|
به نام الله
سلام خواهر جان الان كه اين نامه را مينويسم نميدانم در چه حالي به سر ميبرم از خوشحالي سخن بگويم يا از عقدههاي زمان جنگ.
خواهر عزيز تا چند ساعت ديگر ما به طرف خرمشهر حركت ميكنبم همان طور كه ميدانيد اين عمليات بزرگ بيتالمقدس به روايتي پايان جنگ است. و به خاطر اينكه تيپ عاشورا قويترين تيپي است كه تا به حال در جنگها عمل كرده و بنده هم سازماناً جزو اين تيپ بودهام، انشاءا.. وقتي كه اين نامه را ميخوانيد حتماً 24 ساعت است كه ما در خرمشهر هستيم.
خواهر عزيزم ميدانم لياقت شهادت ندارم شايد باز هم زخمي بشوم البته هنوز به دلم نگشته شايد باز هم از فرط گناه باشد كه به دلم اثر نكرده وگرنه ...
خواهر عزيز ارزش خودت را كماكان حافظ باش و احترام پدر و مادر را رعايت كن و در تمامي امور خدا را به خاطر داشته باش. سختيهاي روزگار را مثل مومي در دستان پر قوت خويش احساس كن. خواهر عزيزم زبانم بريده باد كه تو را نصيحت كنم ولي سعي كن دل مادر را نيازاري، پدر هم همينطور.
به همه سلام برسان ... در آرزويم كه كنار درب حرم حسينبن علي مقدم شماها را بوسه زنم.
به اميد خداوندسعي ميكنم برگردم ولي آمديم و نشد از همهي شماها حلالي ميطلبم. به پدرم بگو اگر سفر مكه رفتند ما را فراموش نكنند. از همگي شماها التماس دعا
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
خواهر عزيزم از اينكه بد خط نوشتم مرا حلال كنيد پوزش ميطلبم، وقت نداشتم.