وصیتنامه ونامه های بجا مانده از شهید نصرالله ایمانی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه وکلا و عدالله الحسنی و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً. (نساء 95)
احساس میکنم که فروزش خورشید زندگیم دارد به غروبی زنگاله گون روی میآورد احساس میکنم که در آیندهای نه چندان دور در کاشانه مردگان و در زمره آنان به سر میبرم. اعتراف میکنم به رنجها و مصیبتهای این دنیا که برایش سوختم تا با او بسازم.
برادرانم، خواهرانم این پیام من است. این پیام کسی است که روزی چون دیگر انسانها در کام مرگ فرو خواهد رفت. این پیام از کسی است که خردسالی را به زحمت به جوانی بدل کرد و شاید جوانی را هم به پیری قرین کند. این پیام من است که به کلبه جانم، سستی و ناتوانی راه یافته و بدین میشتابم که آخرین ارتعاش بیصدای گلویم را بر صفحه های کاغذ حک کنم. احساس میکنم که گفتنیها را باید گفت، چرا که با کتاب زندگی پیشینیان آشنا بودم. کجا رفتند آثار قدرت و عظمت دنیایی که از کجا به کجا رفتند و عاقبت سرایی تنگ و تاریک برگزیدند و من هم دیر یا زود باید فنا شوم و مهمان خاک گردم. از شما امیدوارم که مرا دعا کنید چرا که آنکه از شرار آتش عشقش جرقهای در دل ندارد در اصل دلی ندارد و آنکه از هجر نگار نیکویش دل در سینه نمیجوشد مشکلی ندارد و من در قبل این چنین بودم و بدین جهت مرا دعا کنید.
خدای من فکر میکردم که تو آن خدایی که عطایت شریف و کارت لطیف و لطفت پایدار و احسانت دیرین و گفتارت درست و وعدهات راست و عذابت عدالت و پاداشت شیرین و عفوت و فضلت عموم است، ولی فکر نمیکردم که ان بنده ناچیز و بیارزشم که هنوز برایت مشوق واقعی نیستم، مرا سه بار یا بیشتر امتحان میکنی و خدای من مرا بدین سان ببخش. که متینی و مکینی و رئوفی و رحیمی و کریمی و مجیدی. و من ضعیفم و ذلیلم و حقیرم و مسکینم. خداوندا مرا ببخش که مانند نابخردان، سیطره سلطنت تو را بر ملت وجود نمیشناختم و فضل و احسان تو را بر کائنات انکار میکردم و به لاجوردین آسمان روشنگری و ایمان پشت مینمودم و به دنائت و ضلالت روی آورده بودم. خدایا مرا ببخش و به من احسان کن زیرا که اکنون نگاه شرم و آزرم را به زمین راهت افکندهام و در برابر صورت دیوارش با مذلت و بیچارگی سرم را به چپ و راست میبرم و اندیشهام را در هوای آزادش و در باغ ملکوتیاش به تفرج واداشتهام و در خلوتگاهش با زبان خضوع و خواری اسرارم را فاش میسازم. و خداوندا با استغفار از تو مسئلت مینمایم که بر تنهایی و بینوایی و مستمندی من رحمت آوری و در مقام شامخ ملکوتی دست صیانت را از من کوتاه نگردانی. خداوندا درهای صبح پیروزی را با کلیدهای رحمت و رستگاری برایم بگشا و از افتادنم به وادی هلاکت محافظت کن چرا که آنچه آرزومندم از کرم تو (و آن شهادت در راه تو است) همه از شوق رضای تو میباشد و تو ای خدای من راه وصولش را برایم مهیا کن، آمین.
من دوست نمیدارم زندگیم را از زبان دیگری دیکته کنند چرا که میدانم گزافهگویی و در شناسایی من به مردم مبالغه میکنند. من خودم در بالا گفتم که نابخرد بودم، گفتم که خدایم را نمیشناختم، من گذشتهای تاریک داشتهام من معصیتهای کبیره را مرتکب شدهام و زندگیم به همین خلاصه میشود یک برگشتن و از صفر شروع کردن. یک جهش، و از خدا خواستم که ای مولایم درهای پیروزی را برایم بگشا که جز تو کسی ندارم و خدا هم به وعدهاش عمل کرد چرا که قول داده «اگر بندگان گنهکار برگردند و بازآیند به سویم من هم باز آیم به سویشان.»
