|
حسین پیروان: با قرآن انس داشت و اهل کتاب بود . میتوان گفت اکثر کتابهای شهید مطهری را مطالعه کرده بود، چنانچه در مباحث اعتقادی همیشه پیشتاز بود . اذان مغرب گفته بودند و برای انجام وظیفه در مسجد بودم که با حالتی شاد وارد شد . دیدم کفش نوی به پا کرده گفتم کفش نو خریدی؟ گفت : برای رفتن به جبهه خریده ام. آن شب آنچنان با حرارت و گرم بود که بعد از نماز با اصرار زیاد به بسیج رفتیم . اوایل جنگ بود و می خواستند عده ای را اعزام کنند. همان شب اعلام آمادگی کردیم. اما نگهبان گفت : صبح بیایید . فردای آن روز او در بسیج جهت اعزام و رفتن به جبهه خواهش زیادی کرد اما به خاطر زیادی نیرو و کمبود امکانات از رفتن او جلوگیری کردند . تا اینکه در آذر ۵۹ هنگامی که می خواست به جبهه اعزام شود، گفت : دیشب شهدا را در خواب دیده ام و خودم نیز در جمع آنان بودم » او عازم جبهه سوسنگرد شد و چهل روز بعد با لباس زیبای « شهادت به زادگاهش برگشت و گرد غم تا ابد بر قلب دوستانش پاشید. او شهید عزیز کاظم داودی نژاد بود که سوسنگرد در قیامت به پاکی او شهادت خواهد داد.