بنيانگذار «ادبيات واقعگراي آرمانطلب شيعي»
انقلاب اسلامي به عنوان يك انقلاب اصيل، افق تاريخي ـ فرهنگي نويني را به روي جامعهي بشري و به طور خاص جامعهي ايراني گشوده است. اين افق نوين در واقع احياء عهد ديرين الهي بشر است. اين كه ميزان موفقيت سياسي ـ اجتماعي نظام بر آمده از انقلاب اسلامي چقدر باشد، چيزي از اصالت اين انقلاب در گشودن افق معنوي و ديني به روي تاريخ كنوني بشر كم نميكند.
هر عالم و افق تاريخي ـ فرهنگي به همراه خود، ادبيات و شوؤن فرهنگي و تمدني خاص خويش را پديد ميآورد. طبيعي است كه با ظهور انقلاب اسلامي، ادبيات ملتزم به آرمانهاي اين انقلاب يا به عبارت ديگر ادبيات متعهد ديني پديد آيد و شكل بگيرد. ادبيات ملتزم به آرمانهاي انقلاب به عنوان يك مكتب يا رويكرد ادبي در دو بخش فعال است: 1. بخش توليد داستان و رمان و آفرينشهاي ادبي ـ 2. بخش نقد و تدوين نظام تئوريك نقدپردازي ادبي.
طبيعي است كه ادبيات انقلاب [كه اين بنده آن را «ادبيات رئاليستي آرمانگراي شيعي» و منطبق بر شرايط خاص تاريخي جامعهي ما در دوران گذار از غربزدگي شبه مدرن سكولار به سوي چشماندازهاي ديني و اسلامي ناميدهام] شاخصهايي برخاسته از هويت ديني اين انقلاب داشته و به لحاظ ماهوي با مكتبها و رويكردهاي ادبي غربي و غربزده تفاوت داشته باشد.
«ادبيات واقعگرايِ آرمانطلبِ شيعي» به عنوان يك جريان مستقل و بالندهي ادبي تقريباً هم زمان با تغيير حال و هواي كلي جامعهي ايراني و پيدايي و ظهور انقلاب اسلامي در افق تاريخي اين كشور، نخستين جلوههاي وجودي خويش را آشكار كرد و به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بيش از پيش به بسط و بالندگي پرداخت و در زمينهها و بسترهاي مختلف مربوط به فعاليت ادبي شكوفا گرديد.
«محمدرضا سرشار» معروف به «رضا رهگذر» را به جرأت ميتوان از بانيان و بنيانگذاران «ادبيات واقعگراي آرمانطلب شيعي» دانست، تلاشهاي ايشان در زمينهي آفرينش ادبي و نگارش داستان كوتاه كه از قبل از پيروزي انقلاب آغاز گرديده بود، در سالهاي پس از آن با گستردگي و پيگيري و خلاقيت بسيار دنبال گرديد و در هر دو قلمرو آفرينش و نگارش داستان و رمان و نقد ادبي به خلق تجربههاي بزرگ و گاه بيبديلي انجاميد.
اگر صادقانه و منصفانه نظر كنيم و مروري بر كارنامهي فعاليتهاي ادبي و آموزشي رهگذر داشته باشيم، بايد كه متواضعانه اقرار نمائيم طيف گستردهاي از نويسندگان و حتي منتقدان ادبيات متعهد انقلابيِ امروز كشور ما از شاگردان و دستپروردگانِ كلاسهاي آموزشي و كتبِ تئوريك نقد ادبي و داستاننويسي او هستند.
اين واقعيتي غير قابل انكار است كه بخش بزرگي از نسل جوانِ امروزي كشور كه سالهاي دههي بيست عمر خود را تجربه ميكنند، كودكي و نوجواني خود را با داستانهاي رهگذر گذراندهاند و صدايِ گرم آرامشبخش و بيانِ متين او در «قصهي ظهر جمعه» همراهِ دلنشين غمها و شاديهاشان بوده است.
سرشار به ويژه در آثار ادبي برجستهي خود [نظير «اينك آن يتيم نظركرده»] نثري پاكيزه و شيوا دارد كه به اعتقاد من ميتوان فرازهايي از آن را به عنوان نمونههايي از نثر سالم و شيرين و اديبانه فارسي معاصر در قلمرو ادبيات داستاني به شمار آورد و به ديگران آموزش داد. شناختِ آقاي رهگذر از عناصر داستان و گونههاي داستاني و دقت نظر او در طبقهبندي و فرموله كردنِ آنها به راستي حيرتانگيز و فوقالعاده است.