به نام الله خالق موجودات او توان ده و تواننده
سپاس و ثنای ناتوان وصفی بر خدای جهانیان آن که ما را از عدم به هستی آورد. درود خداوند بر محمد(ص) آن پیامآوری که انسان را از کوره راه ضلالت و گمراهی به صراط وحدانیت هادی شد. سلام خدا بر تمامی آیات و امامانی که وصی رسول خدا بودند و درود و رحمت خدا بر مهدی امام زمان(عج) منجی عالم بشریت و سلام بر خمینی روحا.. بر حق نایب مهدی سلام الله (عج) و سلام بر حسین(ع) آموزگار راه زندگی.
و سلام بر شهیدان آنانی که به اندیشه خدایند، و به ایثار دریایی بیکرانه و به استقامت چون کوهی سترگ، و به وحدت سیلی خروشان و به تاریخ قلب، و به تاریکی زمانه شمع، و به خون گواه و شاهد، و به قسط و عدالت مجری، و به مکتب پیامآور و بر معروف مبلغ، و بر منکر ناهی، و بر حقیقت شیدا، و بر خدا عاشق، و در مرگ سرخ افسانهگوی زندگی.
و لحظهای که افق فجر صادق میدمد و فرشته نورانیت بر دیو ضلالت و تاریکی چیره میگردد، آنگاه که زبان گویای صبج پیروزی با زیبایی تابانش چون رحیل کاروان سرود آزادی سر میدهد و با آواز دلکش خود قطعات شب تاریک و ظلمانی را با سیاهیش محو میکند، و چرخ گردون در اندازههای زیبایش به قدرت الله به حرکت در میآید، آنگاه که فروزش خورشید پرتوی تابان بر گیتی میافکند و لحظهای که بوی پیکر عطرآگین و خون آلود شهدان با نسیم صبحگاهی به مشام میرسد، در آن لحظات:
ما برق شمشیرهایمان را در تاریکی خون متجاوزین به اسلام و سرزمین اسلامی وارد میکنیم تا بدین سان کابوس مرگ در ظلمتی ناگوار بر آنان مستولی شود و دیگران سرکوبی هدایتگر شوند و مایه عبرتشان باشد و اندیشه فاسد متجاوزین را در هر کجا که باشد با آب دریای ژرف عقیده اسلامی میشوییم و به خاطر اینکه ضعفا را ذلیل کردند مستکبرین زمین را آنگونه قبضه میکنیم که رنگ زرد گلویشان جایگزین سبزی کاخ ظلم و فسادشان گردد.
ما اين دنيا را در فضاي باز شهادت مدفون ميسازيم و بر مزارش اثر مرگ سرخي را حك ميكنيم تا نشانگر آن باشد كه زندگي ما در زنده بودن چگونه بود، و فنا شدن در خدا را بودن و ماندن وصف ميكنيم. من حيات خود را بر محوري كه مبدأ و منتهايش (خدا) باشد ميدانم كه بر يك صراط مستقيم استوار است و نيروي ادامه دهنده حياتم (ايمان به الله) و آنچه كه باعث تحركم بر اين صراط ميشود (عقيده) و بازده هر دو نيرو (جهاد في سبيلالله). و نتيجه اين كه آيا افعالم احسن بوده؟ (شهادت).
و اينكه چرا به جبهه ميروم به خاطر اين است كه احساس مسئوليت ميكنم. آرزو دارم اي خداي كريم كه روزي حكومت تو بر تمامي آحاد وافلاك اين دنيا گسترش يابد. دلم ميخواهد كه به خدايم خدمتي كنم ولي احساس ميكنم كه تنها اهداييام به خدا در جهت احياي حاكميتش به دست ضعيفان جان بيارزشم باشد. دلم ميخواهد براي خدا بميرم چرا كه هنوز:
بند بندگي در گردن ضعيفان است و ظلم و سركشي ظالمان وجود دارد. هنوز باطل با حق در نبرد است. هنوز خوارج وجود دارد اما در نقش سوسياليست و امپرياليست.
هنوز ابوجهل زمان وجود دارد و عمالش به تشكيلات و تزكيه حزب و گروه متمسكند.
هنوز خيبر است و خندق هنوز بدر است و احد هنوز حنين است و تبوك هنوز جنگ است و نداي تكبير مجاهدان بدر به گوش ميرسد.
هنوز بر سر محمد رسول خدا خاك ميريزند اما به وصفي ديگر، هنوز محراب نماز علي پرخون است اما به وصفي ديگر، هنوز نيزه بر قلب حمزه مينشيند اما به وصفي ديگر هنوز آه احد احد سميه در صحراي عربستان در زير شلاق دژخيمان در هواي سوزان تابستان به گوش ميرسد. هنوز رنگ نيلگون صورت مقداد يار محمد بر پشت ديوار محراب رسول خدا به خاطر رنج گرسنگي عيالش در برابر چشم نمايان است اما به وصفي ديگر، هنوز اشك ديدگان يتيمان از فراق بيپدري و اين كه پدر آيد و نانآرد چون صدفي در ظلمت ميدرخشد.
