پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / علمای عامه / قطب الدین شیرازی / متن / همایش ها / گزارش همايش قطب الدين شيرازي در تهران

  گزارش همايش قطب الدين شيرازي در تهران / بهاره برهاني

نسخه

شايد مهم ترين درسهاي تاريخ عبرت آموزي از زندگي بزرگان و انديشمندان باشد. حال اگر از تاريخ به جامعه شناسي نقبي بزنيم بحث هویت ملي از مباحث مهم جامعه شناسي و علم سياست است كه ريشه در تاريخ هر قومي دارد. به راستي، چگونه مي توان بدون گذشته به حال و از حال به آينده رسيد بدون اينكه توجهي داشته باشيم به هويت ملي و ديني و حفظ و بقاي آن. اين رشد و تعالي نيز ميسر نمي شود مگر در گرو شناخت چهره هايي كه بر مسير رشد تمدن بشري و فرهنگ غني ايراني تأثير مستقيم داشته اند.

به همين منظور و به دنبال همايشهايي كه پيش از اين جهت بزرگداشت كمال الدين بهزاد، سلطان محمد و صفي الدين ارموي برگزار شده بود، فرهنگستان هنر در خرداد ماه 85 همايش بين المللي قطب الدين شيرازي را به مدت چهار روز در تهران و شيراز برگزار كرد. اين همايش پس از برگزاري همايش صفي الدين ارموي دومين همايش و دو سالانه اي بود كه به پيشنهاد گروه موسيقي فرهنگستان هنر برگزار شد. همايش قطب الدين شيرازي داراي پنج برنامه هم انديشي در استقبال بوده است كه به ترتيب در شهرهاي تهران، شيراز، كازرون، تبريز و قم برگزار شد.

آنچه بيش از هر چيز ديگر موجبات اهميت قطب الدين را فراهم كرده است جامع العلوم بودن او و اشراف دقيق و جامعيت وی بر علوم دوران خود است. اما در مورد ابداعات او در موسيقي عقيده بر اين است كه مفهوم «مقام» كه به نظر مي رسد از عرفان به عاريت گرفته شده اولين بار توسط قطب الدين شيرازي در رساله «دره التاج» وضع شده است.

از ديگر اقدامات و ابتكارهای قطب الدين در حوزه موسيقي، ثبت دقيق دانگها و دورها است كه يكي از ويژگيهاي آن تأكيد بر نغمه فرود و نيز افزودن بعد جديدي بر ابعاد ثلاثه لحنيه است كه در اين صورت، تعداد اين ابعاد به چهار افزايش مي يابد. اما آخرين ابداع قطب الدين در موسيقي تنظيم خط جديدي براي نگارش موسيقي است. خط نگارش تنظيم شده توسط قطب الدين در عمل همان خط موسيقايي است كه صفي الدين ارموي ابداع كرده است، با اين تفاوت كه قطب الدين براي نوشتن دقيق اقسام مضربها و كيفيت اجراي نغمه ها، خطوط ديگري در ذيل دو خط اصلي افزود كه نگارش با اين خط به گونه حيرت آوري به ثبت نغمات (نغمه ها) دقت مي بخشد.

با توجه به اهميت اين موضوع همايش قطب الدين شيرازي با حضور فرهنگستان هنر، علوم و پزشكي روز دوشنبه اول خرداد ماه 85 در مجموعه فرهنگي آسمان تهران گشايش يافت.

در افتتاحيه مراسم، ميرحسین موسوي، رئيس فرهنگستان هنر، رضا داوري اردكاني رئيس فرهنگستان علوم و علي اكبر ولايتي به نمايندگي از فرهنگستان علوم پزشكي حضور داشتند. ابتدا بهمن نامور مطلق، دبير كل همايش و دبير فرهنگستان هنر، هدف از برگزاري اين همايش را بررسي و بازشناسي تاريخ نانوشته و كم نوشته و شناسايي معماران هويت فرهنگي-هنري اين مرز و بوم دانست كه هرگز حقشان ادا نشده و مورد بي مهري قرار گرفته اند.

نامور مطلق در معرفي شخصيت قطب الدين گفت: «او شخصيتي است كه نزد او نمي توان موسيقي را از رياضيات و طبيعيات، طب را از فلسفه و نجوم، سياست را از اخلاق و منطق، حقوق را از كلام و ادب و هيچ كدام را از قرآن و حديث جدا كرد. او شخصيتي است كه پل و حلقه ارتباطي ميان انديشه هاي پيشين با انديشه هاي پسين، ميان فارابي و ابن سينا، به ويژه شيخ اشراق با ملاصدراست.»

نامور مطلق ادامه دارد: «شايد براي دوران ما شگفت آور باشد كه علامه اي نت موسيقي بداند، فيلسوفي به طبابت بپردازد، متكلمي شعر بگويد و قاضي اي سفير شود، اما قطب الدين چنين بود و در چنين فضاي پيوسته اي است كه موسيقي در سايه حكمت رنگ معرفت شناختي به خود مي گيرد و فلسفه در پيوند با ادبيات گونه شهودي دارد. به همين دليل، از همان آغاز معلوم بود كه موسيقي او را نمي توان بدون فلسفه، طب، نجوم، كلام و شعر مطالعه كرد.»

دبير فرهنگستان هنر جامع الاطراف بودن قطب الدين شيرازي را عاملي دانست جهت همكاري و فعاليتهاي علمي ميان فرهنگستانها. اين اولين قدم هر چند كوچك، نويد بخش فعاليتهاي غني و عميق آينده است، زيرا بايد اعتراف كرد كه بضاعتهاي ميان فرهنگستاني بسيار بيشتر از همايش حاضر است.

پس از سخنان نامور مطلق، اميرحسين پورجوادي، دبير علمي همايش، به ارائه گزارشي از روند برگزاري اين همايش پرداخت.

پورجوادي گفت: «طرح برگزاري همايش در خصوص شخصيت، آرا و نظریه های قطب الدين را گروه موسيقي فرهنگستان هنر در سال 1383 ارائه کرد و عمده فعاليتها و برنامه ريزيهاي آن از ابتداي سال 84 آغاز شد.»

