پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

شخصيت ها / شهدا / حسین - مجید اسماعیلو / متن / زندگينامه / زندگی نامه شهید حسین اسماعیلو

همان امروز ما، در یکم خرداد ماه ۱۳۴۴ در کازرون دیده به جهان گشود، خانواده او را مجید صدا می‌زدند.

شهید حسین اسماعیلو هفت ساله بود که در کمال ناباوری پدر را از دست داد ولی برادرانش سعی کردند که این خلاء در زندگی او احساس نشود.

دوران ابتدایی را در دبستان ابن‌سینا با موفقیت به پایان رسانید. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی  در سال ۵۶ قدم به مدرسه راهنمایی قدس گذاشت و همگام با دیگر دانش‌آموزان در تظاهرات ضد رژِیم شاه شرکت کرد.

 اغلب روزها باعث تحریک دانش‌آموزان می‌شد و آنها را جهت شعار دادن علیه رژیم تشویق می‌کرد، شبها به پشت بام می‌رفت و با گفتن تکبیر همراه با دیگر تکبیرگویان لرزه بر اندام رژیم منحوس پهلوی می‌انداخت.

با آغاز جنگ تحمیلی درس را رها کرد و به جبهه رفت. مدت‌ها در جبهه با فداییان اسلام بود و بعد به گروه‌های نامنظم شهید چمران پیوست.

پس از مدتی عازم کردستان شد و مدت‌ها با نوکران و جیره‌خواران آمریکایی در کوه‌های سر به فلک کشیده و مملو از برف و یخ به نبرد پرداخت، او می‌گفت: «سخت ترین دوران جبهه‌ام سرمای کردستان بود اما کسی که می‌خواهد به وصال معشوق برسد سرما و گرما و هر پدیده دیگری را از سر راه خود برمی‌دارد.»

 آمریکا که از حمله هوایی خود به طبس نا امید شده بود و با شکست و ذلت و خواری تمام فرار کرده بود احتمال می‌رفت که از طریق دریا و توسط ناوگان‌هایش حمله نماید این بار هم این دلاور نستوه به مدت ۹ ماه در گرمای تابستان تنگه هرمز ایستاد و مقاومت کرد.

شهید مجید زمانی که حوزه نظام وظیفه مشمولین را جهت خدمت مقدس سربازی فرا خواند دفترچه آماده به خدمت گرفت و خود را به سپاه پاسداران معرفی  و به عنوان پاسدار وظیفه به خدمت خود در واحد مهندسی رزمی تیپ المهدی ادامه داد و رانندگی لودر را به عهده گرفت.

 بنا به گفته  فرمانده‌اش در اکثر کارهای مهم داوطلب می‌شد و شجاعانه در خط مقدم جبهه برای رزمندگان اسلام خاکریز و سنگر درست می‌کرد.

وی سرانجام پس از رشادت‌های فراوان در ۲۹ فروردین ۱۳۶۴ به فیض شهادت نائل آمد، روحش شاد و یاد و نامش گرامی و راهش پر‌ رهرو باد.

این شهید عزیز در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: خدایا پروردگارا از تو مى‌خواهم هر موقعى که صلاح دانستى من شهید شوم، من به جبهه مى‌روم و جان و قطره‌قطره خون خود را در راه خدا و اسلام و آرمانم مى‌دهم تا شاید با این قطره خون ناقابل خود یک قدم مثبت در راه هدف و آرمانم برداشته باشم.

[بازگشت]