پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۱۶۶۷۴
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۹

مؤلف تاریخ نیک پی کیست؟

*یوسف الهادی پژوهشگر عراقی و مصحح متون کهن اسلامی )نجف اشرف(

ترجمه: محمد باهر

منبع: گزارش میراث – دوماهنامه تخصصی اطلاع رسانی در حوزه نقد و تصحیح متون، نسخه شناسی و ایران شناسی – دوره دوم، سال نهم، شماره اول و دوم، فروردین – تیر 1394. صفحه 6 - 10

علامۀ فقید، محمد قزوینی، در معرفی دستنوشت تاریخ نیک پی و نویسندۀ آن به این سخن بسنده کرده است: «تاریخ نیک پی که تاریخ عام مبسوطی است از جنس روضة الصفا و حبیب السیر تألیف شخصی موسوم به نیک پی بن مسعود بن محمد بن مسعود که ظاهراً در اوایل قرن هشتم می زیسته و نسخۀ عظیم الحجمی از آن در کتابخانۀ ملّی پاریس موجود است» (قزوینی، 2006: 782/3).

از آن هنگام تاکنون و پس از انتشار بسیاری از متون تاریخی و دانشنامه های مربوط به شرح حال دانشمندان و… در هیچ یک از این آثار و گفتاوردهای تاریخی از منابع کهن ذکری از نیک پی به میان نیامده است.

دستنویس این کتاب که در یک مجلد بزرگ فراهم آمده، دارای بیش از 600 برگ در تاریخ عمومی به زبان فارسی است. نویسنده در این اثر از تاریخ اساطیری ایران آغاز کرده، و سپس به بیان سیرۀ شریف نبوی پرداخته، و در ادامه از دولت خلیفگان راشد، دولت اموی، دولت عباسی تا واپسین خلیفۀ آنان سخن گفته است. وی در لابه لای این بخش از اثر از دولت های کوچک طوایف ایران و پیرامون آن، همچون دولت صفاریان، سامانیان، و غزنویان، یاد کرده است. نیک پی سپس به سراغ دولت چنگیزخان می رود و رویدادهای تاریخی این دوران را تا زمان درگذشت او در سال 624 هـ / 1227 م. بیان می کند. در این اثر همچنین برخی اخبار و حکایت های نادر نیز آمده است، مانند حکایت بُردی که پیامبر گرامی(ص( آن را به کعب بن زهیر بخشید، و آن بُرد در میان حاکمان اموی و پس از آن عباسی دست به دست شد، تا اینکه به خلیفه المستعصم بالله و سپس به نوۀ او رسید. این نوه فرزند احمد، بانویی شریف و بزرگوار است که او را» خدیجۀ زمان و ملکۀ ملکه ها رابعه خاتون» نامیده اند. وی همسر هارون بن عطاملک جوینی، حاکم عراق است که از سوی مغولان به این منصب رسیده بود )نکـ: نیک پی، گ 457 الف).

در برگ نخستِ این کتاب، نویسنده خود را چنین معرّفی کرده است: «أفقر خلق الله المعبود، نیک پی بن مسعود بن محمد بن مسعود» و پرسشی که اینجا مطرح می شود این است که این تاریخ نگار کیست؟

نیک پی به زبان فارسی به معنای نیک بخت، خوشبخت و پربرکت است، و چنانچه آن را به زبان عربی بازگردانیم، نام این تاریخ نگار «سعید بن مسعود بن محمد» می شود. بر این پایه، ممکن است وی همان کسی باشد که در منابع و شرح حا ل نگاشته ها با نام «سعید بن مسعود بن محمد کازرونی» (درگذشتۀ 758 هـ ) از او یاد شده است[1]. ما بر آنیم که این شخص همان تاریخ نگار مورد بحث است؛ زیرا همین سلسله نام ها در نام او هم تکرار شده است. ما بر این باوریم که فراوانی نام هایی همچون سعید، سعیدالدین و مسعود – که بر سعادت دلالت دارد – موجب شده است که او برای خود لقب جامع و فارسی «نیک پی« را که  گفتیم به معنای نیکبخت و خوشبخت است، برگزیند.(منتشر شده در سایت خبری – تحلیلی کازرون نما)

