به بهانه ۲۶ مرداد ماه سالروز بازگشت پیروزمندانه آزادگان سرافراز به میهن
نه از خودی خبری بود و نه از دشمن تنم به لرزه افتاده بود؛ تشنه بودم، سخت تشنه. عطش بی تابم کرده بود، انگار دهانم را از کاه خشک مخلوط با پنبه پر کرده بودند! نیازمند قطره ای آب بودم تا زبان خشکیده در کامم را رطوبتی دوباره بخشد. با خود گفتم؛ ای کاش چند قدم آن سوتر بر زمین چکیده بودم، آنگاه می توانستم نیسان را یکجا سربکشم و یا چون قمقمه ای کوچک آن را ببلعم، اما امان از این رود که بی ما می رود.