هنوز دربدران و آوارگان با قدمهاي سنگينشان سينه بيابانها را ميدرند و مينالند.
هنوز فرياد حريت و آزادگي از حلقوم زندانيان به گوش ميرسد.
هنوز نداي هل من ناصر ينصرني حسين بن علي در نم صداي خميني به گوش ميرسد هنوز مهدي زهرا نيامده و فرياد خونخواهياش در تداوم است و شمشيرش در نيام و هنوز جنگ است و تو د رخوابي.
برادر، خواهر برخيز
كه كاخ سبز مجاهد گشته سنگر خونين
به جلوگاه ديده صورت فتاده پيكري نيلين
برخيز
كه بستر ابريشمين مجاهد همان گل و خاك است
به قلب پر صلابت او عقدهها فراوان است و فكر مجاهد زوسوسه بيزار
به سينه پر دردش بسته خصم دون رگبار
و چشم مجاهد نشسته بر كرانه، خون رود زپيكر پاكش
و پاي خسته او مانده در خم راهش
و لحظه، لحظه مردن به سوي خالقش دستش
و داده كولهبار رسالت به رهرو راهش
و براي آخرين بار به جبهه ميروم به نبرد عليه باطل ميروم تا با مرگم پلكان چشمم را براي هميشه از دنياي ظواهر و ريا و تزوير و دو رنگي فرو بندم و در دنياي ديگر در روشني و يكرنگي متولد شوم تا براي ابراهيم زمانم اسماعيل قابلي باشم. و شهادت براي من وسيلهاي است كه آن را راه تقرب خدا ميدانم.
به جبهه ميروم به كوه طور به صحراي عرفات به مناي حجاج تا نفسم به خدا مطمئن گردد و رجعت كنم به سوي پروردگار و فنا شوم در وجود الله. و كمال انسانيت يك انسان خداشناس آن است كه قرآن ميفرمايد «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الا ربك راضيته مرضيه فادخلي في عبادي وادخلي جنتي»
و زندگي را در مرگ برگزيدهام چون كه نميخواهم مرگ در زندگيام راه پيدا كند و اساساً زنده بودن در اين دنيا مرگ در زندگي است.
و كلام علي (ع) است كه مي فرمايد «الموت في حياتكم مقورين و الحياه في موتكم قاهرين» من مرگ را پل ارتباطي و انتقالي خودم ا ز اين دنيا به سراي ديگر ميدانم و خدايا از تو ميخواهم كه به من روزي كني نجات از خانه فريب دنيا و ارزاني بداري بر من استعداد مردن را قبل از آني كه حلول مرگ بر من ظاهر شود.
و اما برادران و خواهرانم. اساس ايمان لااله الاالله است و تنها راه فلاحت و رستگاري ايمان بر وحدانيت خداوند و اينكه نفي كنيم تمامي الههها و معبودها را جز خدايي كه احد است و واحد. و اين كلام خدا به رسولش محمد (ص) است (قولوا لااله الاالله تفلحو).
و مسلمان بودن و ايمان داشتن شما به اين جمله وقتي ارزش دارد كه شما برادران و خواهران به سه اصل (شناخت خدا ) و (اخلاق خدايي) و (عمل براي خدا) جامه عمل بپوشيد.
