بسمه تعالي
سردار سرافراز سپاه اسلام
شهید باقر سلیمانی (خرزو)
یادش بخیر ،یاد آن روز های سخت حماسه و خون ،یاد آن جوانان سرو قامت دیار
اسلامیمان ،یاد آنان که با سر بند (یا زهرا (س))(یا حسین (ع))( یازینب(س))هشت سال
حماسه دفاع مقدس آفریدند . یاد رزمندگان گردان حضرت زینب(س) که با الگو گرفتن از
شیرزن کربلا در دفاع از ارزش های دین خدا ،از راحتی دنیا گذشتند تا راحتی دل امام
و امت را به دست آوردند ،یاد بنیان گذار این گردان (شهید باقر سلیمانی )که جاودانه
بودن و جاودانه شدن را به ما آموخت بخیر .
وقتی سخن از شهید باقر سلیمانی به میان می آید ،نا خودآگاه ،ضمیر درونی ما به سوی
کلمه ای سوق پیدا می کند که آن را با نام او قرین می سازد (خرزو).
خرزو برای رزمندگان استان فارس و بخصوص فجر آفرینان لشگر همیشه پیروز 19 فجر نامی
آشناست .
آنان که دستی در جبهه ها داشتند و نام گردان حضرت زینب (س) را شنیده اند به
خوبی خرزو را می شناسند . به راستی چرا و چگونه آوازه خرزو در جبهه های نبرد حق بر
علیه باطل طنین انداز شد و نام خرزو در تاریخ دوران دفاع مقدس ما هم چون ستاره ای
فروزان درخشید و در یاد و خاطره رزمندگان جاودانه شد .
شهید باقر سلیمانی هم راه و همگام با جوانان غیور و غیرتمند کازرونی در همان
ابتدای جنگ با گروه شهید پیرویان عازم سوسنگرد و هویزه گردید . در دفاع از کیان
جمهوری اسلامی که در خاک هویزه و سوسنگرد متبلور شده بود پا به پای دیگر رزمندگان
کوشید و خروشید . او الفبای جنگ را در خاک مقدس سوسنگرد آموخت .
محاصره سوسنگرد و دفاع جانانه برادران رزمنده كازرون در جنگ تانك به تن و ياد
و خاطره دلاورمرديهاي باقر و دوستانش تا ابد دراذهان مردم خون گرم و صميمي جنوب و
بخصوص سوسنگرد كه قدردان رهايي بخشان سرزمينشان از لوث وجود ناپاكان در آن زمان مي
باشد ، از ياد نخواهد رفت.
باقر ، برای خدمت بیشتر و صادقانه تر
وارد نهاد مقدس سپاه گردید و به عنوان اولین گردان های رزمی سپاه در منطقه 9، آموزش
های ویژه را پشت سر گذاشت . پس از طی مراحل سخت آموزشی ،راهی جبهه آبادان و
ایستگاه فیاضیه گردید . در رزم با مزدوران از ناحیه پا مجروح و به عقب منتقل گردید
.
پس از بهبودی و برای بار سوم عازم جبهه ها گردید . این بار بخت با گردان ما و
نيروهاي كازروني ، یار بود. (گرداني كه از استان فارس به من داده بودند و در اهواز
آماده انجام عمليات طریق القدس (بستان ) مي شد و بيشتر آنان را رزمندگان كازروني
تشكيل مي داد) . در اهواز و قبل از عملیات به ما ملحق شد . مدتی که در اهواز بودیم
و مشغول آماده سازی نیروها جهت عملیات از او و تجربیاتش بهره ها بردیم . در آن
زمان ،آن چه که بیش از دیگرمحاسنش ما را جذب خود کرده بود ،لهجه شیرین و فصیحش بود
که تاثیر به سزایی در جلب مخاطب داشت و همواره مترصد فرصتی بودیم تا او را به حرف
آورده و از لهجه شیرین او کلام های دلنشین بشنویم .
باقر در تیر اندازی مهارت خاصی داشت . در دو مسابقه تیر اندازی که با ایشان و
شهید بلیانی در پایگاه باهنر اهواز داشتیم ،نشان داد که تیر انداز قابل و ماهری
است .
پس از مدتی حضور در اهواز و کسب مهارت های لازم جهت انجام عملیات ،گروهی از
فرماندهان و مسئولین جبهه و جنگ از سوسنگرد به پایگاه آمده و برای گردان ما
فرمانده عملیاتی معرفی نمودند .
شهید مهدی حشمتي از برادران سبزواري به عنوان فرمانده گردان ،برادر شکر ریز ،جانشین
و شهید سلیمانی به عنوان مشاور و كمك فرمانده گردان معرفي و در امر تکمیل آموزش تا
شروع عملیات طریق القدس با نیرو های گردان همکاری و مشارکت داشتند . من هم به
عنوان فرمانده گروهان و جانشين دوم گردان در خدمت گردان معرفي شدم .
