شخصيت ها / شعرا / مهدی تقی نژاد / متن / شعر / ميان دستهايم باد و توفان ميشوي گاهي
ميان دستهايم باد و توفان ميشوي گاهي
فرو ميريزيام بر خاك و باران ميشوي گاهي
مرا در چشمهايت ميفشاري خواب ميبينم
كه بر من درد ميباري و ويران ميشوي گاهي
تمام زخمهايم با تو پيوندي است بيترديد
نميدانم چرا جنس خیابان ميشوي گاهي
چه تصویر غریبی می نشیند بر نگاه من
که در پاییز همرنگ زمستان می شوی گاهی
تو اقيانوس آرام مني من در تو لبریزم
ولي چندی ست درياي پريشان ميشوي گاهي