شماها بايد خدا را بشناسيد به والاترين و برترين صفات رحمانيت و كرامت و شناختن و پذيرا شدن به اينكه خدا صاحب عظميترين صفات قادريت و جباريت است كه قادر به همه امور و برتر است از هر چيزي و تنهاترين راه شناخت خداوند خودشناسي است. شما ملت خودتان را (يعني خدايتان) را گم كردهايد شماها شجاعت، شهامت، گذشت، ايثار، بردباري، صفا، صميميت، سخاوت و تمام صفات عالي انساني را تنها در مواقعي دارا هستيد كه به مصيبتي گرفتار ميشويد. چرا تنها در هنگامه فنا شدن و به مرض دچار شدن خدا را به ياد ميآوريد و قبل و بعدش بخل و حسد و دروغ، تكبر و زر و زور و تزوير خوي شماست و نيرنگ و بيخردي و بيفكري را در امور دنيايي خودتان به كار ميبريد و همين افعال باعث ميشود كه شما خودتان را گم كنيد و خدا را نشناسيد. اين كلام خداست. قرآن ببينيد چه ميگويد توجه كنيد به كلام پروردگار و انديشه كنيد كه چگونه داريد از خط خارج ميشويد «الم نجعل الارض مهادا والجبال اوتاد- و خلقناكم ازواجا- و جعلنا نومكم سباتا- و جعلنا الليل لباسا- و جعلنا النهار معاشا- و بنينا فوقكم سبعا شدادا و جعلنا سراجاً و هاجا- و انزالنا من المعصرات ماء ثجاجا لنخرج به حباً و نباتا- و جنات الفافا- ان يوم الفصل كان ميقاتا- يوم ينفخ في الصور فتاتون افواجا.» سوره النباء 6-18
مگر ما زمين را مهد آسايش خلق نگردانيديم و كوهها را عماد و نگهباني آن نساختيم و شما را جفت نيافريديم- و خواب را براي شما مايه استراحت قرار نداديم و پرده سياه شب را ساتر نگردانيديم و روز روشن را براي تحصيل معاش قرار نداديم و بر فراز آن هفت آسمان محكم بنا نكرديم و خورشيد درخشان را برنيافروختيم و باران را فرو نريختيم تا گياه روئيده شود و باغهاي پر درخت پديد نياورديم چرا سپاس خداي را به جا نميآوريد و همانا روز قيامت وعدهگاه خلق است روزي كه در صور دميده شود تا مردگان زنده شوند و به محشر درآيند فوج فوج.
و در سوره الرحمن خدا فرياد ميزند (فباي الاء ربكما تكذبان) اي گروه جن و انس كدامين نعمتهاي خدا را تكذيب ميكنيد.
و ديگر بعد! خلاق خدايي. برادران و خواهران، پدران- مادران شما را به خون شهيدان قسم ميدهم كه اخلاق انساني اسلامي را رعايت كنيد و به فرزندانتان آموزش اخلاق و صفات پسنديده ائمه اطهار دهيد. به خدا ننگ است براي يك جامعه اسلامي كه اعضاي آن رعايت اخلاق اسلامي را نكنند. از لغوگويي پرهيز كنيد سعي كنيد در صحبتهاي يوميه به كسي افترا نبنديد- غيبت نكنيد. ببينيد امام زينالعابدين از خداي خويش در مناجات خود در مورد اخلاق پسنديده چه ميخواهد «خدايا آراسته كن مرا به صفت شايستگان و بپوشان مرا زينت پرهيزگاران و مرا ياري كن در گستردن عدل و فرونشاندن خشم و غضب، و عنايت كن به من نرمي و حسن سيرت و خوشاخلاقي با مردم و ترك سرزنش كردن مردم. خدايا دور كن از دل من گمان بد و مياور بر زبان من سخن فحشي يا هزياني يا دشنامي».
شما امت مسلمان وقتي ميبينيد چگونه امام از خداوند عاجزانه درخواست ميكند حسن اخلاق را چرا بعضي مواقع ضعف داريد كه جلو خشم خود را بگيريد. به شما توصيه ميكنم كه نابودكننده وحدت شما دين شما- مسلماني شما- مهرباني شما و مسبب نابودي خوتان از تمام ابعاد جامعه نداشتن اخلاق پسنديده خداگونه است. و بعد به ياد خدا باشيد و به جاي الفاظ نادرست خدا را ثنا گوييد و ذكر خدا را مداوماً بر زبان و به دل داشته باشيد چرا كه امام ميفرمايد ياد خدا انسان را از تزلزل، ريب و دودلي بيرون ميآورد.
و اما بعد سوم از ايمان به لااله الاالله عمل براي خداست. برادرانم- خواهرانم سعي كنيد الههها را كنار زده و خود محوري و خلقمحوري را از وجود خودتان دور كنيد. خدا محور باشيد به تمامي افعال و اعمالتان خدا را به خاطر داشته باشيد. كام دنيا را با اين همه ظواهر و نيرنگ به دل راه ندهيد. اگر به امور دنيا «فرمانبر» هستيد اجراي فرمان را به خاطر خدا انجام دهيد نه به خاطر مقام فرمانده و اگر به امور اجتماعي «فرمانده» هستيد سعي كنيد خشم و غضب قدرت دنياييتان كسي را مظلوم خود نكند. از انباشتن مال و منال بپرهيزيد و انفاق را به زيردستان لازم شماريد، و به همنوعان خود نيكي و احسان كنيد و هرگز از خدا غافل نشويد كه عذاب خدا دردناك است.