يكي ديگر از توانمنديهايِ او، پركاري و انگيزهي قوي براي فعاليت و خلق و آفرينش ادبي است. مطالعهي برخي از آثار رهگذر اين بنده را از ميزان شناخت «سرشار» از مقولهي شخصيتپردازي در داستان و رمان حيرتزده كرده است.
در واقع در توصيف جايگاه رضا رهگذر در ساحتِ ادبيات رئاليستيِ آرمانطلب شيعي، نكته صرفاً در پيشكسوتي و پيشاهنگي او نيست [فراموش نكنيم كه رهگذر نگارش و انتشار داستان و فعاليت حرفهاي در عرصهي ادبيات داستاني را از سالهاي آخر سلطهي رژيم طاغوتي و بسيار پيشتر از برخي چهرههاي امروزي ادبيات متعهد، آغاز كرده است] بلكه آنچه قدر و جايگاه او را بيش از پيش برجسته ميسازد، شناختِ عميق تئوريك او از مقولهي داستان و نيز نقد ادبي است.
به راستي اقرار ميكنم در مدت زمان آشناييام با آقاي سرشار و به ويژه در فرصتهايي كه در سالهاي اخير [و اغلب در جلسات نقد حلقهي «ادبيات انديشه»ي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي] نصيبم گرديده است، هيچ منتقدي را به لحاظ دقت نظر در بررسي جزءجزء يك اثر ادبي و كاوش دقيق و كشف رمز از ريزهكاريهاي يك داستان و سنجش منصفانه و موشكافانه و تسليم قدرت رعبآور تبليغات و مشهورات رسانهاي نشدن، همچون رهگذر نيافته و نديدهام و از اين زاويه و برخي زواياي ديگر از ايشان بسياري نكتهها آموختهام.
يكي ديگر از ويژگيهاي برجسته و قابل توجه محمدرضا سرشار در مقام داستاننويس و نيز در جايگاه منتقد موشكاف ادبي، اعتقاد و ايمان عميق و خالص ديني و تعهدِ تحسينبرانگيز انقلابي او است [نكتهاي كه متأسفانه بسياري از داستاننويسان بچهمسلمان كه همهي سرمايهي ادبي و اعتبار و قدر و آبرويِ اجتماعي خود را از قِبَل انقلاب و تفكر اسلامي به دست آوردهاند آن را به كل فراموش كرده و از ياد برده و اخيراً گاه انكار ميكنند] كه در سطرسطر اغلب نوشتهها و تمامي نقاديهاي ادبي او حضور دارد و به رويكرد كلي ادبي وي چهرهاي برجسته، متمايز و معنوي ميبخشد.
رضا رهگذر، انساني سليم النفس و بسيار متواضع و شايد خجول و در عين حال در اعتقادات ديني خود به نحو تحسينبرانگيزي محكم و صريح و استوار است. از ظرافت روح و برخي وجوه معنوي او نكتههايي ديدهام كه طرح آن را به مهلتي ديگر وا ميگذارم. ان شاء الله. اين بنده عميقاً اعتقاد دارم كه محمدرضا سرشار به عنوان چهرهي پيشكسوت و پيشتاز ادبيات واقعگرايِ آرمانطلب شيعي از سرمايههاي گرانقدر و تأثيرگذار تاريخ ادبيات معاصر است كه قدر و منزلت او به درستي فهم و شناخته نشده است.
رهگذر در مقام داستاننويس و به ويژه در شرايط امروز كشور ما در جايگاه منتقد ادبي براي جوانان و علاقهمندان قلمرو ادبيات سخنها و درسها و نكتههاي آموزندهي بسياري دارد. در عرصهي آموزش بسياري از مباحث داستاني و رمان، نه صرفاً در اردويِ منتقدان و نويسندگان انقلابي كه در سطح كل نويسندگان و منتقدان و مدرسان ادبي كشور، چهرهاي نظير و بديل و همسطح رهگذر نداريم و بايد از دامنهي وسيع و گنجينهي عظيم دانش و اطلاعات ادبي او و به ويژه انتقال آن به ديگران بهره بگيريم.
اميدوارم كه بزرگداشت اين نويسندهي دردمند و صاحبنظر و دلسوختهي كشورمان، آغاز خجستهاي باشد بر شناخت قدر و جايگاه او نيز تجليل و احترام نسبت به بيش از سه دهه فعاليت گرانبار و صادقانهي ادبي وي و زمينهاي براي آشنايي بيشتر نويسندگان و علاقهمندان جوان مباحث ادبي با اين گنجينهي ارزشمند به منظور بهرهگيري هر چه بيشتر از ايشان.