی حد بروضه مقدسه حضرت رسالت صلوات الله و
سلامه علیه و اهل بیت او که اقتباس نور هدایت و عرفان از مشکوة افعال و اقوال او کرده
اند و اعتراف آب درایت و وجدان از دریای اخلاق و اوال او نموده اند و صحابه کرام او
که آثار افاعیل ایشان در اسلام چون مواقع قطرات باران مانده...»
هدف از نگارش این کتاب مبارزه
با خرافات مولود نامه ها
بخشی از مقدمه متن عربی و فارسی
در باره علت نگارش این اثر است. مؤلف ابتدا از علم ستایش کرده، از این که عالم وقتی
به کمال می رسد باید تألیف کند و سپس از آثار خویش یادی کرده و این که هدفش از نگارش
این کتاب چه بوده است. در متن ترجمه ما جایی ذیل عنوان «مولف کتاب» که در نسخه به رنگ
قرمز آمده گوید:
خادم احادیث نبویه شاگرد اخبار
مصطفیه سعید بن مسعود بن محمد بن مسعود کازورنی اسکنه الله بحبوحة الجنان و افاض علیه
سجال الرحمة و الرضوان گفته که مر هر شغلی مرد مانند که اعلام آن بر دست ایشان افراشته،
و اکمام آن بر زبانشان شکافته، و هر عالمی را در علم طریقیست که بر نهج مناره و تجدید
رسوم آن مستویست، و بر قواعد آثار آن مستقر، و حق عز شانه مرا توفیق هدایت بخشید تا
در طلب فضائل قدسیه و احادیث نبویه بوییدم و در حالت صِغر، بشر ف خدمت علماء و متابعت
اتقیاء فضلا فایز شدم، چه به حقیقت ، علم سودمندترین تجارتیست و زیباترین بضاعتی و
هر عز و تمکین که بازگشت آن، نه به علم بود هر آینه به مذلت عایذ شود و هر کس که نه
طیق تعلم مسلوک دارد در بیان ضلال گم راه گردد. پس سعادت مساعدت نمود تا شرح مشارق
الانوار و کتاب شفاء الصدور و مسلسلات و محمدین و دیگر مختصرات را تألیف کردم و طلبه
علم دین به آنها مشتغل شدند و در استکشاف و استیضاح معانی آن احادیث کوشش نمودند و
آن فاضل ترین نعمت های الهی و بهترین ذخیره های ابدی که امید روزگار و حاصل کار منست
می دانم و بر تمامی آن نعمت و بسیاری آن کرامت شکر و حمد حق می گویم و الشاکر یستحق
المزید»
در اینجا هم در متن عربی و هم
ترجمه فارسی ما، وی توضیحی در باره موضع خود نسبت به اخبار خرافی و نادرست داده و این
که این مولود نامه هایی که در دست مردم است، بیشتر اخبار کذب و دروغ است. در واقع،
او هدف خود را نگارش اثری دانسته که در مقابل آن مولد نامه ها، حاوی اخبار درست باشد.
وی می نویسد: پس به ندای جدید از قولی سدید مشرف شدم که این مولودهای اکاذیب مخترعه
و این ترّهات اعاجیب مفترعه که آن را هیچ اصل نبوده و همه باطل و مزخرف و بیشتر حکایات
موضوعه و افسانه باشد و کلمات بی اعتبار و هذیانات نابکار بوده به چه در میان است آنها
را نشانه تلّه ساخته اند تا جذب اموال از خزاین حکام کنند و بیدق وار در عرصه شطرنجی
فیلان و اسباب برند. ناگوار سعیی باشد که بعد زا فوت استداء بقای آن پیدا شود. چه گونه
در تألیف مولودی که صادق ترین میلادهاست و تقریر مرغوبی که خوش ترین سرودهاست، و کتاب
و سنت بر آن ناطق و بیش از تصویر و تکوین امارات و تباشیر آن لایح بوده، و اخبار منقوله
و آثار معقوله که از ثقات اثبات منتقل شده بدان شاهد و از کتب سماویه و صحفه متقدمه
دلایل قاطعه آن باهر شروع نکنی و در اتمام آن ساعی نشوی تا ترا در حضرت پروردگار وسیله
باشد که بدان وسیله به جنّت فردوس فایز گردی و درجه ای بود که بدان مرتقی شده در جوار
حق عزّ و علا به مقصودات واصل شود. چه زیانکار کسی بود که او را خلعت علم دادند و بعد
از آن، عمر در کار تألیفی که او را مقرّب بحضرت حق گرداند نکند، و چه بی بهره عالمی