امت اسلامي ايران. آن كه با خدا عهد و پيمان بسته كه پس از مبعوث به رسالت شدن حاكميت خدا را به زمين گسترش دهد و اشاعه دين خدا كند، و خلق را به صراط مستقيم دعوت كند وبگويد ايها الناس بت و بتپرستي شرك است و آفريدگار جهان را حمد و سپاس گوييد محمد رسولالله بوده و بعد از محمد (ص) وجود او خلاصه شده در امامت ائمه اطهار و بعد از ائمه و ماقبل ظهور امام زمان (عج) توسط يك رهبر. مثل اين است كه رسول خدا زنده است اما به صورت يك فرد عادي و ليكن به عنوان ولايت فقيه.
پس رسالت محمد(ص) در قيام خميني است و بايد پيرو ولايت و فقاهت امام خميني بود وگرنه مسلماني معني ندارد. بنابراين شما ملت كه با قيامتان چون ياران حسين به حق پيوستگي خود را به امام خميني ثابت كرديد و علي رغم تبليغات هوچيگرانه شرق وغرب به جمهوري اسلامي آري گفتيد. در خط او كه همانا اسلام راستين حسين است قدم برداريد.
و روحانيت را كه پيشتاز بر كفر و الحاد جهاني است محترم شماريد و سپاه پاسداران اين حماسهسازان جان بر كف را عزيز بداريد و پشتيبان ارگانهاي انقلابي نهضت باشيد. اسلام را عزيز بداريد كه اسلام است كه انسان را از هرگونه استعمار و استبداد و استثمار در تمامي جوانب رهايي ميبخشد و به راه خداوند ثابت قدم باشيد و استقامت و صبر را پيشه كنيد. دلهايتان را به خدا بسپاريد و از مصيبتهاي گذشته اندوه نبريد و از آيندهي خويش در هراس نباشيد كه ما پيروزيم و وعده خداوند حق است.
برادران، خواهران عزيزم در اين حالتي كه برادران شما در جبهههاي خونين كشور اسلامي براي بقاي دين شما و احياي حاكميت شما ضعيفان بر ظالمان و زورگويان تاريخ، تركش سرخ توپ و خمپاره و گلولههاي آتشين تيربارها و اسارتها و اعدامها را به جان شيرين خريدار هستند شماها نارساييهاي اقتصادي و كمبودهاي امور زندگي و آنچه كه برايتان شادي و راحتي دنيايي نميآورد به صبر و استقامت و آيندهنگري نيك پذيرا باشيد.
برادران عزيزم و خواهران فداكارم – خدا را با همه بيارزشي و خواري و درماندگي و با همه ناتواني كه داريد به خضوع و با خاشعيت سپاس و ثنا گوييد و خرافات و جهالت دل را به نور ايمان آباد سازيد و فرياد انا الحق را هر چه رساتر بر گوش آنها كه بر باطلاند طنينانداز كنيد و به ريسمان ذات لايزالي بپيونديد. و دل را هميشه به قاهريت خداوند به خوف بداريد و توكل بر الله را فراموش نكنيد.
عزيزانم شما را به اين ميخوانم كه هميشه به جهت حق و عدالت قيامگر باشيد و اعمالتان را هر چند ناچيز باشد فقط به خاطر خدا انجام دهيد. در مصيبتها صبور باشيد. فاعل بر معروف و ناهي كننده از منكر باشيد و عدل و انصاف را مراعات كنيد و هرگز در متابعت هواي نفس گامي برنداريد.
همنوعان عزيزم – در تربيت و تعلم نمونه باشيد تا انشاءا.. راهنماي ديگران باشيد. وحدت در امور را رعايت كنيد و مساوات و برابري را پيشه كنيد. خداوند انسانهاي مؤمن را به هزاران طريق امتحان ميكند. پس كوشا باشيد كه از امتحانات الهي پيروزي نصيب شما گردد تا مؤيد به تأييدات خدا شويد. مردم شما را به قرآن خواندن و عمل به آن دعوت ميكنم. شما را به دعوت بر اجراي قانون بزرگ خدا و رهنماي سعادت بشر و مايه سربلندي ملت اسلام و در هم شكنندهي اساس نادرستيها و ناراستيها ميكنم. عاجزانه شما را به اجراي تمامي دستورات قرآن ميخوانم. قسم به خداي حميد و مجيد كه قرآن تنزيلي است از جانب پروردگار جهان، خدايي كه بخشنده و مهربان است.
قرآن كتابي است كه آيات جامعش به زبان فصيح عربي ساخته شده و قرآني است كه نيكان را به وعده رحمت حق بشارت ميدهد و بدان را از عذاب قهر خدا ميترساند. اما اكثر مردم اعراض كرده و اندرز و نصايحش را نميشنوند.