گفتنی است بسیاری اوقات دیده شده که نام نویسندۀ مورد بحث ما با نام دو فرزند او در هم آمیخته است. شرح حال آن دو که همچون پدر، دانشمند و دارای آثار و تألیفاتی هستند، پس از این خواهد آمد. این در هم آمیختگی میان نام پدر و فرزندان تا جایی است که حتی در کتاب یکی از هم روزگاران او، یعنی جنید شیرازی راه یافته، و این به دلیل تصحیفی است که ممکن است در کتابت نسخه پردازان روی داده باشد.

ما با توجّه به آگاهی هایی که از نام این دو فرزند به دست آوردیم، با تلاش بسیار توانستیم نام پدر را مشخص و معلوم سازیم، و در این میان مطالب موجود در برخی از نوشته های دستیاب شدۀ خود او نیز یاریگرمان بودند.

به دیگر سخن، نام تاریخ نگار مورد نظر ما می تواند «سعید/ سعیدالدین بن مسعود بن محمد بن مسعود بن محمد بن علی بن احمد بن عمر بلیانی کازرونی، با کنیۀ ابوالمحمّدین» باشد. این نام، نامی است که ما آن را در شرح حال دو فرزندش محمد، و نیز در برخی از آثار او، و از جمله کتاب المنتقی فی السیر، یافته ایم. وی این کتاب را میان سال های 732 هـ تا 758 هـ – که سال درگذشتش است –  نوشته است (نکـ: استوری،  1362: 779/1). ما در اینجا این نام را به عنوان نام کامل او می شناسیم؛ همچنان که حاجی خلیفه نیز به هنگام یادکرد کتاب المنتقی فی السیرِ او چنین گفته است: «امام سعیدالدین سعید بن مسعود بن محمد بن مسعود کازرونی، شارح المشارق و نویسندۀ صفاء الصدور و المسلسلات (درگذشتۀ 758 هـ)» از دانشمندان اهل سنتّ و جماعت است، و این از نوشتۀ او در برگ نخست کتاب تاریخش دانسته می شود )حاجی خلیفه،1941: 1851/2؛ همچنین نکـ: ابن حجر، 1406: 84/4؛ همو، 1412: 77؛ سخاوی، بی تا: 21/10؛ سیوطی، 1964: 113/1؛ ابن العماد، 1406: 10/7) [2]. او بنابر احتمال قوی، شافعی مذهب بوده، و نوشته ها و سیرۀ او حکایت از آن دارد که وی پرهیزگار و محدّث و دانشمندی ارجمند بوده است.

سعید بن مسعود کازرونی، دو فرزند داشت که نام هر دو آنها محمد بود. ما در اینجا شرح حال آن دو را ذکر می کنیم؛ زیرا شرح حال آن دو برای شناخت پدر اهمیت دارد و افزون بر این برخی از نویسندگان و کاتبان نام این دو فرزند را با نام پدر در هم آمیخته اند: (منتشر شده در سایت خبری – تحلیلی کازرون نما)

ابوالمحامد، عفیف الدین محمّد بن سعید بن مسعود شافعی(727 – 802 هـ): او در سال 740 هـ از حافظانی چون مزی، ذهبی، علائی، ابوحیاّن و ... اجازه دریافت کرده است، و به هنگام سفر حجّ در سرزمین نجد درگذشت. از آثار اوست: شرح البخاری، تألیف 766 هـ در شیراز (نکـ: حاجی خلیفه، 1941: 392/1) که به گفتۀ خودش برای نگارش آن از 300 شرح بر بخاری بهره گرفته است؛ شعب الأسانید فی روایة الکتب والمسانید (سخاوی، بی تا: 21/10 – 22)؛ و تلخیص تفسیر ابن کثیر که در آن نوشته شده است که این اثر از آنِ ابوالمحامد عفیف بن سعید بن مسعود بن محمّد بن مسعود کازرونی است (نکـ:شمسالدین،  1995: 163/1)[3].