او در ادامه گفت: «در همان اوايل كار، متوجه شديم بهتر است همايشي درباره فعالیتهای موسیقایی قطب الدين برگزار كنيم و به ديگر وجوه اين شخصيت نپردازيم. از طرف ديگر، مدارك و مواردي كه درباره فعاليتهاي موسيقایي او بر جاي مانده است كم و انگشت شمار بود. پس به ساير علوم اين عالم هم پرداختيم.»

وي ضمن اشاره به اينكه قطب الدين اولين شارح آثار ارموي است افزود: «در حوزه مكتب منتظميه او اولين كسي است كه روي نظام ادواري نظرياتي ارائه مي كند.»

پورجوادي در بخش ديگري از سخنان خود، ضمن تشكر از هيئت علمي اين همايش، مجيد كياني و هومان اسعدي، گفت: «هيئت علمي از ابتدا مي خواست بررسي مفصلي بر كتاب قطب الدين داشته باشد اما متن موجود بسيار مغلوط است و تصحيح خوبي ندارد، در حين اين بررسيها متوجه شديم غير از اين تصحيح، پنجاه نسخه خطي از اين اثر وجود دارد اما تهيه آنها كار دشواري بود. به همين خاطر، نمي توانستيم آن را هم زمان با برپايي همايش ارائه كنيم.»

دبير علمي همايش از چاپ يك مجموعه چهار جلدي درباره نظريه های موسيقي قطب الدين و مكتب منتظميه خبر داد كه محققان خارجي آن را گردآوري کرده و نوشته اند.

پس از سخنان پورجوادي، داريوش طلايي به اجراي موسيقي پرداخت، سپس رضا داروي اردكاني، رياست فرهنگستان علوم، به نقش قطب الدين شيرازي در رواج زبان فارسي در فلسفه اسلامي اشاره كرد و افزود: «دانشمندان معتقدند پس از ابن سينا فيلسوفي نداريم كه اشراقي باشد، همه فلاسفه پس از ابن سينا مشايي اند و امروز هم استادان فلسفه ايران حكمت مشاء را تدريس نمي كنند، اما مطالعه «دره التاج» نشان مي دهد كه او چگونه توانسته است نظريه های ابن سينا و شيخ اشراق را تجميع كند.»

اردكاني گفت: «ما همواره از فلاسفه و نوابغي كه در تاريخ اسلام بوده اند غافل شده ايم و به دليل بي توجهي به آنها، اين نوابغ نتوانستند مشهور و نامي شوند.»

ریاست فرهنگستان علوم بار ديگر با اشاره به ابن سينا تصريح كرد: «ابن سینا را می توان راهگشاي فلسفه اسلامي ناميد. تا آنجا كه فكر فلسفه اسلامي و تصوير آن بدون ابن سينا تقريباً بي معناست. با اين حال، میزان اشراف قطب الدين شيرازي به دانش و علوم را مي توان از نظر جامعيت و صورت با ابن سينا هم سطح دانست.»

وي ضمن اشاره به تواناييهاي قطب الدين به جايگاه او در تاريخ فلسفه اسلامي اشاره كرد و گفت: «او در فلسفه شاگرد خواجه نصير الدين طوسي بود. اما قطب الدين جامع تر از نصيرالدين طوسي است زيرا خواجه نصير الدين طوسي در طب و موسيقي مهارت قطب الدين را نداشت. هم چنين گفته مي شود قطب الدين از كتاب موسيقي شيخ الرئيس استفاده كرده اما ابن سينا هم در موسيقي و نجوم به قطب الدين نمي رسد.»

دكتر علي اكبر ولايتي، نماينده فرهنگستان علوم، با محور قرار دادن فعاليتهاي قطب الدين در علم پزشكي، اصلي ترين كار قطب الدين را در عرصه پزشكي شرح او بر كتاب «قانون» ابن سينا دانست و گفت: «بقراط و جالينوس در تاريخ پزشكي يونان به منابع ايراني در زمان مادها استناد كرده اند. پس پزشكي در ايران سابقه اي به قدمت تاريخ مكتوب دارد و بعدها با شكل گيري تمدن اسلامي، بيشترين نقش را در ساختار اين تمدن داشت.»

ولايتي ادامه داد: «قطب الدين در كتاب تحفه السعديه به شرحي كه بر قانون نوشته افتخار مي كند. يكي از فوايد كتاب تحفه السعديه ذكر زندگي نامه نويسنده در ابتداي آن است زيرا غیر از اين كتاب زندگي نامه كاملي از او وجود ندارد. همچنين از آنجا كه تحفه السعديه هنوز به زبان امروزي باز نويسي نشده متأسفانه داروهايي كه قطب الدين در آن از آنها نام برده هنوز قابل شمارش نيست. از طرف ديگر، قطب الدين جز حاشيه و شرح چيزي به كتاب قانون اضافه نكرده، اما پس از سي سال تلاش براي فهم مطالب آن، توانست تحفه السعديه را به پايان برساند.»

دكتر جان والبريج نيز به عنوان نماينده ميهمانان خارجي در سخنراني خود با عنوان «شرح قطب الدين شيرازي بر قانون به مثابه آميزه نظريه های طب» گفت: «قطب الدين شيرازي مهم ترين دانشمند جهان اسلام در آخرین دهه هاي قرن سيزدهم ميلادي است. روايت شده است كه قطب الدين سه نسخه شرح بر كتاب اول قانون نوشته است. وي اولين نسخه را پس از عزيمت به مصر در 1282 ميلادي و كسب نسخه هايي از شروح قبلي بر اين كتاب به نگارش درآورد. پس از دوازده سال، نسخه دوم را نگاشت و چند ماه پيش از مرگش نسخه سوم را به نگارش درآورد. اما هيچ يك از اين نسخ به چاپ نرسيده اند.»

