پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / شهدا / اصغر سلیمانی / متن / زندگينامه / زندگی نامه
شهید اصغر سلیمانی در سال 1335 در خانواده ای مذهبی در خشت  کودکی پا به عرصه وجود گذاشت که وی را اصغر نام گذاشتند . دوران طفولیت را در دامان پاک پدر و مادر گذراند . در سن 7 سالگی پا به دبستان گذاشت . تحصیلات ابتدایی خود را در خشت سپری کرد . و دوران متوسطه را در کازرون به پایان رساند . سپس به عنوان دانش آموز رتبه اول به دانش سرای کشاورزی (علی آباد کمین ) راه یافت و پس از اتمام این دوره به خدمت سربازی در آمد دو سال به عنوان (سمت )سپاهی ترویج در قریه مزارعی برازجان خدمت نمود و بعد از دوران سربازی به عنوان دانشجو رتبه اول وارد دانش سرای راهنمایی شیراز شد . در این زمان فعالیت مذهبی و سیاسی او بیشتر شد و در اعتصابات دانشجویی تربیت معلم نقش موثری داشت ، در اولین تظاهرات دانشجویان در حالی که نظامیان شاه اطراف آنان را محاصره کرده بودند . او از پیشگامان تظاهرات کنندگان و نقش فعالانه ای داشت ، به آگاه ساختن و برانگیختن مردم بر علیه رژیم شاه می پرداخت . پخش اعلامیه های امام و نوارهای سخنرانی و روحانیون مبارز نیز بر عهده داشت و شبانه بازار ها و مغازه ها را با پخش اعلامیه های امام مزین می کرد. و در این ایام شهید عزیز پس از اتمام دوره دانشسرای راهنمایی به عنوان دبیر حرفه و فن مدرسه راهنمایی قائم بورکی منصوب شد . و در این محیط وی با فکری صحیح و اخلاق و رفتار اسلامی قرآن و نهج البلاغه آشنا نمود . او در مدسه آموزگاری مهربان بود که کلاسهای درس او تجسم جامعه ایدآل اسلامی آینده همان برای نونهالان بود و آنچنان دلسوزانه با دانش آموزان رفتار می نمود که حتی در ساعات غیر کلاسی دانش آموزان وی را رها نمی کردند و از پرتو افشا نیهای او بهره می گرفتند . وی که خدمت گذاری صادق به انقلاب اسلامی بود سعی بر این داشت تا بتواند هر چه بیشتر به انقلاب و به مردم محروم خدمت کند و این بود که در کنار شغل مقدس آموزگاری در اوقات فراغت به کارهایی دیگر می پرداخت . وی در تشکیل بسیج در خشت سهمی بسیار داشت و یکی از بنیانگذاران بسیج در خشت بود و پس از تشکیل وی نیز فعالانه در این ارگان زحمت می کشید و با ورود روحانیون مبارز حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی روحانی نژاد و برادر نستوه و خستگی ناپذیرش شهید حجه الاسلام حاج آقا روحانی نژاد بعد تازه ای در زندگی اصغر شروع شد. او شبانه روز خو را وقف خدمت به مردم می نمود . وی با اکثریت آراء به عنوان نایب رئیس اسلامی مرکزی انتخاب شد و شب ها تا دیر وقت در روستاهای اطراف به تأسیس و تشکیل انجمن های اسلامی مشغول بود . هر کس سراغ وی را میگرفت در جلسه انجمن اسلامی یا در کلاس درس و یا تفنگ به دوش مشغول خدمت در بسیج پیدایش می نمود . راهی جبهه های جنگ شد و به خود را به سنگر های شهر خونین شهر رساند و مرادانه تن به تن بر علیه بعثیون مذدور جنگید . او در جبهه های ذوالفقاری و ملیحان نبرد را ادامه داد و پس از شش ماه فداکاری و ایثارگری به مدرسه برگشت . در تابستان 1360 ازدواج نمود . حاصل این ازدواج دختری بود . در تاریخ 3/1/61 برای دومین بار راهی جبهه های شد و همراه لشکریان اسلام در سنگر های دشت رقابیه و فکه سنگر گرفت . در سحر گاه روز 11/2/61 به دشمن حمله ور شد و به استقبال شهادت رفت . از ناحیه شکم مجروح و در صحرای خشک و سوزان بر زمین های داغ کربلای فکه افتاد 
 
[بازگشت]