ابوعبدالله، نسیم الدین محمّد بن سعید بن مسعود شافعی (735 – 801 هـ): مزی و دیگران به او اجازه داده اند. تقی فاسی گوید: «مطالبی از المولد النبوی را که پدرش آن را نگاشته بود و او از پدرش روایت می کرد، از وی شنیدم»[4]. او سالیانی دراز – بیش از ده سال – در مکّه مجاور بود ... آن گاه پس از گزاردن حج در سال 798 هـ رهسپار وطن خویش شد، و چون به لار رسید در سال 801 هـ درگذشت (فاسی، 1406: 322/4؛ ابن حجر، 1406: 84/4، همو، 1412: 77؛ مقریزی، 1423: 168/3؛ سخاوی، بی تا: 22/10).

ناگفته نماند در دستنوشتی از کتاب تلخیص تفسیر ابن کثیر نام نخستین چنین آمده است: «ابوالمحامد، عفیف بن سعید بن محمّد بن مسعود». این در حالی است که «عفیف الدین محمّد بن سعید» درست است؛ زیرا در همۀ منابعی که شرح حال او آمده، این نام «عفیف الدین محمّد «ذکر شده است.

امّا اینکه به جای «سعید «نام «سعیدالدین «را گفته اند، از آن روست که این گونه کاربرد در ادبیات محافل علمی و سیاسی آن روزگار رواج داشته، و ایرانیان در سراسر تاریخ دیرپای خود عموماً به بزرگی و عظمت یاد کردن القاب شخصیت های بزرگ ادبی و دینی خود گرایش داشته اند؛ مثلا به کسی که نامش »سعید« است، »سعیدالدین« می گویند، و حتی گاهی می بینیم که واژۀ «ملت» را هم به لقب می افزایند، مانند «غیاث الملّة والدین» یا «امین الملة والدین»، و گاه در آن لقب چیزی می افزایند، مانند «صفی الدین» که می گویند: «صفی الحق و الملّة والدین» (نکـ: هندوشاه نخجوانی، 1385:3) و… . حتی این افزوده ها تا جایی است که ابن الفوطی شیبانی، تاریخ نگار بغدادی، دربارۀ دانشمند گرانقدر قطب الدین [کازرونی] شیرازی می گوید: «شیخ ما طبیب الدین ابوالثناء محمود…» (ابن الفوطی، 1417:54/5).

آشکار است که »سعیدالدین« همان »سعید« است که با واژه »الدین« عظمت و بزرگی یافته است. مقریزیِ تاریخ نگار نیز نام سعد بن مسعود را محمّد ذکر می کند، و می گوید: «… سعید بن مسعود بن محمّد، محمّد نام دارد» (مقریزی، 1423: 168/3)، و این از آن روست که نیک پی در کتاب سیرۀ نبوی اش بر خود نام مرکّب »سعد محمّد«نهاده است. (منتشر شده در سایت خبری – تحلیلی کازرون نما)

در شرح حالی که شمس الدین ابوالخیر ابن الجزری (751 – 833 هـ) از جنید بلیانی و مشایخ او آورده، نام «سعیدالدین« نیز آمده است. وی می نویسد: »سعیدالدین« محدّثی فاضل بود که از مشایخ بسیاری حدیث شنیده، و مزی و بنت الکمال و گروهی دیگر به او اجازۀ روایت داده اند. او سلسله راویان را تخریج کرد، و کتاب المولد النبوی را به نیکی نگاشت، و در اواخر جمادی الآخرة سال 758 هـ درگذشت (ابن حجر، 1972: 56/4).