«حم تنزيل من الرحمن الرحيم - كتاب فصلت اياته قراناً عربياً لقوم يعلمون بشيراً و نذيراً فاعرض اكثرهم فهم لايسمعون»
واي بر شما كه وقتي امام عزيز خميني آيت خدا از قرآن براي شما امان بخواهد و بگويد اي خورشيد تابان از افق غيب، اي تحفه آسماني تو ملت ما را بيدار كن، تو جوانان ما را هشيار كن، تو روح برادري در آنان بدم، تو قوه سلحشوري و حس فداكاري را در آنها زنده كن، تو پشت و پناه جوانان ما باش و شماها به آيات كريمه آن عمل نكنيد والله قسم كه مشركانيد و ميان شما و خدا حجابي است ضخيم با فاصله بسيار. آري عزيزانم قرآن بخوانيد و تفسير كنيد (اما نه به اشتباه) مسلح شويد به محتواي كتاب و صبر و بردباري و سكوت مطلق و بيمسئوليتي و چنگ زدن بر سجاده با خشكه مقدسي و حركت تسبيح در دست پيشه نكنيد. بلكه اگر روا ميداريد و دوست ميداريد كه امام زمان از شما راضي باشد. قيام كردن و خروشيدن و فرياد برآوردن بر عليه آنچه كفرش نامند و سازش نكردن با ظلم و ظالم و بر فساد و تباهي گرائيده نشدن و مبلغ بودن بر حماسه و سربلندي و مجري بودن به قسط و عدل خدا را پيشه كنيد كه مشي قرآن و انديشه مهدي همين است. و برپايي حكومت حكومتي بر اساس قسط و عدالت و مساوات و برابري به طوري كه نيازمند پيدا نشود .
ملت عزيز دشمنان اسلام و انقلاب ما تماماً در اتفاق نظر كامل به سر ميبرند و اوقات و افكار موهوم خود را مصروف آن ميكنند كه حاكميت يا بند بر آنچه كه ما آن را انقلاب اسلامي ميناميم. بنابراين آگاه باشيد كه پيروزي ما در گرو وحدت و يكپارچگي ماست و سبيل ما وحدت است.
امت اسلام نمايشگر وحدت اسلامي ملت ايران نماز جمعه شماست. نماز جمعه است كه رشد فكري اجتماع را بالا برده و سبب آن ميشود كه شما امت اسلامي هميشه بيدار و هشيار باشيد. نماز جمعه در هم شكننده صفوف طاغوتيان است كه چون خيل لاشخورها بسيج ميشوند تا پيكره انقلاب را تكه تكه كنند. ملت عزيز هر چه بهتر و بيشتر در نماز جمعه و جماعت شركت كنيد كه اسلام اميدش به وحدت شماست و امام عزيز هم
اميدش به جمعه شماست و اگر به حق خون شهيدان را حرمت ميگذاريد در نماز جمعه شركت مستقيم داشته باشيد.
عزيزان من سروران گراميم. منافقين آنها كه امام ميگويد خطرشان از كفار بيشتر است و آنان كه با خدا نيرنگ ميكنند تنها به سازمان مجاهدين خلق اطلاق نميشود. منافقين يعني آنان كه دو دل و دو چهرهاند به هزاران طريق خدعه ميكنند. آن كه ظاهرساز و رياكار است و خدا را در انظار مردم به خاطر خودنمايي ياد مي كند منافق است، آن كه روئي به كافر و روئي به مؤمن دارد و چون انگلي با خرطوم خون آشامش خون ميزبان خود را ميمكد، منافق است آن كه چون خفاشان (در ظلمت قدرت اسلام و مجريان) احكامش را قبضه كند، منافق است آن كه با سلاح حيله و تزوير صياد حركت انقلاب شود و نازل آيه يأس و نوميديست، منافق است آنان كه به درون خويش به تزكيهها و جمعبنديها و فراكسيونهاي غلط ضد اسلامي متمسكند و مشغول منافقند. به هوش باشيد كه در هر لباسي كه باشند به هنگامه عمل مجسمه ساز عذر و بهانه است. غمخواري را جلوهگر كرده اما جلاداني گرگ صفتاند. دوغساز و حيلهگرند و بعضي اوقات به قول معروف از پاپ كاتوليكتر- مي شوند. رفتاري دو پهلو دارند در شكست و بيچارگي مبلغي بر سازش و صلحاند خود فتوا دهنده و خود عملكننده هستند اما سخت در اشتباهاند و همانا "ان الله جامعالمنافقين و الكافرين في جهنم جمعاً" با منافقين و كافرين بايد جهاد و مبارزه كرد چرا كه بحث كردن در زمانه ما بينتيجه است. "يا محمد جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم" اي محمد با كافران و منافقين مبارزه و جهاد كن و بر ايشان سخت بگير.