وي درباره شيوه جمع آوري و تأليف قطب الدين گفت: «او ابتدا اين آثار را به صورت نسخه پيش نويسي اجمالي تهيه و سپس آراي شاگردان و همكارانش را جمع آوري مي كرد و بعد نسخه بازبيني شده آن را به چاپ مي رساند. در اين مورد، می توان گفت اكثر نسخ موجود از نسخه نهايي باشند كه البته جاي تعجب هم ندارد، چرا كه احتمال قبول زحمت رونويسي نسخه جايگزين از چنين كتاب عظيمي از جانب كاتب بسيار اندك بوده است.»

در بخش ديگري از ترجمه مقاله جان والبريج، آمده است: «دغدغه ويژه من همواره اين بوده كه قطب الدين چگونه مباحث پيشين درباره نظريه طب را تلفيق كرده است، به خصوص آنهايي را كه اهميت فلسفي داشته اند، چرا كه ظاهراً وي يكي از آخرين دانشمندان و فيلسوفان بزرگ اسلامي بوده است.»

جان والبريج در ادامه ضمن تأكيد بر مسئله عليت در انديشه قطب الدين گفت: «طب جالينوسي نسبت به فلسفه مشاء كه در زمان قطب الدين فلسفه غالب بود اصول و نظريه های فوق العاده پيچيده تري در مورد عليت دارد. من علاقه مندم بدانم كه اولاً چه ميزان اختلاف نظر در مباحث قطب الدين در اين خصوص مشهود است؟ دوماً آيا هيچ يك از تحليلهاي طبي وي در متون فلسفي مربوط به عليت مثل كتاب «دره التاج» وي به چشم مي خورد؟ سوماً آيا تحليل طبي او بازتاب تحليل فلسفي است؟»

با سخنراني جان والبريج، بخش سخنرانيهاي مراسم افتتاحيه همايش بين المللي بررسي شخصيت، آرا و نظریه های قطب الدين شيرازي حكيم، موسيقي شناس و طبيب قرن هفتم هجري قمري به پايان رسيد.

در بخش نشستها، اولين نشست به رياست دكتر اميرحسين پورجوادي با محوريت قطب الدين شيرازي، آثار و ديدگاه با حضور مصطفي نديم، خانم زابينه اشميتكه و دكتر رضا پورجوادي برگزار شد.

ابتدا مصطفي نديم، استاد تاريخ دانشگاه شيراز، درباره جايگاه قطب الدين شيرازي در تاريخ فرهنگ اسلامي گفت: «قطب الدين از جمله نام آوراني است كه ميراثدار نسلهاي گذشته بوده است.»

وي ضمن اشاره به اينكه قطب الدين بعد از حمله مغول توانست مفاهيم و علوم گذشته را به عصر بعد از مغول انتقال دهد ادامه داد: «نقش قطب الدين نه تنها كمال فلسفه و حكمت متعالي ملاصدراست، بلكه او در نجوم و پزشكي نيز حفظ كننده و كمال بخش بوده است.»

نديمي در ادامه و پس از مرور نقش تعليم و تربيت مادر و پدر قطب الدين در شكل گيري اين شخصيت فرهنگي گفت: «دوره دوم زندگي او از 14 سالگي آغاز شد؛ زماني كه او به جاي پدر به طبابت پرداخت و نبوغش موجب شد در مدت كوتاهي علوم را فرا بگيرد. دوره سوم زندگي او دوران هجرت براي كسب علم است. او در 24 سالگي به گروه دانشمندان در مراغه پيوست و آشنايي با خواجه نصيرالدين طوسي و دانشمندان بزرگ ديگر تأثير زيادي بر وی گذاشت. دوران بعدي را بايد دوران پختگي و كسب معرفت دانست؛ دوراني كه او با مولانا ديدار مي كند و نزد صدرالدين قونوي آموزش مي بيند. اما دوران پنجم زندگي قطب الدين، آغاز فعاليتهاي سياسي و اجتماعي او بوده است؛ او از سوي سلطان احمد ايلخان به عنوان سفير آشتي به مصر فرستاده شد. اما دوره پاياني زندگي او به گوشه گيري و تدريس سپري شد؛ دوراني كه در آن تنها همدم او كتابها و دست نوشته هايي بودند كه در نظر داشت آنها را به رشته تحرير درآورد.»

پس از سخنان مصطفي نديم، خانم زابينه اشميتكه درباره مجموعه اي به خط قطب الدين شيرازي كه اخيراً در كتابخانه آيت الله مرعشي قم كشف شده است سخنراني كرد. اشميتكه مدت مديدي است كه در مورد اين نسخه و نمونه هاي ديگری كه در كتابخانه ملك تهران و... وجود دارد تحقيق مي كند. او درباره شخصيت فلسفي قطب الدين گفت: «او شاگرد نصير الدين طوسي و نجم الدين كاتبي بود اما آنچه در آثارش مي بينیم چندان تحت تأثير خواجه نصير يا كاتبي نيست، يعني به جز چند مسئله در حوزه منطق كه در آنها قطب الدين از خواجه نصير پيروي كرده ديگر شباهتي نيست. حواشي حكمت العين هم نشان مي دهد كه او با كاتبي اختلاف نظر داشته است.»

در تكميل سخنان اشميتكه، رضا پورجوادي گفت: «قطب الدين در نيمه دوم قرن هفتم پيرو فلسفه اي بوده كه پايه آن رويكردي جديد به افكار سهروردي بوده است.»

وي افزود: «رساله ديگر قطب الدين در فلسفه ترجمه لفظ به لفظ كاشف «ابن كمونه» است كه در «دره التاج» آمده است. در اين رساله قطب الدين در بحثهاي منطقي نظریه های متفاوت ارائه مي دهد و بخشهاي ديگري را خودش اضافه كرده است.»

پورجوادي نداشتن عنوان مشخص را يكي از ويژگيهاي رسالات ابن كمونه دانست و گفت: «بسياري از نوشته هاي ابن كمونه عناوين مختلف دارد. رساله مهم ديگرش نيز راجع به دين اسلام، مسيحيت و يهوديت است كه خيلي عيني و به دور از غرض ورزي درباره اين اديان بحث كرده است.»

در دومين نشست روز نخست همايش قطب الدين شيرازي، سيدحسين سيدموسوي استاد يار دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد، مقاله اي با عنوان «نقدي بر قدوم و حدوث نفس از ديدگاه قطب الدين شيرازي» ارائه کرد.

