|
شهید نصر الله شفیعی فردی بود که در همان بدو تولد نعمتی بود که خداوند به ما عطا کرد و همراه با تولد این شهید بزرگوار چنان روزی نصیب ما شد که نمی توانیم بگوییم . از همه نظر وضع زندگی ما تغییر کرد . شهید در زمانی که وارد مدرسه ابتدایی شد ما در روستای نعمت آباد زندگی می کردیم . از همان موقع وضعیت درسی خوبی داشت . از همان کودکی به دیگران احترام می گذاشت به حقیقت هر چه از او بگویم کم گفته ام . نه اینکه چون خدای نکرده پسرم هست ، می خواهم از او تعریف کنم . خدا می داند که آنچه می گویم عین حقیقت است . زمانی که انقلاب بوجود آمد و در شهر ها راهپیمایی می کردند او هم با سن کمی که داشت برای مردم صحبت می کرد و آنها را علیه رژیم شاه دعوت به مبارزه می کرد . با خان روستا درگیر می شد و با آن سن کم که موجب شگفتی خود ما هم بود از امام سخن می گفت . در حالی که هنوز خیلی ها امام را نمی شناختند تا اینکه انقلاب پیروز شد و جنگ تحمیلی توسط رژیم بعثی آغاز شد . شهید بزرگوار سنگر مدرسه را رها کرد و به خیل عظیم بسیج پیوست . با تنی چند از برادران بزرگوار مخصوصاً سردار شهید باقر سلیمانی در تشکیل بسیج خشت تلاش نمود . و بعد به عنوان بسیجی به جبهه رفت . چون شهید برای تحصیل به مدرسه می رفت یک روز یکی از دوستانش آمد و گفت : نصر الله به جبهه رفت . و ما فهمیدیم که او ترسیده که ما جلو او را بگیریم بدون اطلاع خود اقدام و به جبهه رفتند . خلاصه چندین بار به عنوان بسیجی و بعد در همان جا به برادران خود در سپاه پاسداران پیوست .شهید در امر کمک به دیکران بسیار دل رحیم بود هسن در زمانی که به مدرسه می رفت مقداری نان و خرما به بسته بندی کردیم که چون تا بعد از ظهر نمی آمد با خود ببرد . یکی از دوستانش آمد و گفت : نصر الله ، بچه ها نان و خرما او را از او گرفته اند و او گرسنه می باشد . وقتی نصر الله آمد به او گفتم پدر چه کسانی بوده اند که نان و خرمای تو را گرفته اند بگو تا به خانوادشان بگویم .گفت : پدر کی گفته نه این طور نیست . من دیدم گرسنه هستند و دلشان نان و خرما می خواهد ، برای رضای خدا آن را به آنها دادم و خدا را شاهد می گیرم که حالا هم هیچ کرسنه نیستم .
آری او شهید حقش بود و باید شهید می شد ای کاش من 10 پسر مثل نصر الله داشتم تا آنها را تقدیم به اسلام و رهبری می کردم.
زمانی که زائران خانه خدا را در عربستان به خاک و خون کشیدند ، شهید بسیار بی تابی می کرد و می گفت عربستان کور خوانده ، تقاص خون این شهیدان را از او خواهیم گرفت و بعد از مدتی ضرباتی را به جزایر و نفت کش های عربستان وارد کردند ، شهید برای آموزش به آلمان و هلند رفت و وقتی برمی گشت و کشتی خریداری شده را به ایران می آورد حضرت ایت الله خامنه ای که درآن زمان رئیس جمهور بودند و آقایان هاشمی رئیس مجلس و محسن رضایی فرمانده سپاه به استقبال او آمدند.