همنوعان عزيزم. هميشه اوقات به ياد مردگان و كوچكنندگان از اين دنيا باشيد. برادران عزيزم، خواهران فداكارم، روي سخنم به همگي شماست، شماها كه يا وصيتم را گوش ميدهيد و يا خود مي خوانيد اگر چه با مرگ اقوام و خويشانتان غمگين مي شويد اگر چه با شهادت دوستانتان ناراحت مي شويد اگر چه برايشان گريه مي كنيد و قطره اشكي كه حاصل پيامي بس اصيل و پرمحتوا است و دليل بر آن رسالت سنگين و پربهاي او و گوياي اسرار عميق و دلرباي خودت با اوست نثار خاك مزارشان ميكني اما در آن حالت به ياد خدا باش و آنها را دعا كن كه نه تو جز دعا كاري ميتواني بكني و نه او از تو كار ديگري، جز طلب مغفرت انتظار دارد.
عزيزانم از شما ميخواهم كه شبهاي جمعه سفري به گورستان داشته باشيد. گورستاني كه نماي صحراي محشر است يعني فرض كنيد كه شب هاي جمعه مرگ ما فرا ميرسد و يا اين كه مردهايد و قرار است كه شب جمعه به صحراي محشر كه همان گورستان است برويد. وقتي كه مهياي سفر شديد به خاطر بياوريد اعمال خير و افعال بدتان را به ياد بياوريد هفتهاي كه گذشت براي خدا چه اندازه در خدمت خود بوديد و خود محوري را پيشه كرديد چه مقدار براي خلق كار كردهايد به خاطر نام و نشان. اگر درك كردي كه اعمال بد و ضد خدايي زيادتر بود، سعي كن قدمها را سنگينتر برداري. سعي كن ديگر بار اين اعمال را انجام ندهي بكوش تا در اين هفته كه در پيش داري آن طور باشي كه خدا ميخواهد. سعي كن به يكباره تؤبه كني چرا كه شب جمعه است و قرار داري به دشت لالهگوني سفر كني كه بوي عطر گلهايش هر بيننده را مست و مدهوش ميكند.
بله برادرم، خواهرم. به گلستاني آمدهاي كه غروب غمانگيزش از هر صبح صادقي با نسيم دلآرايش فرحناكتر است. عزيز من گوش كن نواي مرغاني كه به سوي ميعادگاهشان با بال و پر شكسته و در خون شده به حركتند. بيا عزيزم كه به مزار شهيدان آمدهاي، بيا كه به مزار خفتگان در خون آمدهاي، بيا كه به مزار بهشتيان آمدهاي، بيا برادرم، خواهرم لحظهاي به اشتياق توقف كن تا با پرندگان مهاجر آشنا شوي بيا و تماشاكن شكسته بالاني كه از قفس گريختهاند و در پرواز به سوي ملكوت اعلايند. بيا و سخن بگو با همنوع خفته به زير خاك بيا و به ياد بياور وداع آخرينش و صورت زيبايش و قلب پردردش و پيكر چاكيدهاش. بيا و انديشه خود را در هواي ملايم به پرواز درآور تا سفري هم به دشت خونين سوسنگرد و هويزه داشته باشي بيا در زير ته ماندۀ نور خورشيد بوي شهيدان خفته بر خاك سوزان را بر مشام احساس كني. بيا كه زبان قاصرم را ديگر ياراي آن نيست كه با تو سخن بگويد. جز اين كه بگويم مرا دعا كنيد چرا كه تنها چيزي كه براين مهم بود پيروزي يا شهادت بود.
والدين عزيزم، خواهران و برادران فداكارم-من ميميرم تو هم ميميري و همه ميميريم تنها خداي بزرگ ميماند و بس. "كل من اليها فان و يبقي وجه ربك ذو الجلال و الاكرام". (هر كه روي زمين است دستخوش مرگ و فناست و زنده ابد خداي با جلال و عظمت است) ولي كدامين مرگ بهتر از آن كه انسان در راه خدا بميرد.
