پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / شهدا / احد طاهری پور / متن / خاطرات دوستان / از جهنم خنک تر است
حاج حسين پيروان : شب جمعه بود . داشتيم دعاي كميل را در نمازخانه پادگان خوانديم . نميدانم چه كسي در گوشم گفت : به نيرو نياز است. الآن بايد سريع آماده شده ، بروند . دعا را رها كرده رفتيم . از بابت رها كردن دعا و خبر ندادن به دوست مداح اصغر شجاعي ، بعدها باعث گله هاي او از من شد . خود را به چادر رساندم ، ديدم عده اي آماده اند. احد طاهري مسئوليت اين عده را بر عهده داشت . به او خبر داده بودند كه در اطراف جزيره مجنون نياز به نيرو هست و هر چه سريعتر افرادي به تعداد يك دسته 30 نفره براي حفاظت اعزام شوند . احد فرمانده گردان بود، اما بر اساس وظيفه آن شب عده 20 الي 25 نفري را جمع كرد و شرايط را به آن ها گفت . تا نيمه هاي شب به دنبال وسايل و گرفتن اسلحه بوديم و خود را آماده كرديم و سوار يك ميني بوس شده راهي جزيره شديم . به نظر مي آمد براي راهنمايي و محل استقرار بايد سري به پادگان شهيد دستغيب اهواز بزنيم كه محل استقرار لشكر 19 فجر بود. به نظرم مي آمد كه نماز صبح را خوانديم و بعد از نماز در همان ميني بوس صبحانه را خورديم و خود را به منطقه جفر رسانيدم . در هنگام گرفتن وسايل ، مقداري لباس زير و پوتين دادند كه احد نگرفت. گفتم چرا لباس نمي گيري، گفت براي اين سفر چند روزه ، همين كه داريم كافي است. اولين تذكري كه خبر از رفتن مي داد و من متوجه نشدم . نزديكي ظهر بود كه به منطقه جفر رسيديم . براي ورود به جزيره نياز به مجوز و برگه تردد بود كه نداشتيم . مجبور شديم براي ساعتي آن جا بمانيم . عده اي در ميني بوس و من و احد نيز در سايه ميني بوس دراز كشيده بوديم و استراحت مي كرديم . به احد گفتم هواي آن جا چگونه است؟ گرم است؟؛ گفت نه به اندازه جهنم، از جهنم خنكتر است . اگر چه روحيه شاد و با مزاح داشت و هميشه نكات ظريف اما با معني مي گفت ولي با شوخي اين جمله را درك نكردم . تا چند روز بعد كه در جزيره شهيد شد فهميدم، او هواي پرواز در سر داشت و من نمي دانستم براي انجام وظيفه بيشتر فرماندهي گردان يا دسته و حتي تك تيراندازي كه بتواند با دشمن مقابله كند ، مهم نبود و ابايي از كار و مسئوليت نداشت.
منبع : ماهنامه شهر سبز - ش 55
[بازگشت]