باشد که روزگار خود صرف تصنیفی که او را به منتهای امید رساند نگرداند؛ پس عزم جزم
کردم و استمداد و استخاره از حق عزّ شانه نمودم و خزاین کتب نبویه و اخبار مصطفیّه
فتح کردم و در دریای قواعد آنها غوطه خوردم، و دُرّهای منثور بیرون آوردم، و مرتب و
موزون هر یک را به جای خود منظوم کرده متفرقات آن جمله جمع کردم، و قوت روح و قوت جان
طالبان دین گشت، و آن که در صحیفه دین و صحیفه اسلام مضبوط و محفوظ داشتم تا گرسنگان
راه محبت نبویه و تشنگان سلسبیل سنت احمدیه به حظ اوفی و نصیب اتم از آن فایز گردند
و مجموع آن کتابی در مولود مصطفی علیه الصلوة و السلام شد و مختارات آثار مشهوره از
مبدأ خلق نور نبوت تا زمان ولادت او آنچه در مدة العمر تا زمان نبوت جاری شده و ظهور
حال او در رسالت تا زمان هجرت و آنچه بعد از این در سنین هجرت دین و دنیا به حیات روح
برورا و صلاح یافته تا هنگام وفات او صلی الله علیه و سلم درین کتاب مرتب بیان کرده
شد ...» (برگ 3 و 4). این مطالب کم و بیش در صفحه نخست نسخه عربی کتاب (نسخه مجلس
931 ط) آمده و اشاره به این تالیفات دارد.
جالب است این مطالب هیچ کدام
در نهایة المسوول نیامده و به جای آن شرحی کوتاه تر در باره کتاب داده شده است (نهایه،
ص 28 ـ 29)
مقایسه دو ترجمه در چند مورد
همچنین برای نمونه، در تفاوت
دو ترجمه، می توان ترجمه عنوان باب اول از قسم اول را در هر دو متن دنبال کرد. در نهایه
المسوول آمده است:
در ظهور انوار پیش از وجود صورتش
و تقدم خلق طینت او بر طینت آدم و حدیث صورت انبیاء علیهم السلام
اما در ترجمه نسخه بیرمنگام آمده:
در بیان کیفیت تابیدن نور نبوت
حضرت رسالت صلوات الله و سلامه علیه پیش از وجود و صورت او ذکر خلق طینت طیبه او پیش
از طینت آدم و حدیث صورتهاء پیغمبران علیهم السلام.
در همین صفحه، در نهایه المسوول،
نخستین حدیثی که نقل شده همراه با اسناد است، در حالی که در ترجمه ما، مترجم سند را
انداخته و مطلب را از آخرین فرد سند یعنی ابن عباس به عنوان راوی حدیث نقل کرده است.
یک مقایسه ساده میان دو ترجمه،
نشان می دهد که ترجمه نسخه مورد نظر ما ترجمه ای کامل اما متفاوت از نسخه نهایة المسوول
است و طبعا از نقطه نظر فارسی، انتشار هر دوی آنها می تواند سودمند باشد.
برای نمونه ترجمه همان حدیث نخست
در نهایة المسوول چنین است:
الحدیث: می فرماید که حق تعلای
خلایق را دو بخش کرد و مرا داخل بخش بهترین گردانید و این است که حق فرمود «اصحاب الیمین
و اصحاب الشمال» من از اصحاب یمینم و من به میمنه اصحاب یمینم. بعد از آن دو بخش را
سه قسم گردانید و مرا داخل قسم بهترین کرد. این است که حق فرمود: اصحاب المیمنة و اصحاب
المشئمة و السابقون السابقون، پس من از سابقانم و بهینه ایشانم. پس آن سه قسم را قبیله
قبیله ساخت این است که فرمود و جعلناکم شعوبا و قبایل... (نهایة، ص 38)
در ترجمه نسخه ما آمده است:
عبدالله عباس رضی الله عنهما
روایت کند که حضرت رسالت صلوات الله و سلامه علیه فرمود که خدای تعالی خلایق را دو
قسم آفرید و من از بهترین ایشان گردانید و این اشاره به آیت «اصحاب الیمین و اصحاب
الشمال» است و من از اصحاب یمینم. پس این دو قسم را اثلاث ساخت، و مرا از بهترین ثُلثی
از آن گردانید، و این اشارت به آیت «اصحاب المیمنة و اصحاب المشأمة و السابقون السابقون
است» و من بهترین سابقانم و آن اثلاث چند قبیله گردانید، و مرا از بهترین آن قبایل
آفرید و این اشارت به آیت «و جعلناکم شعوبا و قبائل» است (برگ 2-6).