مادر جان كدامين سعادت بالاتر از شهادت
والدين عزيزم به خداي بزرگ سوگند كه جبهه رفتنم از روي هواي نفس نبود. به خداي كعبه سوگند، به معراج پر خون علي (ع) قسم كه ترس از خدايم به خاطر روز جزايش نبود به خاطر ترس از غضب خدا نبود به خدا قسم كه به خاطر نعمتهاي جاوداني بهشت نبود مادر جان به خاطر اين بود كه خدايم را شايسته ثنا و ستايش يافتم. مادر جان در وجود آفريدگارم شايسته ديدم كه خودم را برايش فنا كنم مادر جان خداي من شايسته است به بالاترين و والاترين سپاس و ثنا و ستايش-والدين عزيزم بايد به هر طريق كه ميتوانم خدايم را خشنود كنم و درك ميكنم هيچ چيزي جز خون سرخم خدايم را شادان نميكند.
مادر جان از قرآن برايت خواندم كه (الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عنداله اولئك هم الفائزون).
والدين عزيزم، برادران، خواهرانم. پيام سرخ فرماندهام شهيد بهبود را ميگويم كه به خداي كعبه سوگند اگر ميخ در چشمهايم فرو كنيد باز به جبهه مي روم خداي من به خودت سوگند اگر بدنم را هزار بار به وسيله تير و تركش سوراخ سوراخ كني براي هزار و يكمين بار باز به سويت پر ميكشم- تا اين كه مرا بكشي. والدين عزيزم كمتر در زندگي به نصايح شما گوش فرا دادم. ولي الان كه در جبهه هستم به خدا پشيمانم اميداوارم كه مرا حلال كنيد.
مادرم خدا به من به چهار طريق احسان ميكند يا مرا ميكشد يا براي هميشه مرا به اسارت درميآورد و يا با مجروح شدن ديگر بار امتحانم مي كند و يا اين كه بيقابلي از هر سه يعني زنده ميمانم.
پس مادر جان اگر شهادت مرا نصيب شد، اين مرگ سرخ را به شماها تبريك ميگويم. مادر جان اگر لياقت داشتم كه جسد داشته باشم مرا در بهشت زهرا به خاك سپاريد، اگر نبود ياد مرا بر مزار غلامرضا زنده بداريد.
مراسم ختم ساده باشد و در آن به جهت پيروزي اسلام و ظهور مهدي (عج) و سلامتي رهبر و مجاهدان دعا كنيد. مادر جان گريه بكن ولي با سيره دل. و خنده بكن ولي با لبهاي صورت. مادر جان هرگز با ديده صورت برايم گريه نكن كه دشمن شاد ميشود. و هرگز با لبهاي دلت خنده نكن كه از ياد خدا غافل شوي. مادر اگر چنين باشي به حق مؤمني و رستگار. مادر اگر من شهيد شدم در آستانه بهشت جايم است ولي تو مادر عزيز روي بهشت جاي داري و بهشت زير پاي مادران است. پس مقام تو والاتر از من است برايم دعا كن تا راه سعادت من هموارتر شود. برايم لباس عزا نپوشيد. رود رود هم نگوييد چرا كه رودهاي عزيزتري از من در زير خاك خوابيدهاند. به من ناكام نگوييد، چرا كه كامي نخواستم و اين دنيا هم جاي خوشكامي نيست.
مادرم اگر چه قبلاً قيافهام را ميديدي. و با نگاهي به رخسار زرد رنگ و خمودم شاد ميشدي اگر چه صورتي داشتم تا لبهايت آن را نوازش كند. ولي مادر من آن زمان مرده بودم و تحركم مداماً مرا عذاب ميداد. چرا كه مرگ در زندگيام نفوذ كرده بود و اين براي من مايه زلالت بود. و اكنون مادرم من در كنار تو هستم. روح من هميسه مهمان عطوفت و مهرباني قلب تو ميباشد.
والدين عزيزم وقتي كه بر سر مزارم ميآييد شتاب و عجله نكنيد و قبل از اين كه مزارم را و جسم پوسيدهام را در جلوهگاه چشمتان مجسم كنيد به ياد نافرمانيهايم بياييد كه چگونه بر اثر جهل و ناداني با شما پرخاش ميكردم، آن وقت مرا دعا كنيد كه محتاجم به دعاي شماها. و شما برادران و خواهرانم. كمتر به ياد دارم كه شما را فرمان برده باشم. به ياد ندارم كه در جهت رفاه شماها كاري انجام داده باشم پس مرا ببخشيد و حلال كنيد كه از گمراهي من بود.
برادران و خواهرانم، اميداوارم كه در زندگي عقيده مطلق به اسلام محمد (ص) داشته باشيد و در راه احياي اين عقيده و براي به ثمر رساندن آرمانهاي اين مكتب از بذل مال و جان دريغ نكنيد كه "قال الحسين(ع) ان الحياه عقيده و جهاد". مطالعه كتب سياسي مكتبي را فراموش نكنيد چرا كه ماندن در جهل گناهي بزرگ است.