|
از زبان آقای یعقوب دهقانی :
اینجانب یعقوب دهقانیی فرزند عزیز الله همرزم و همسنگر بسیجی شهید علی جان دهقانیی می باشم در ضمن پسر عمه من نیز می باشد . شهید علی جان از دوران کودکی هم دوستی مهربان و هم برادری دوست داشتنی برای من بود . بسیار ایشان را دوست داشتم و دوستان دیگر هم علاقه عجیبی به شهید داشتند . چون ایشان فردی بسیار شوخ بود . آموزش بسیجی را در پادگان امام علی علیه السلام شیراز به اتمام رساندیم . و همچنین عضو بسیج خشت و پایگاه مقاومت شهید موسوی بورکی هم بودیم . با آن که سن وسال زیادی نداشتیم شب نگهبانی می دادیم و روز ها مجبور به کارگری ، تا بتوانیم برای خودمان امرار معاش کنیم .
من و شهید عاشق صدای آهنگران بودیم و پیش خود می گفتیم که آیا روزی می رسد که ما هم عازم جبهه شویم تا اینکه خداوند دعای ما را مستجاب کرد و من و شهید در تاریخ 11/1/66 عازم جبهه شدیم .
در آن زمان من 14 سال و شهید 16 سال داشت . از آمدن ما به خط جلوگیری کردند . من و یکی از دوستانم یواشکی به جزیره مجنون رفتیم و پس از 27 روز از جزیره برگشتیم . گفتند علی جان به گردان فاطمه زهرا رفته است . من با التماس به شلمچه پیش علی جان رفتم . واقعاً باید بودید و می دیدید که روحیه این شهید والا مقام چقدر بالا بود . واقعاً فردی دوست داشتنی در نزد برادران بسیجی بود .