وي با تأكيد بر اينكه نفس انسان از مهم ترين موضوعهایی است كه از ابتدا ذهن انديشمندان را به خود مشغول كرده است با طرح اين پرسش كه آيا نفس آدمي پيش از آنكه جسمش خلق شود وجود داشته يا نفس پس از آفرينش بدن به وجود آمده است به سخنان خود ادامه داد و گفت: «هيچ فيلسوفي را نمي توان يافت كه به طور تفصيلي يا حداقل اجمالي وارد اين مباحث نشده باشد.»

وي سپس با اشاره به اينكه در اين زمينه بین نظريه های سهروردي و قطب الدين تفاوتهاي عميقي وجود دارد گفت: «سهروردي در كتاب «حكمه الاشراق» درباره حدوث نفس استدلالهایي ارائه مي كند. از جمله او معتقد است: هر انساني داراي ذات و احوالي است كه از آن اطلاع دارد و بر غير خود پنهان است. اين ذات انساني نمي تواند واحد باشد، زيرا در صورت واحد بودن بايد هر آنچه که يكي از ايشان مي داند براي همه انسانها آشكار باشد، در حالي كه چنين نيست. حال اگر نفوس انساني قبل از جسمها موجود باشند نمي توانند واحد باشند، چرا كه در اين صورت قابل تقسيم نيست، زيرا نه قابل اندازه گيري است و نه جسماني كه بتوان آن را به اجزاي مختلف تقسيم كرد. دوم اينكه اگر نفوس انساني قبل از جسمها وجود داشته باشند، چون تجرد دارند هيچ حجاب و مانعي از عالم نور محض برايشان وجود ندارد و هيچ تغيير و تحولي در آنها ايجاد نمي شود، بنابراين كامل اند. در اين صورت، تصرف اين نفوس در بدنهاي مادي ضايع كردن آنها است. سوم، نفوس انساني انوار مدبر تن اند. حال اگر قبل از جسم وجود داشته باشند از دو حال خارج نيستند يا اصلاً در جسم دخل و تصرف ندارند، كه در اين صورت مدبر نيستند و وجودشان باطل است؛ يا اينكه همه انوار متصرف در جسم هستند. در اين حالت ضروري است كه زماني وجود داشته باشد تا همه آنها در آن واقع شوند و هيچ نور مدبري باقي نماند. آن زمان بايد در ازل اتفاق افتاده باشد و در جهان هيچ نور مدبري باقي نمانده باشد و اين محال است. چهارم، از آنجا كه حوادث و اتفاقات هيچ نهايتي ندارند و امكان منتقل شدن به عالم ناسوت از عالم ملكوت وجود ندارد و با توجه به اينكه نفوس از عالم ناسوت نيستند و از عالم ملكوت اند پس اگر نفوس انساني قديم باشند بايد نامتناهي باشند و در نتيجه باید موجودات مجرد را داراي جهات غيرمتناهي دانست و اين امر محال است، زيرا جهت تنها در مورد موجود مادي متصور است.»

سيد موسوي درباره شرح قطب الدين بر اين استدلالها گفت: «اگر در تمام اين دلايل دقت كنيم، هيچ حجت و برهاني در آنها نمي يابيم بلكه تمام اين استدلالها امور امتناعي هستند كه بر ابطال تناسخ بنا شده اند.»

پس از سخنان سيدموسوي، دكتر جودي فايفر نتايج تحقيقات خود را درباره سفر قطب الدين شيرازي به مصر بيان كرد. او با اشاره به اينكه قطب الدين سعي كرده است ابن سينا را درك كند و حتي فلسفه را براي پي بردن به كتب پزشكي او مي خواند گفت: «علاوه بر اين تأثيرپذيري، نظم كارهاي قطب الدين نيز تحت نفوذ ابن سينا بوده است. فايفر با بيان اين مطلب به تشريح زندگي قطب الدين و به خصوص سفرهاي او به آناتولي و مصر پرداخت و گفت: «قطب الدين آناتولي را يك بيابان فكري مي داند كه هيچ اطلاعاتي در مورد پزشكي در آن يافت نمي شود.» فايفر ادامه داد: «او در سالهاي 1281 تا 1285 ميلادي در آناتولي زندگي كرد و آثاري كه طي اين مدت ارائه كرده است در مورد رياضي و ستاره شناسي است. او حدود ده سال فعاليتهاي عمده اش را انجام داد تا اواسط دهه 1290 كه در مورد عالم مثل نوشت و بعد از آن «دره التاج» را تأليف كرد. قطب الدين آثار خود را از مراغه به آناتولي برد و هنگامي كه به مراغه بازگشت، به فلسفه و كلام پرداخت. با اين حال مشخص نيست كه آثار فلسفي او تحت تأثير محيط خارجي و اطرافش بوده يا به علاقه شخصي او مربوط مي شود.»

پس از به پايان رسيدن سخنراني های روز اول، جلسه پرسش و پاسخ با حضور دكتر زابينه اشميتكه، دكتر رضا پورجوادي، دكتر سيدحسين سيدموسوي، دكتر جودي فايفر و دكتر مصطفي نديم حول محور پذيرش حدوث نفس و ضرورت تحقيقات بيشتر درباره زندگي قطب الدين شيرازي برگزار شد.

اين جلسه با سؤال يكي از حاضران از سيدحسين سيدموسوي آغاز شد. او پرسیده بود آيا قطب الدين نيز به مسئله حادث شدن نفس اعتقاد داشته است؟ و اينكه آيا اين مسئله با آيه قرآن در مورد پيمان انسانها در تناقض است يا خير؟ سيدحسين سيدموسوي در پاسخ، با تأكيد بر اعتقاد قطب الدين به مسئله تناسخ گفت: «دو شرح بر حكمه الاشراق وجود دارد. يكي از آنها اثری است كه قسمتهايي از حكمه الاشراق را توصيف و شرح مي دهد. در حالي كه قطب الدين اين كار را نكرده است. او چند كلمه، در نهايت يك سطر را توضيح داده و اگر كلمه اي احتياج به شرح بيشتري داشته بلافاصله آن را شرح داده است و از اين جهت براي خوانندگان اين كتاب راحت تر است. اما آنچه مسلم است اين است كه او از شرح شهرزوري تأثير گرفته است.»