حد فاصل یک هفته مانده به عملیات وارد سوسنگرد شده و در خط مقدم جهت اجرای
عملیات مستقر شدیم . روزی با باقر در خط دوم نشسته بوديم ،چشمم به یک گنجشک روی
بوته ای افتاد . کلاش را برداشته و او را زدم . باقر نیز اسلحه را گرفت و گنجشک
دیگری که روی بوته دیگری نشسته بود را زد. برای بار دوم من این کار را کردم و باقر
نیز همین کار را . ناگهان یکی از برادران ارتشی که در خط عقب تر مستقر بودند آمد وبا
صداي بلند داد مي زد كه : برادران چه کار می کنید تیرهای شما از نزدیکی های ما
عبور می کند و برای ما خطر ناک است . تیر اندازی را قطع کرده و به سنگر هایمان
رفتیم .
آوازه باقر در عملیات طریق القدس طنین
انداز شد. آنگاه که در اوج عملیات و در سختی نبرد با دشمن باقر با کلمه (خرزو)و
استفاده از لهجه شیرین خود ،به تحریک رزمندگان می پرداخت و انگیزه آنان را در
مبارزه و مقاومت با مزدوران دو چندان می نمود :(خرزو برو جلو)(خرزو بزن من
قلبش)(خرزو شلیک کن )(خرزو نزار فرار كنه و .....)این ها اشعاری بود که رزمندگان
باشنیدن آن جان تازه ای می گرفتند و بیش از پیش در مبارزه خود راسخ تر می شدند .
و از این جا بود که نام خرزو آوازه جبهه ها گردید و رزمندگان از واژه خرزو
بجای باقر در مراودات خود استفاده می کردند .
پس از انجام عملیات موفقیت آمیز طریق القدس (خرزو) به جمع رزمندگان تیپ فاطمه
زهرا (س)پیوست .
در آن جا نیز من سعادت داشتم که همراه و هم رزم او باشم . خرزو به عنوان
فرماند گردان و من در آموزش تیپ . هر دو تلاشمان این بود تا نیرو ها را جهت عملیات
آتی آماده نماییم .
شهر مشترک ، تیپ مشترک ،اهداف مشترک و از همه مهم تر علاقه مشترک بین ما باعث
شده بود تا علی رغم جدایی در مسئولیتمان پیوسته در کنار هم باشیم و از اندوخته های
خود در امر آموزش گردان در جهت راه اندازی نیرو ها برای انجام عملیات های سنگین
پیش رو به نحو شایسته و مطلوب استفاده نماییم.
خرزو در دهلران یار وفادار خود یعنی شهید مهدی ماندنی پور که او هم فرماندهی
یکی از گردان ها را به عهده داشت ،از دست داد و داغدار شد . قرار بود هر دو در
عملیات برون مرزی شرکت نمایند که با لو رفتن منطقه عملیات ، عمليات نیز ملغی گردید
.
گردان خرزو مدت ها در زبیدات عراق مشغول پدافند بود.در این خط او از وجود شهید
احد طاهری در گردان استفاده می کرد . خرزو و احد با هم افراد موفقی بودند که نیرو
ها با وجود آنان ،احساس مشکل و یا كمبودي نمی کردند.
بعد ازاتمام پدافند در زبیدات باقر به نیشابور رفت و در آموزش تربیت مربی طرح
لبیک شرکت کرد .
قبل از عمليات خيبر فرماندهان لشكر تصميم گرفتند جهت استفاده بهينه از نيروها
و كادر ، اقدام به ايجاد گردانهاي ثابت عملياتي با كادر ثابت نمايند . ابتدا شش
گردان ثابت با كادر مجرب و ورزيده انتخاب و معرفي شدند . يكي از فرماندهان مجرب و
قديمي لشكر كه امتحان خود را پس داده بود و مي توانست باري از مشكلات لشكر را به
دوش كشيده و به عنوان يكي از بازوان قدرتمند لشكر ابراز وجود كند باقر بود . فرماند
لشكر برادر سردار نبي رودكي با افتخار تمام ايشان را پس از بازگشت به لشگر به
عنوان فرمانده عملیاتی ثابت گردان حضرت زینب(س) معرفی و مشغول به كار كرد . خرزو پس از تشكيل گردان و سازماندهي نيروها ، گردان حضرت زینب(س) راجهت شرکت
در عملیات خیبر آماده کرد . متاسفانه اين گردان و گردانهاي ديگر لشكر عليرغم
آمادگي نتوانستند به صورت مستقيم درگير عمليات خيبر شوند و عمليات بدون شركت آنها
به پايان رسيد . پس از اتمام عملیات ، پدافند بخشی از خطوط دفاعی تازه فتح شده به
خرزو واگذار گردید . من توفیق داشتم هم در زمان پدافند گردان خرزو در زبیدات و هم
در زمان پدافند او در جزیره مجنون سرکشی هایی از آن ها داشته باشم . در جزیره
مجنون مو قعیت خط و پدافند به مراتب سخت تر و مشکل تر از پدافند در زبیدات بود .
