|
گوی سعادت ربود از خم چوگان عشق / شهد شهادت چشید از خم مستان عشق
هرکه در این راه شد همراه افلاکیان / جام بقا نوشد از چشمة جوشان عشق
ساغر نوشین وصل از کف ساقی گرفت / ریخت به پیمانه اش جوهر پیمان عشق
رست ز دام بلاسوی بقا پر کشید / جست سوی لامکان از سر ایوان عشق
از که نشان جویمت ای گهر بی نشان؟ / سالک معراج عرش! ذره رقصان عشق!
پیکر خاکی نهاد راه به افلاک جست / یکسره پران شد از پرش پیکان عشق
حنجر خونین او جام والا سرکشید / بوسه زد از شوق بر خنجر بران عشق
بی سرو دستار شد دور ز اغیار شد / چون دم پرگار شد یکسره حیران عشق
گمشده در دشت شوق در طلب شبنمی / قافله سالار او سرور عطشان عشق
مجمرة عود شد طالع مسعود شد / غلغلة رود شد نکهت جانان عشق
ذبح عظیمی است هان! نطع زمین لاله گون / جوشش جیحون خون از بم احسان عشق
مسلخ شیداييان مشهد گلفام شد / سر بسر اینک ببین لشکر خوبان عشق
روح رحیلان عشق همدم پژواک باد / می شکفد لاله سان از نی نالان عشق
کلک افق می کشد اطلس شنگرف را / سر گلزار طف باز به فرمان عشق
صبح امل میدهد مژده هلا مژده باد! / منتظران! آید آن مطلع خندان عشق
مفرشی از پرنیان بر سر ره گسترید / میرسد از شهر خون خسرو خوبان عشق
روضة رضوان دل مهبط انوار او / گر که تجلی کند شوکت سبحان عشق
تابش خورشید وصل ذره به رقص آورد / واله شود در سما زهرة تابان عشق
طالع فیض ازل رخ بنماید مگر / تا که کند جلوهها مظهر پنهان عشق
احمد پرنیانی «پژواک»
شیراز 18/10/65
ریاست وقت دفتر دانشگاه علوم پزشکی شیراز