وي افزود: «در مورد اشاره قطب الدين به اين آيه اطلاعي ندارم، اما در بحث تناسخ آيات بسياري را آورده است. من اگر به استدلالهاي ملاصدرا اشاره كردم به اين دليل است كه ما جهان را به 3 يا 4 عالم تقسيم مي كنيم. ما به شكل خاصي در هر عالم وجود داشته ايم. مثلاً در عالم ربوبي به صورت واجبي وجود داشته ايم. يا قبلاً اينجا بوده ايم. ولي با زبان حال نه زبان قال و... بالاخره همه ما اعتقاد داريم خداوند به همه چيز علم ازلي دارد، بنابراين حتماً خداوند اين آدمها را جمع كرده و از آنها پيمان گرفته است.»

در ادامه يكي ديگر از حضار پرسيد: «شما مي گوييد كه ما از خداوند تقاضا كرده ايم تا وجودی خارجي هم براي ما خلق کند، اما بر اساس اشعار مولوي ما تقاضا نكرده ايم و لطف حق ناگفته ما را شنيده است. نظر شما در اين زمينه چيست؟»

در پاسخ به اين سؤال بار ديگر سيدموسوي ضمن متفاوت دانستن اين دو بحث گفت: «اين يك بحث عرفاني است. آنچه مولانا مي گويد در پاسخ به اين پرسش است كه چرا خداوند ما را آفريد. اما اينكه ما در اينجا وجود داشته ايم، بايد با زبان حال استدلال شود.»

همچنين يكي از پزشكان كه در اين همايش شركت كرده بود گفت: «در اين همايش بحثها بيشتر فلسفي بود. منِ پزشك و متأثر از ديدگاه پزشكي قطب الدين در اين همايش شركت كردم و توقع داشتم كه با اين شخصيت بيشتر از نظر تاريخي و نوع فعاليتهايش آشنا شوم نفس و... مباحث بسيار سنگيني هستند. از طرف ديگر روح، روان، بدن و جسم در انگليسي كلماتي جدا از هم هستند. در فارسي و دين ما هم اينها جدا هستند و هر يك براي يك ديدگاه مشخص كاربرد دارند. به نظر من، بايد تعريف هر يك در مقالاتی توضيح داده شود. باید به اين نكته توجه مي كرديم كه قطب الدين در نظر داشته پزشك شود و به همين دليل، به فلسفه، نجوم و... روي آورده است.» اما اميرحسين پورجوادي، دبير علمي همايش گفت اين همايش براي نشان دادن ابعاد مختلف شخصيت قطب الدين برپا شده است و ادامه داد: «ما مي خواستيم با بررسي كارها و فعاليتهاي گوناگون قطب الدين شيرازي نبوغ و زيركي او را نشان دهيم. قطب الدين طبيب بود ولي اينكه تصور كنيم براي اينكه به دانش پزشكي خود بيفزايد به جنبه هاي ديگر پرداخته اشتباه است.»

در ادامه جلسه، مصطفي نديمي، استاد دانشگاه شيراز نيز با بيان دو سبك تاريخي موجود در دنيا به ضرورت توجه بيشتر به معرفي اين شخصيت به جوانها اشاره كرد و گفت: «دو سبك عمده تاريخي وجود دارد. يكي بر اساس اسناد و ديگري زمان تاريخي. زمان تاريخي بسيار سخت تر از تاريخ اسنادي است، با اين حال، به معناي تخيلي بودن آن نيست. اما متأسفانه در كشور ما تعداد مورخانی كه در اين زمينه زبده باشند، بسيار كم است، زيرا بايد از ادبيات، تاريخ و قلمی شيوا برخوردار باشند. اين سبك تاريخ نگاري در كشور ما جا نيفتاده ولي در كشوهاي ديگر به آن بسيار اهميت مي دهند، به همين دليل است كه جوانان ما علاقه اي به فلسفه و تاريخ ندارند و از اين طريق مي توان آنها را با اين شخصيتها آشنا كرد.»

دومين روز همايش بررسي جايگاه شخصيت و آراي علامه قطب الدين شيرازي در مجموعه فرهنگي آسمان با سخنراني عبدالله انوار آغاز شد. انوار در مقاله اي با عنوان «ارثماطيقي از نظر قطب الدين شيرازي» گفت: «قطب الدين در تأليف بخشي از ارثماطيقي، از روش ارسطوييان بهره گرفته است.»

انوار ارثماطيقي را يكي از بخشهاي دایره المعارف فلسفي «دره التاج» دانست و در توضيح علم ارثماطيقي از نظر قطب الدين گفت: ارثماطيقي يا علم حساب يكي از مباحثي است كه قطب الدين در «دره التاج» به بررسي آن پرداخته است. او در اين رساله ارثماطيقي را به فلسفه عملي و نظري تقسيم كرده و در بخش دوم فلسفه نظري را به سه قسم طبيعي، رياضي و ماوراء الطبيعه تقسيم كرده. پس در تقسيم بندي سوم، فلسفه اوسط يعني رياضي را به حساب، هندسه و موسیقي بخش كرده و در علم حساب به تبيين خواص و ويژگيهاي عدد پرداخته است.» او ادامه داد: «بحث درباره توالي كه قطب الدين از آن به نام تتالي ياد مي كند و به تعبير ددتين، هندسه دان نامي آلماني، مسئله اي است كه در هندسه عالي نقش مهمی دارد، از مباحث ارثماطيقي است.»

انوار در ادامه با نشان دادن تصاوير، نمودارها و منحنيها به اثبات مسائلي پرداخت كه قطب الدين به آن اشاره داشته است.

پس از سخنان انوار، دكتر حسين معصومي همداني درباره قطب الدين شيرازي و نورشناسي ابن هيثم سخنراني كرد. او توجه دوباره به برخي از آثار متقدمين اسلامي و يوناني بعد از سقوط بغداد را از اقدامات مهم خواجه نصيرالدين طوسي و شاگردانش دانست.

