شخصيت ها / شهدا / محمد دهقانی مشتانی / متن / خاطرات دوستان / عیبم را به من بگو !
زنده یاد نصرا... مردانی: وقتی که جوان 13 ساله ما با نارنجک، خود را به زیر تانک دشمن می افکند و بزرگترین حماسه قرن را می آفریند و پیرمردان هشتاد، نود ساله ما، با لباس رزم، همدوش برادران پاسدار و بسیج و ارتشی در جبهه های نبرد، با دشمن اسلام می جنگند، مشخص است که نتیجه جنگ به نفع امت مسلمان ما خواهد بود.
خاطره ای دارم از برادر شهید (محمد دهقان) عضو سپاه پاسدارن کازرون که تأثیر عمیقی در روحیه من به جا گذاشته است.
این برادر شهید شاید حدود شش بار در جبهه ها زخمی شد و هر بار که او را بستری می کردند و ما به دیدنش می رفتیم، به ما می گفت: شما اگر دوست من هستید چرا ضعف مرا به من نمی گویید؟ من حتماً ضعفی دارم که شهادت از من روی می گرداند وگرنه چرا چندین بار زخمی شده ام و از فیض شهادت محروم مانده ام.
مرتبه آخر از کازرون به سپاه شیراز رفت و از آنها پرسید سخت ترین جبهه های جنگ کدام است که برادران گفته بودند سوسنگرد.
او داوطلبانه از شیراز به سوسنگرد رفت و به بزرگترین آرزوی خود که شهادت بود، رسید.
این خاطره را تعریف کردم که بگویم در زمانه ما این جانبازان و این فرزندان مکتب امام هستند که هنرمند و شاعر را می سازند، حال آن که شاعران روزگار ما، توانایی خود ساختن را ندارند، چه رسد به ساختن چنین حماسه آفرینان بزرگ.
پس باید شاعران مسلمان ما خودسازی و ایثار را از این بزرگمردان تاریخ بیاموزند تا بتوانند همگام و همراه انقلاب اسلامی باشند.
*مجله سروش تیرماه