|
منصور جاشويي : ايشان قرآن را عجيب تلاوت مي كرد. زماني كه مي خواست قرآن را بخواند اينقدر هذا كلام ربي را تكرار مي كرد كه اشك از چشمانش سرازير مي شد بعداً شروع به بسم الله الرحمن الرحيم مي كرد و قرآن را تلاوت مي كرد.در چادر كه مي آمد و مي ديد كه بچه ها دارند قرآن مي خوانند و يكي از بچه ها كه شايد در عرض 10 دقيقه 10 صفحه قرآن را مي خواند، مي ديد مي گفت كه اين قرآن خواندن نيست قرآن خواندن به اين شكل است كه شما 5 آيه را بخوان ولي مفهومش را درك كن و ببين كه چه كسي با شما صحبت مي كند.
در اميديه در شب زمستان با آن هواي سرد و رعد و برق و باران هايش انسان شايد چندين مرتبه از خواب بلند شود. ايشان اينقدر تقيد به اين مسائل داشت كه شبانه روز بايد دائم الوضو باشد. باور كنيد در شرايطي كه ما در آن سرما براي وضو گرفتنمان سختمان بود، پيش مي آمد كه شب تا صبح چند بار از خواب بلند مي شد و مسافتي را طي مي كرد و مي رفت وضو مي گرفت و بر مي گشت. اين قضيه تقيدش نسبت به مسائل ديني را نشان مي دهد.