او گفت: «ابن هيثم كتابي به نام تذكره در علم هيئت دارد ك قطب الدين و ديگر دانشمندان شرحهايي بر آن نوشته اند اما آنچه ما درباره ارتباط قطب الدين و ابن هيثم مي دانيم از مقدمه اي است كه كمال الدين فارسي، شاگرد قطب الدين، در شرح المناظر ابن هيثم تأليف كرده است. اين كتاب شيفتگي كمال الدين را به استادش نشان مي دهد. عباراتي كه كمال الدين در مورد قطب الدين بيان مي كند، درباره كسي است كه در صدر احكام شرحي دخالت داشته و به احتمال زياد مربوط به زماني است كه قطب الدين هنوز قاضي نشده بوده.»

معصومي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: «از آنجايي كه قطب الدين خواندن كتاب ابن هيثم را به شاگردانش توصيه مي كند، مي توان نتيجه گرفت او با آثار ابن هيثم آشنايي داشته است و هنگامي كه آثار قطب الدين در علم نجوم را بررسي مي كنيم به نشانه هاي از نظريه های ابن هيثم برمي خوريم كه گاهي حتي نامي از او برده نشده است. معصومي براي اثبات اين ادعا مثالي از رويت نور ماه و انعكاس آن آورد و گفت: با توجه به اينكه قطب الدين شاگرد خواجه نصيرالدين طوسي است، اما اولين تأثير ابن هيثم در آثار او را مي توان در اين عبارت مشاهده كرد كه در تعريف ماه مي گويد: ماه جسمي است صيقلي كه نور را منعكس مي كند. او اين انعكاس را ناشي از دو دليل مي داند: انعكاس بدون گرفتن جوهر نور، يا اينكه خود ماه نور را دريافت مي كند كه البته دليل دوم صحيح تر است زيرا اگر ماه مانند آيينه عمل مي كرد، تمام اجزاي آن نوراني نمي شد، در حالي كه ماه هنگام غروب و طلوع كاملاً نوراني است.»

پس از سخنان وی، دكتر روبرت موريسن درباره نظريه پردازي و مدلهاي نجومي قطب الدين شيرازي با اشاره به اينكه او درك عميقي از نجوم و ساختن يك مدل فيزيكي مبتكرانه براي اين علم داشت گفت: «فعاليتهاي قطب الدين بعدها مبناي کار دانشمندان ديگر شد.» وي افزود: «پيش فرضهاي او مبناي مدلهايش براي حركت سياره هاست. در واقع، اين مدلها براي آنكه حركت سياره ها را مشاهده كنند معرفي شدند.»

اين محقق در مورد مدلهاي قطب الدين توضيح داد: «مدلهايي كه او ارائه كرده است تناقضهاي سيستم يوناني را ندارد و مبتني بر رياضيات و مستقل از فلسفه است. به همين دليل، مي توان گفت: قطب الدين توانست استدلال كند كه تمام اين اصول الزاماً از لحاظ رياضي برابر نيستند، در حالي كه گذشتگان او طور ديگري فكر مي كردند. موريسن سپس با ذكر مثالهايي از حركت سیارات، به تشريح اصول علمي قطب الدين پرداخت.

پايان بخش قسمت نخست دومين روز همايش قطب الدين شيرازي، كه با عنوان «قطب الدين شيرازي و علم» برگزار شد، تجليل از استاد عبدالله انوار و دكتر جان والبريج به پاس تحقيق در مورد انديشه، زندگي و آثار قطب الدين شيرازي بود.

در اين مراسم بهمن نامورمطلق، دبير فرهنگستان هنر، محققاني را كه در مورد شخصيتهاي برجسته پژوهش مي كنند، معماران فرهنگ و انديشه ايراني و اسلامي ناميد كه ما را با گذشته پيوند مي دهند. سپس ايرج افشار، محقق نسخ خطي، در مورد ويژگيهاي انوار گفت: «وقتي كه جوان بوديم، در ميان دوستان انوار به كتابخواني شهرت داشت. با اينكه روحيه اي جوان داشت و با علم و معرفت و فرهنگ جديد آشنا بود، ولي بررسی سير افكار قدما براي او لذت و معنويت خاصي داشت. اكنون نيز بعد از 50 سال بر كتابي مانند اساس الاقتباس يادداشت هايي مي نویسد كه ارزش آنها براي جوانان امروز و محققان مشخص است.»

افشار يكي از فعاليتهاي مهم انوار را فهرست نويسي كتابخانه ملي عنوان كرد و گفت: «تا روزي كه انوار به فهرست نگاري اين كتابخانه پرداخت، چنين مجموعه اطلاعاتي در كتابخانه وجود نداشت. او طي 15 ، 16 سال فهرست تمام كتابهاي اين كتابخانه را به صورت امروزي تهيه كرد و كاري كه او در تهيه چندين جلد فهرست نسخه هاي عربي و فارسي انجام داد، احاطه و اشرافش را به معارف ايران قديم نشان مي دهد.»

در بخش دوم دومين روز همايش قطب الدين شيرازي، از سالني به همين نام در مجموعه فرهنگي-هنري آسمان پرده برداري شد. در اين مراسم، محمدمهدي حيدريان، معاون بين الملل و امور هنري فرهنگستان هنر، بهمن نامورمطلق دبير فرهنگستان و جمعي از مسئولان فرهنگستان حضور داشتند. از اين سالن عبدالله انوار و تابعي پرده برداري کردند و سپس، محمدمهدي حيدريان به توضيحاتي درباره چند منظوره بودن و امكانات مجموعه فوق پرداخت.

در ادامه بخش دوم، در بخش ارائه مقالات، ايكهارد نويبائر، دكتر هومان اسعدي و دكتر اميرحسين پورجوادي درباره قطب الدين شيرازي و موسيقي مقالات خود را ارائه كردند.

ابتدا دكتر ايكهارد نويبائر درباره بحث ايقاع از نظر قطب الدين شيرازي گفت آموزش رياضي قطب الدين باعث شد او نتواند ظرافتهاي اوزان را توصيف كند.

