|
حسین پیروان: بدنش و ترکش های موجود در آن یادآور حضور همیشگی او در جبهه بود . اگر چه تجربه ای بس بزرگ در جبهه کسب کرده بود اما هیچگاه خود را به عنوان فرمانده بچه ها احساس نکرد . همه بچه ها در سوسنگرد به اخلاص و فرماندهی او اعتقادی راسخ داشتند . در شجاعتش هیچکس شک نداشت . تا او را در صحنه مبارزه نمی دیدی نمیتوانستی تشخیص بدهی که او در هنگام خروش چقدر بی باکانه می جنگد . در روز محاصره سوسنگرد تنها کسی که ( همراه رضا پیرزاده از بچه های اهواز )از خاکریز سرازیر شد و سینه خیزان برای شکار تانک رفت، او بود . شاید آن روز که می بایست تانک پیش مرگ انسان ها شود او پیش مرگ تانک شد . بعد از چند صدمتری که جلو رفت و گلوله هایش را شلیک کرد، به علت نداشتن گلوله به عقب برگشت و شب که همه در محاصره و شاید عده ای ناامید شده بودند، او به آنها روحیه می داد و آن شب برای رفع خستگی آنها برایشان نان پخت و نگذاشت که نیروها گرسنه شب را به سر ببرند و اینها از امیدواری و دلاوری و اراده محکم او برمی خاست. براستی مصداق شیر روز و زاهد شب بود و عاقبت در عملیات فتح خرمشهر که بارها آرزویش را داشت به شهادت رسید. او شهید بزرگوار نصراله ایمانی شیر جبهه ها بود . راهش پررهرو باد.