جنید شیرازی که از هم روزگاران مؤلّف است و او را دیده، شرح حالی دربارۀ وی نوشته و جزئیاتی از زندگی سعید بن مسعود را بازگو کرده است. ما در اینجا تمایل داریم این شرح حال را به طور کامل ذکر کنیم تا هویت این دانشمند تاریخ نگار کاملا آشکار، و از دو فرزندش، بازشناخته شود: «مولانا سعیدالدین ابوسعد محمّد بن مسعود بن محمّد بن مسعود بلیانی کازرونی، با کنیۀ ابوالمحمّدین[5]، استاد فقیهان و محدّثان، و پیشوای پیشوایان هدایت یافته و ناشر احادیث سیّد المرسلین، و مقصد طالبان علم از هر آفاق، و مقتدای اهل حدیث بی هیچ گفت وگو، بود. من کسی را در خصلت های نیک، و حسن اخلاق و کمال عقل و مهربانی و محبتِّ بسیار چون او ندیده ام. او در فقه و حدیث و دیگر علوم یگانه بود و طریق سلف صالح می سپرد، و از تکّلف و گزافه گویی دوری می گزید؛ همواره خندان و خوشروی بود. او ابتدا نزد شیخ الشیوخ امین الدین کازرونی ادب آموخت، و این شیخ از خویشان او بود؛ چرا که هر دو به شیخ ابوعلی دقّاق نسب می رسانند. سعیدالدین، پس از آن، وارد شیراز شد و از آنجا به حجاز رفت؛ وی از کوفه با سر و پایی برهنه لباس احرام به تن کرد و به حرمت خانۀ خدا با پای پیاده راهی حج شد.

او کارهای بزرگی را برعهده گرفت و به نیکی به انجام رساند؛ به شهرهای بسیاری سفر کرد و اسانید عالی فراهم آورد، و از مشایخ شهرهای گوناگون اجازه خواست. مشایخ نیز از هر دیاری با او مکاتبه کردند و بدو اجازه دادند. از جملۀ این مشایخ اند: امام رکن الدین منصور راستگو، و امام ظهیرالدین اسماعیل، فرزندان شیخ صدرالدین ابوالمعالی مظفّر، و او از این دو در آثارش، حدیث روایت کرده است.[6] وی سپس اقامت گزید و حدیث روایت کرد و شنید و کتاب های معتبری در دین نگاشت. از جمله کتاب های اوست: مطالع الانوار فی شرح مشارق الانوار؛ شفاء الصدور؛ المحمّدین؛ المسلسلات[7]؛ مولود النبی(ص)[8]؛ روضةالرائض فی علم الفرائض؛ و جامع المناسک. (منتشر شده در سایت خبری – تحلیلی کازرون نما)

او همچنین به شرح کتاب ینابیع الاحکام پرداخت، اما نتوانست آن را به پایان رساند، و مرگ او پیش از پایان اثر فرا رسید. وی در رباط شیخ کبیر[9] چند سال با بیانی شافی و کلامی وافی به تدریس اشتغال داشت؛ هیچ گاه سائلی را از خود نراند، و در بخشش کتاب به طالب علمان بخل نورزید. نیکی و پرهیزگاری خوی او، و دست یازیدن به عروةالوثقی سرشتش بود. سنتّ های رسول خدا)ص( را بزرگ می شمرد، و به گرامی داشتن اهل فضل ترغیب می نمود، و سایر طالب علمان را به پاسداشت ادب، رعایت ورع، کاستن طمع، و نگاه داری زبان از آنچه به چشم انسان می رسد، برمی انگیخت.

در مجلس اسماع مولود النبی)ص( چندهزار تن از صالحان نزد او گرد می آمدند، و در مجلس درس او روزانه بیش از هفتاد تن حاضر می شدند، و چون به اسِماع بخاری از آستان شریفش می پرداخت، جز آنان که می شنیدند و یا به سمع می رساندند، صدها تن به کتابت آن مشغول بودند. وی در جمادی الآخرۀ سال 758 هـ درگذشت، و در صحن رباط خویش که آن را در آستانۀ شیخ کبیر ساخته بود، به خاک سپرده شد؛ خدای، ایشان را رحمت کناد!…» (همان: 61 – 64؛ نیز نکـ : عیسی بن جنید شیرازی، 1364: 103 – 105).

