|
یحیی دستخوش: خاطرات شهیدان گرانقدر بسیار زیاد است ولی بنده خاطره ای
را از شهید ذوالفقار دستمزد نقل می کنم که فکر می کنم برای شما هم شنیدنی باشد .
من با شهید هم دوره آموزشی جهت پیوستن به نیروی دریایی بودیم . او بسیار زیاد به
عمل در زمینه معنویات اهمیت می داد تا زمانی که در این پادگان آموزش می دیدیم
شبهای چهار شنبه و شبهای جمعه برای دعای توسل و کمیل بایدبه مهدیه انزلی می رفتیم
و از این کار لذت می برد یم شب که برای دعای کمیل به این مکان مقدس رفته بودیم .
دعا که تمام شد می خواستیم به پادگان برگردیم . کفش این شهید عزیز را برده بودند
مقداری ایستادیم ببینیم چه بجای آن گذاشته اند خلاصه عده ای هنوز در مهدیه بودند و
مشخص نبود که چه کفشی را بجای کفش گذاشته اند تنی چند از بچه ها گفتند : یکی از
این کفش ها را پا کن تا برویم ، شهید با ناراحتی گفت : شما برای چه به این مراسم
آمده اید ، آیا این کار درست است که کفش دیگری را بپوشم و خود پای برهنه راه افتاد
. و تا پادگان با پای پیاده آمد . این خاطره ای از این شهید بزرگوار بود که مرا تا
ابد مجزوب خودش کرد . و حال باور دارم که شهیدان این چنین بودند که شهادت نصیبش شد
.