شخصيت ها / علمای شیعه / علی دوانی / متن / از نگاه دیگران / یادی از یک دانشمند
يكی از كتابهايی كه در زمان نوجوانی پيوسته به آن مراجعه میكردم و میخواندم، كتاب "مهدي موعود" ترجمهی جلد سيزدهم بحارالانوار بود كه انصافاً كاری بود بسيار محققانه از مرحوم علیدوانی. اگر اشتباه نكنم، بيش از سيزده يا چهارده سال نداشتم كه با اين كتاب آشنا شدم. آن زمانها تازه مفهوم خريدن كتابهای قطور غير داستانی را كشف كرده بودم. در سالهای انقلاب، مانند خيلیهای ديگر، به كمك بچههای محل، كتابخانه درست كرده بوديم و كتاب میخوانديم و امانت میداديم، اما اغلب اين كتابها به فراخور سنمان (11 سالگی) كتابهای داستانی ويژهی كودكان و نوجوانان بود و از آن ميان، داستان راستان استاد شهيد مرتضی مطهری و كتابهای صمد بهرنگی و قصههای پيامبران مرحوم مصطفی زمانی به خوبی يادم میآيد. از سال اول راهنمايی، خواندن كتابهای جدیتر را آغاز كردم؛ امّا اين كتابها همه كتابهايی بودند كه من در مدرسه جايزه گرفته بودم و میدانيد كه در آنسالها كتاب و كتابخوانی رونقی داشت و تقريباً كتاب تنها جايزهای بود كه در مدرسهها میدادند. خلاصه، تا پيش از آن كتابهای زيادی را خودم نخريده و نخوانده بودم. از اين رو خيلی به اين كتاب دلبستگی داشتم و ناگزير خيلی بر من تأثير داشت. در اين اواخر هم به خاطر تحقيق ناتمامی كه دربارهی شيخ مفيد میكردم، به چندين جلد از كتابهای آن مرحوم دربارهی زندگی دانشمندان مسلمان مراجعه كردم. انصافاً وقت گذاشته بود و همين وقتگذاشتنها بود كه باعث شده بود برخی گرههای تاريخی را به سرانگشت فطنت و زيركی خود بگشايد. گرچه در مورد آنها هم انقلتهايی وجود دارد؛ اما مگر در چه كاري نمیتوان ان قلت كرد؟
گوشههايی از اخلاق او
يك خاطره هم از او نقل میكنم كه از جناب حجتالاسلام سيد محمد تقی درچهای شنيدهام. شايد استحضار داشته باشيد، كه حضرت ايشان كتابی ارجمند تأليف كردهاند دربارهی جد بزرگوارشان حضرت علامه سيد محمد باقر درچهای. ايشان در جريان تأليف كتاب، به دانشمندان زيادی و از جمله آقای دوانی مراجعه كرده بود. آقای دوانی از ايشان دربارهی منابع و مآخذ كارشان پرسيده بود و وقتی فهميده بود مرحوم سيد حسن مدرس هم يكی از اين منابع است، به مؤلف گفته بود: «آقای سيد حسن مدرس خودش يك كتابخانهی سيار است و با بودن فرد دقيقی مانند او، نيازی به من نداريد.» اين جمله ضمن آنكه تعريف از آقای سيد حسن مدرس است، به گمانم نمايندهی گوشهای از فضايل اخلاقی گوينده هم هست و آن اينكه با وجود برخورداری از اطلاعات فراوان تاريخی، در اين مورد ايشان را بر خود ترجيح داده بود. برخورد بزرگوارانهی او را با دخترشان هم كه لابد همه شنيدهايد. چنان برای حفظ احترام افراد ارزش قايل بود كه حتی حاضر بود رابطهی پدری و فرزندیاش را قطع كند. غرضم از اين يادداشت ديرهنگام، فقط يادكردی بود از مردی كه از آثارش بهرهها گرفته بودم و يادآوری اين نكته كه او با وجود رونق بازار سياست از اين معركه فاصله گرفت و اين فاصله را هم تا پايان عمر حفظ كرد. گرچه حضور قشر روحانی در ميدان سياست نه تنها اشكالی ندارد و بلكه گاهی ضرورت میيابد؛ اما روشن است كه نبايد اين اتفاق به قيمت خالی ماندن عرصهی تحقيق و پژوهش، خصوصاً در ميدان عظيم دين تمام شود. جامعهی اسلامی، امروزه جز بر شانههای استوار علم و پژوهش مستمر نمیتواند بايستد؛ چنانكه در گذشته هم نمیتوانسته. خصوصاً كه امروز زمام حكومت هم به دست فقيهان است و از اين رو وظيفهی فقيهان و روحانيان سختتر از گذشته است. به هر حال او يكی از كسانی بود كه دين خود را به دين و دانشمندان دين ادا كرد. روحش شاد و قرين رحمت الهی باد.
بهروز کهریز