حاجی خلیفه نیز در شرح حال او گوید: «عفیف الدین سعید محمّد بن مسعود بن محمّد بن مسعود کازرونی )درگذشتۀ 758 هـ)» و در این سخن، حاجی خلیفه میان او و فرزندش عفیف الدین در هم آمیخته؛ در حالی که همو در شرح حال عفیف الدین، به درستی چنین گفته است: «او نزد پدرش و در شیراز دانش آموخت، و شرح بخاری، المطالع فی شرح المشارق، شرح النجم، شفاء الصدور، المسلسلات و سیر را به نگارش درآورد، و این کتابِ اخیر را به زبان فارسی نگاشت و فرزندش سعید بن مسعود بن محمّد آن را به عربی بازگرداند. من گویم: این، نامِ درست اوست و در شرح حال، سخنی است که نشان می دهد تاریخ نگار مورد نظر ما، یعنی سعید بن مسعود به زبان فارسی نیز تألیفی دارد» (حاجی خلیفه، 2010: 266/3 – 267).

پی نوشت:

[1]. برای نمونه نکـ :حاجی خلیفه، 1941: 1688/2؛همو، 2010: 266/3. در این دو اثر سال درگذشت او 758 هـ ذکر شده است. در هدیة العارفین  (391/1 و الأعلام زرکلی (101/3) سال درگذشت وی 785 هـ آمده، و این تاریخ در این دو اثر اشتباه است.

[2]. در دستنویس سیرة النبی نام او چنین آمده است: «سعیدبن محمدبن مسعودبن محمدبن مسعود الکازرونی» (نکـ: فهرست میکروفیلم ها، 76/2)، در حالی که آنچه پیشتر ذکر کردیم درست است.

[3]. وی گوید: دستنوشتی از این کتاب در کتابخانه عمومی استانبول وجود دارد.

[4]. نگارش این اثر در سال 760 هـ  در شیراز به پایان رسیده است (نکـ: استوری، 1362: 779/1).

[5]. با توجه به منابع موجود، «سعیدالدین ابومحمّد بن مسعود« درست است.

[6]. صدرالدین ابوالمعالی مظفّر بن روزبهان عمری عدوی، زاهد و دانشمند گرانقدر، و دارای آثار فراوان، درگذشتۀ سال 688 یا 681 هـ است. فرزندان او یکی رکن الدین منصور بن مظفّر، معروف به راستگو (649 – 733 هـ) از بزرگان صوفیه است، و دیگری ظهیرالدین اسماعیل بن مظفّر، نویسنده فضائل الصلوات، درگذشتۀ سال 730 هـ است )درباره این سه تن نکـ: عیسی بن جنید شیرازی، 1364: 190 – 196 و 201 – 202؛ زرکوب شیرازی، 1351: 178 – 180؛ فصیح خوافی، 1340: 43/3).

[7]. مجموع های از احادیث است که نگارش آن در سال 742 هـ به پایان رسیده است (نکـ: استوری، 1362: 779/1).

[8]. استوری بر این باور است که این اثر همان کتاب المنتقی فی سیر مولد النبی المصطفی است )نکـ: همان: 779/1).

[9]. صوفی و واعظ پرآوازه، شیخ ابوعبدالله محمّد بن خفیف بن اسکفشاذ شیرازی شافعی (176 – 371 هـ)، و دارای آثار بسیار در تصوّف و فقه )جنید شیرازی، 1328: 38 – 46). وی در شهر شیراز به خاک سپرده شده است.

منابع:

- ابن حجر العسقلانی، احمد بن علی الشافعی (773 – 852 هـ)، انباء الغمر بأبناء العمر، تحقیق محمّد عبدالمعین خان، دارالکتب العلمیة، بیروت 1406 هـ / 1986 م.)چاپ افست از روی چاپ حیدرآباد دکن).

ــــــــــــ ، الدرر الکامنة فی أعیان المئة الثامنة، تحقیق محمّد عبدالمعین خان، دائرةالمعارف العثمانیة، حیدرآبادالدکن، 1392 هـ/1972 م.

ـــــــــــ  ، ذیل الدرر الکامنة، تحقیق عدنان درویش، معهد المخطوطات العربیة، القاهرة، 1412هـ/1992 م.