وي با اشاره به اينكه قطب الدين الگوی جديدي از موسيقي ايراني ارائه داد افزود: «مسائل ايقاع و موارد مشابه آن، نتهاي مفردي را داشتند كه بر اساس همان ساختار شكل مي گرفتند. فارابي نخستين كسي بود كه لايه هاي سه گانه را در ارتباط 1 و 2 و 3 و 4 شكل داد و پس از او، اين نظام از نمونه هاي عملي كه نواخته مي شد منتزع شد كه اسحاق موصلي پيشرو آنها بود.»

اين محقق در مورد مقايسه موسيقي ارموي و قطب الدين توضيح داد: «اوزاني كه قطب الدين به آنها اشاره كرده به صورت بسيار پيچيده و جداگانه بيان مي شوند. اما از طرفي، قطب الدين علاقه بيشتري به شيوه هاي عملي موسيقي داشت. او البته در مورد موسیقي تركيبي پيشنهاد كرده نسبت اصلي بين نتهاي كوتاه و بلند 3 به 4 نباشد و از 6 به 8 استفاده شود، اما ارموي در كتابهايش آموزشهاي سنتي را به نسلهاي بعد انتقال داده و شيوه هاي رایج زمان را در تركيبهايش به كار برده است.»

دكتر هومان اسعدي، ديگر سخنران اين بخش، درباره نظريه های بديع موسيقايي در رساله «دره التاج»، ضمن اشاره به اينكه قطب الدين به آثار گذشتگان رويكردی انتقادي داشته است توضيح داد رساله هايي كه در مكتب منتظميه نوشته شده اند اكثراً رونوشت آرا و افكار ديگران هستند.وي يادآور شد كه قطب الدين حلقه اتصال مكتب مدرسي و منتظميه بوده است و رويكرد انتقادي قطب الدين تنها به صفي الدين ارموي در مكتب منتظميه نبوده و او حتي انتقادهايي بر آثار فارابي داشته است.

اسعدي گفت از جمله مباحثي كه در «دره التاج» مطرح شده بحث درباره جزئيات اجرايي و عملي موسيقي است. قطب الدين در اين رساله ظرايف و جزئيات تأثير گذاري در مورد اجراي موسيقي زمانش ذكر كرده است. او همچنين ابعاد جديدي را تبيين كرده و از نخستين كساني است كه دو بعد لحنيه را به سه بعد تبديل كرده است. اسعدي در بخش ديگر توضيح داد: «استعمال بعد «ه» در جموع ناقص و كامل، ذكر 82 جنس ذي الاربع و 329 قسم ذي الخمس، تبيين اجناس لين كثيرالاستعمال به ويژه جنس لين ناظم مشتمل بر بعد «ه»، تبيين مفاهيم فونكسيون (سلسله مراتب اهميت نتها) درجات و ملودي مدل ذكر علایم ديناميك در ثبت نغمات و نغمه نگاري الحان، و ارائه كامل ترين نغمه نگاري الحان در قرن هفتم هجري يا سيزدهم ميلادي از ديگر خصايص بارز رساله «دره التاج» به شمار مي آید.»

پس از اسعدي، دكتر اميرحسين پورجوادي درباره تأثير آراي موسيقايي قطب الدين شيرازي در آثار نظريه پردازان بعد توضيح داد: «قطب الدين در اوايل قرن هشتم و بعد از فوت صفي الدين «دره التاج» را نوشت. به همين دليل، او را اولين شارح فارسي زبان صفي الدين مي نامند. در همين دوره، او شاگرد خواجه نصيرالدين طوسي نيز بود. خواجه نصير الدين طوسي در رساله كوتاهي در مورد موسيقي توضيحی داده است، اما تفاوت اثر او با قطب الدين در به روز بودن قطب الدين شيرازي است.»

پور جوادي گفت هيچ كس به طور مشخص رساله «دره التاج» را شرح نداده است ولي شواهدي وجود دارد كه نشان می دهد برخي نظريه پردازان متأخر با بخش موسيقي «دره التاج» آشنا بوده اند. اولين آنها محمود آملي مؤلف «نفائس الفنون» است. نظريه پرداز بعدي عبدالقادر مراغه اي است كه در تاريخ موسيقي اسلامي تنها كسي است كه «دره التاج» را به دقت مطالعه و تحليل كرده است و رويكردي متفاوت نسبت به آن دارد.

پورجوادي ادامه داد: «مراغه اي در وهله نخست بخشي موسيقي «دره التاج» را ترجمه «رساله شرفيه» مي داند، اما اشاره بعدي او در مورد آوازهای سته است. شايد اين بحث از آنجا ناشي مي شود كه قطب الدين اصطلاح پرده را در معناي عام در نظر گرفته، اما عبدالقادر معتقد بوده پرده نزد ارباب عمل 12 مقام است. او در تلاش بوده است كه سنت عملي و نظري زمان خود را به يكديگر نزديك كند.»

دبير علمي همايش قطب الدين شيرازي در جمع بندي سخنان خود گفت: «به اعتقاد من، در مكتب منتظميه فرد ديگري نیست كه از آرای قطب الدين استفاده كرده باشد و حتی نظریه پردازان هرات نيز با نظريه های او آشنا نبوده اند. با اين حال، شخصي به نام نسيمي در قرن دهم در نامه اي كه به يكي از امراي گيلان نوشته به رساله «دره التاج» اشاره كرده است. در دوره صفوي هيچ نشانه اي دال بر آشنايي و مراجعه به اين رساله موجود نيست اما در دوران قاجار فردي به نام اسماعيل حكيم تهراني در رساله اي كه براي فرمانرواي سبزوار فرستاده از «دره التاج» ياد كرده و پس از او، حاج مخبرالسلطنه هدايت اين اثر را مطالعه كرده است.»

بخش پاياني دومين روز اين همايش با عنوان «بررسي آثار موسيقي جهان اسلام» برگزار شد. در اين نشست، كه رياست آن بر عهده دكتر ساسان فاطمي بود، ايكهارد نويبائر، دكتر ژان دورينگ، خانم الثبيت نويبائر، اميرحسين پورجوادي، عليرضا ميرعلي نقي و هومان اسعدي حضور داشتند.