در این خط که سه طرف آن به وسیله آب اشغال شده بود شما مرگ را به چشم خود می
دیدید. راه گریز و فراری برای کسی نبود . آتش مستقیم و نا محدود عراقی ها وضعیت خط
را به جهنمی تبدیل کرده بود که انسان هر لحظه و هر آن آرزوی بیرون رفتن از آن جهنم
را داشت .تشریح و ضعیت خط و کمین جزیره مجنون بحث مفصلی می طلبد که از حوصله این
مقوله خارج است . همین قدر بگویم که پدافند در جزیره کار بسیار مشکلی بود و میزان
اجر کار آنان را جز خدای دانا کسی نمی داند.
خرزو پس از پدافند در جزیره مجنون ،زحمات زیادی متحمل شد تا گردان خاکی حضرت
زینب (س) را به گردان آبی – خاکی حضرت زینب(س) تبدیل نماید . او به همراه نیرو های تحت امر از
آموزش های شنا و غواصی در تهران گرفته تا آموزش های شنا و غواصی در سد دز ، کنار
کارون و بهمنشیر ، را در شرايط بسيار سخت گذراندند تا بتوانند آمادگی لازم را جهت
عملیات والفجر 8 به دست آورند.
گردان حضرت زینب(س) به همراه گردان
امام مهدی (ع)و گردان امام حسین(ع) از گردان های عملیاتی لشگر محسوب می شدند که
بایستی بلافاصله پس از عملکرد غواصان وارد اروند شده و به خط دشمن می زدند .
خرزو در عملیات والفجر 8 ، همچنان که از پیش طراحی شده بود وارد عملیات گرديد.
او پس از عبور از خط اول دشمن و نفوذ به مواضع عراقی ها موفق به تصرف اهداف از پیش
تعیین شده خود شد . با درایت و تدبیر خرزو در گردان در 24 ساعت اولیه حضورش در
منطقه فاو حتی یک شهید هم نداده بود .
خرزو در صبح روز 22 بهمن 1364 پس از مجاهدتها و رشادتها وافتخارآفرينيهاي خود
و گردانش در طول جنگ تحميلي و به هنگام تصرف مقر فرماندهی تیپ عراقی ها که شدیدا
مقاومت می کرد با گلوله توپ 106 به درجه رفیع شهادت نایل گرديد . صبح روز 23 بهمن
ماه ، جسم پاک ،مطهر و منور او را در پادگان شهید دستغیب اهواز دیدم . با کوله
باری از تجربه ،زحمت ، مشقت و صبر در بر پایی گردانی که هم چون زینب(س) مدافع حقوق امام زمانش باشد ،رفت تا به ما
وارثان شهدا بفهماند که می توان زینب (س) گونه بود و زینب (س) گونه عمل کرد ،می
توان هم چون زینب(س) صبر را پیشه خود کرد
و در دفاع از حقوق مظلوم ،فریاد ظلم ستیزی بر آورد . با ظالم سازش نکرد و حق مظلوم
را از او ستانید .
با تعدادی از برادران موجود در پادگان با شهید سلیمانی مشغول وداع بودیم .
برادر حاج کاظم محمدی شروع به نوحه سرایی و مداحی کرد. حال خوبی داشتیم . وداع باپیش
کسوت جبهه و جنگ ،وداع با مرد مبارزه و عمل ،وداع با شیرینی کاری های خرزو ،وداع
با مردي از تبار خشت قهرمان كه عمر با بركت خود را در راه مبارزه با متجاوزان سپري
كرد ، وداع با خرزو ، وداع با ... واقعا سخت است. الان که سال ها از آن واقعه می
گذرد وقتی به یاد آن روز ها و لحظه ها می افتم قلبم درد می گیرد که چرا خوبان باید
بروند و گنه کارانی چون من بمانند . خدایا ،خداوندا به حق انس و الفتی که با شهدا
و به خصوص شهید باقر داشتیم ما را در زمره رهروان راه آنان قرار بده . ما را ادامه
دهندگان راهشان مقرر بفرما . خدايا ، خداوندا مارا در دنيا و آخرت شرمنده شهدا و
خانواده محترم آنان مگردان . امین یا رب
العالمین
روحش شاد و يادش گرامي باد.