- ابن العماد الحنبلی، عبدالحی بن احمدالعکری (1032 – 1098 هـ)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق عبدالقادر الارنؤوط و محمود الارنؤوط، دار ابن کثیر، دمشق، 1406هـ .

- ابن الفوطی، عبدالرزاق بن احمد بن محمّد الشیبانی الحنبلی، (642 – 723هـ)، تلخیص مجمع الآداب فی معجم الألقاب، تحقیق محمّد الکاظم، طهران، 1417هـ .

- استوری، چارلز امبروز (1888 – 1967م.)، ادبیات فارسی بر مبنای استوری، ترجمۀ یحیی آرین پور و احمد منزوی، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1362ش/1983م.

- الفاسی، تقی الدین محمّد بن احمد بن علی المالکی (775 – 832 هـ) العقد الثمین فی تأریخ البلد الأمین، تحقیق محمّد حامد الفقی، مؤسسة الرسالة، بیروت 1406 هـ/1986 م.

- حاجی خلیفة، مصطفی بن عبدالله چلبی القسطنطینی العثمانی(1017 – 1067 هـ)، سلّم الوصول الی طبقات الفحول، تحقیق محمود عبدالقادر الارناؤوط، منظمة المؤتمر الاسلامی، استانبول، 2010م.

ـــــــــــ ، کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون، تحقیق شرف الدین یالتقایا و رفعت بیلکه الکیسی، استانبول، 1360هـ/1941م.

- جنید الشیرازی، معی نالدین ابوالقاسم (ألّف کتابه سنه 791هـ)، شد الازار فی حطّ الأوزار عن زوّار المزار، تحقیق محمّد بن عبدالوهاب قزوینی، مطبعة المجلس، طهران، 1328ش./1949م.

- الزرکلی، خیرالدین بن محمود بن محمّد(1310 – 1396هـ). الأعلام، دارالعلم للملایین، بیروت، 1980 م.

- زرکوب شیرازی، احمد بن حمزۀ ذهبی )درگذشتۀ 789 هـ(، شیرازنامه، تحقیق اسماعیل واعظ جوادی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1351ش/1972م.

- السخاوی، شمس الدین محمّد بن عبدالرحمن الشافعی(831 – 902هـ)، الضوء اللامع فی أعیان القرن التاسع، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بی تا.

- السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر بن محمّد الخضیری، الشافعی (849 – 911هـ)، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین والنحاة، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، القاهرة، 1964 – 1965م.

- شمس الدین، محمّد عُزیر، بحوث وتحقیقات العلامة عبدالعزیز المیمنی،  دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1995م.

- عیسی بن جنید شیرازی، تذکرۀ هزار مزار، تحقیق نورانی وصال، کتابخانۀ احمدی شیراز، 1364ش.

- فصیح خوافی، احمد بن محمّد بن یحیی باهلی )درگذشته پس از 845 هـ(، مجمل التواریخ، تحقیق محمود فرّخ، کتابفروشی باستان، مشهد، 1340ش/1961م.

- قزوینی، محمد، یادداشت ها بر تاریخ جهانگشای جوینی، تحقیق شاهرخ موسویان، نشر دستان، تهران، 2006 م.

- المقریزی، تقی الدین احمد بن علی بن عبدالقادر الشافعی(766 – 845هـ)، درر العقود الفریدة، تحقیق محمود الجلیلی، دارالغرب الاسلامی، بیروت، 1423هـ/2002م.

- هندوشاه نخجوانی، ابن سنجر بن عبدالله صاحبی جیرانی شافعی )تألیف 724 هـ(، تجارب السلف، تحقیق عبّاس اقبال، کتابخانۀ طهوری، تهران، 1358ش/1979م.

نویسنده: یوسف الهادی*/ترجمه محمد باهر
مطالب مرتبط :
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۳
اذان صبح
۰۵:۱۱:۲۲
طلوع افتاب
۰۶:۳۴:۴۳
اذان ظهر
۱۱:۵۰:۳۲
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۵۵
اذان مغرب
۱۷:۲۲:۰۹