در ابتدا، ساسان فاطمي با اشاره به اينكه شخصيتهايي مثل قطب الدين نماينده يك حوزه وسيع فرهنگي هستند كه جهان اسلام را پوشش مي دهند، ادامه بحث را به اهميت و لزوم كتابشناسي در اين حوزه ها كشاند. سپس خانم الثبيت نويبائر درباره فعاليتهايي كه طي سالهاي اخير در زمينه جمع آوري و تهیه فهرست منابع موسيقي انجام داده توضيح داد: «بيش از 30 سال است كه فعاليت متمركزي در زمينه كتاب شناسي جامع هنر موسيقي اسلامي از شمال آفريقا، مغرب عربي، هندوستان و جنوب شرقي آسيا و... داشته ام كه مرور بخش عمده اي از آن به ايران اختصاص يافت.» وي افزود: «در جريان اين تحقيقات آنجا كه به منابع فارسي نياز پيدا مي كرديم، معمولاً به مشكل برمي خوريم. اين به آن معني نيست كه همه تحقيقات را غربيها انجام داده اند. محققين ايراني هم زحمت كشيده اند و در كنار آنها مسافران و جهانگردان نيز نقش مهمي داشتند، مثل خاطرات تاجری ونيزي که در 1671 به عنوان سفير به ايران آمده بود يا خاطرات حسن بيك آق قويونلو كه در آن به گروهي که در مراسم استقبال با موسيقي در معيت شاه بوده اند اشاره شده است.»

الثبيت نويبائر يادآور شد: «مهم ترين مقاله اي كه در ايران در اين زمينه چاپ شده، در سال 1960 و مربوط به عبدالرحمان جامي بوده است و پس از آن، يك فصل از «قابوسنامه» و «رساله عمر خيام» از اين اهمیت برخوردارند و در اين سالهاي اخير نيز مقاله اي كه نصرالله پورجوادي درباره موسيقي سماع نوشته از منابع مهم و در دسترس است. اما به هر حال، درباره موسيقي ايراني مطلب شناخته شده كم است و در مورد قطب الدين كه موضوع اين سمينار بود نيز ما ترجمه هاي مطلوبي پيدا نكرديم.»

در تأييد و ادامه سخنان الثبيت نويبائر، همسرش دكتر ايكهارد نويبائر كه يك مؤسسه انتشارتي بزرگ دارد با نشان دادن تصاوير متعددی از تحقيقاتي كه در مورد مسائل غربي و اسلامي داشته اند گفت: «ما طي 20 سال گذشته چند نشريه در مورد علوم مختلف چاپ كرده ايم كه يكي از مهم ترين آنها مقالاتی درباره علم موسیقي در اسلام بوده است. در ادامه آن، نظريه های فارمر درباره موسيقي ايراني را نيز چاپ و معرفي كرديم.»

پس از سخنان نويبائر، عليرضا ميرعلي نقي، كه مدتي است درباره موسيقي معاصر فعاليت متمركزي دارد، گفت: «در زمينه موسیقي معاصر، در سال 1355 دانش پژوه نخستين كسي بود كه منابع مختلف اين حوزه را جمع آوري و چاپ كرد كه امروز حدود 20 سال است که اين كتاب ناياب است. پيش تر و در سال 1353 نيز ويدا مشايخي قصه نویس و بازیگر، نخستین جلد کتاب شناسی موسیقی ایران را چاپ کرد که دو هزار مقاله اعم از تأليف و ترجمه در آن وجود دارد. ولي حدود 20 سال است كه به علت مشكلات اجتماعي عرصه كار در اين زمينه محدود شده است. البته از سال 82 و 83 دوباره توجه به اين مقوله بيشتر شد.»

ميرعلي نقي درباره فعاليت خود در اين زمينه گفت: «از سال 1365 شروع به جمع آوري، كتاب شناسي و مقاله شناسي توضيحي كرده ام كه حوزه آن تمام انواع موسيقي را در برمي گيرد و در آن حتي از توضيح در مورد موسیقي مردمي هم كوتاهي نشده است و گستره محتوايي آن از عصر مشروطيت تا سالهاي اخير را در بر مي گيرد.» وي در خاتمه از آماده شدن پنج جلد از اين مجموعه و چاپ جلد اول آن خبر داد.

آخرين سخنران دومين روز از همايش قطب الدين شيرازي ژان دورينگ بود كه درباره موسيقي شش مقام توضيح داد.

دورينگ با تكيه بر موسيقي مقامي ماوراء النهر گفت: «امروزه، در دنياي اسلام نمونه هاي موسيقي قديمي ديگر کمتر ديده مي شود و شش مقام بخارا يكي از انواع موسيقي هايي است كه هنوز در اين زمينه به جاي مانده.»

وي ضمن اشاره به اينكه شش مقام ژانري است كه بيشتر معني كلاسيك دارد تا مردمي، ادامه داد: «ساختار موسيقي شش مقام عجيب و پيچيده است و يك باره ساخته نشده، بلكه به صورت لايه لايه شكل گرفته است؛ در عين حال، ساختار آن آن قدر سنگين شده كه ديگر عملي نيست و يك گروه به سختي مي تواند در شرايط عادي آن را اجرا كند و معمولاً به اجراي چند قسمت از آن اكتفا می كنند چرا كه اجراي كاملش حدود يك ساعت طول مي كشد.»

ژان دورينگ تأكيد كرد: «معني شش مقام در تركيه، ايران و كشورهاي عربی متفاوت است. اما به طور كلي، منظور ما از مقام سلسله آهنگ است، همچنين بعضي از آن به معني كمپوزيسيون نيز ياد كرده اند.»

او گفت: «هر شش مقام رنگ و مدل خاص خودش را دارد كه درك آن ساده نيست، چون گام راحتی ندارد. تمام آنها به هم شباهت دارند.» دورينگ در ادامه سخنان خود به نشان دادن تصنيفهاي 6 ضربي و گردون 3 ضربي پرداخت و پس از آن در انتهای مراسم يك موسيقي در همين رابطه اجرا و پخش شد.

[بازگشت]