در صفحه ماقبل آخر آمده است:
و این آخر ترجمه کتاب مولود مصطفی علیه الصلوة و السلام است.
الهی! آسانی ها را بر ما آسان
ساز و سختی ها را از ما دور کن!
پس از آن یک صفحه دعای فارسی
آمده که زیباست:
الهی دنیای ما را به نور توفیق
منورگردان. روزگار ما را صرف سلوک سبیل خود ساز. پراکندگی ما را در سلک طاعت درکش که
تو بر تلفیق مفترق داناتری. الهی، اطفال توبه را به لبان صبر پرورش ده. بیماران هوا
را در مارستان بلا صحت بخش. مسامع افهام را به قبول ما ینفع مُفتح ساز. رونده افکار
را از قاطع طریق محفوظ گردان. طلایع مجاهده را از فریب کمین گاه نگاه دار. دلیران میدان
هدایت را از هزیمت محروس گردان. قلم عفو بر گناهان ما درکش. جاهل طبیعی را بر عالم
قلبی مسلط مساز. نعیم عیش روح را به جحیم مرض نفس مبدّل مگردان. زنده علم را در تاریکی
دام جهل ممیران. ما را از تاریکی وسوسه به نور یقین در رسان؛ و از آن طایفه که بعد
از صبح یقین خواب غفلت اختیار کرده اند، و پس از حصول معرفت تو، غیر ترا داشتند و ندای
هدایت ترا اجابت نکردند، ما را مگردان. نفسی که خوف تو او را معذب داشته باشد، تعذیب
مکن. زبانی که هرچه گوید از تو گوید، گنگ مگردان. چشمی که دیرگاهست تا از بهر تو می
گرید، آن را نابینا مساز. امیدی که آن به رحمت تو باشد ناامید مکن. اشکی که از سر حسرت
بر مافات ریخته باشد، بر آن رحمت کن. جگری که از درد دوری تو سوخته بود تازه گردان.
الهی ما را به جهت خود و ملائکه و پیغمبران و بندگان صالح تو دوست دار. الهی آسانیها
را بر ما آسان ساز، و سختی ها را از ما دور کن، و در دنیا و عقبی ما را آمرزش ده. الهی
خیر بر ما ریزان گردان، و عیش بر ما مکدّر مدار، و آخرت بر ما نگاه دار، و همه را از
عمل بد و متابعت نفس اماره و اعتقادات فاسده در پناه خود گیر. الهی مداومت سماع حدیث
مصطفی علیه الصلوة و السلام را دوست گردان، و اراده مخالفت سنت از دلها دور کن تا در
متابعت شریعت، عمر باقی را صرف کنیم، و در سلک مستحقان شفاعت حضرت رسالت صلوات الله
و سلامه علیه کشیده شویم، و به مقصودات دو جهان فایز گردیم. الهی احادیث مصطفی را نور
بصیرت و شفای دلها و مزیل غم ها گردان، و به برکت احادیث ما را فراخ روزی دار، و مهمات
را بخیر و خوبی برار، و گناهان ما را بیامرز، حوادث را به یُمن احادیث از ما مندفع
گردان، دلهای ما را به نور احادیث منوّر دار، مشکلات ما را به مشکل گشای احادیث حل
کن، سینه های ما را به معانی احادیث مشرّح گردان، سختی های ما را بوسیله احادیث سهل
ساز، زبانهای ما را به تلاوت احادیث فصیح دار، اعضا و جوارح ما را به قوت احادیث شفا
بخش، مردگان ما را به یمن احادیث آمرزیده گردان. یا رؤف، یا رحیم، یا کریم آمین رب
العالمین.
این دعاها را به نوعی ترجمه دعاهایی
است که در پایان متن عربی یعنی کتاب المنتقی هم آمده اما در نثر فارسی بسیار شیرین
بیان شده است.