پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / شهدا / محسن خسروی / متن / خاطرات دوستان / شهادت برادر

محسن بعد از شهادت برادرش، حمزه، بسيار ناراحت بود،گويا غمي بزرگ در دلش خانه کرده و بغض سنگيني هميشه در گلويش نشسته بود اما هيچ‌وقت با حالت گريان او را نديدم.فقط در مراسم تشييع پيکر برادرش بعد از خواندن نماز به پشت ميکروفون رفت.ابتدا از مردم تشکر کرد و در آخر سخنراني کرد :«من تا امروز نمي‌دانستم اينکه امام حسين (ع)‌ ظهر عاشورا بعد از شهادت ابوالفضل (ع) دست به کمرش گرفت و گفت:«پشتم شکست، يعني چه؟» ولي حالا که جنازه برادرم مقابلم است مي‌فهمم که امام حسين (ع) چه کشيده؟» به خدا قسم پشتم شکست اين را گفت و ديگر نتوانست خودش را کنترل کند و بغضش ترکيد و اشک بر روي گونه‌هايش جاري شد.بعد از اين صحنه ديگر او مقابل کسي نمي‌گريست ولي من مي دانستم که بعضي شبها به بهشت زهرا (س) مي‌رفت و اشک مي‌ريخت

[بازگشت]