شخصيت ها / شهدا / خداکرم دهقانی / متن / خاطرات خانواده / خاطرات پدر شهید خدا کرم دهقان
ایشان دو روز از مرخصی اش مانده بود که من را
صدا کرد و گفت : بابا تو به اخبار گوش بده و خود به اتاقش رفت. بعد از
مدتی به اتاقش رفتم و دیدم که چند عدد قرآن را که داشت آنها را جلو گرفته
است ، و بعد به من گفت : پدر نکند که منکر قیامت شوی ، کسانی که منکر قیامت
هستند ، می میرند و می بینند که در گمراهی بوده اند ؛ و همچنین چون
همسرش حامله بود به من گفت : نام فرزندم را که هنوز به دنیا نیامده را
عبدالرحمان بگذارید و مواظب همسرم هم باشید . چند روز بعد از رفتنش از
طریق رادیو متوجه شدیم که گردان آنها مورد پاتک دشمن قرار گرفته و ایشان به
درجه والای شهادت نائل آمده اند .
ایشان فردی انقلابی بود و در
زمانیکه در ارتش خدمت می کرد و حکومت طاغوت بر سر کار بود ایشان با امام و
روحانیت آشنا بود و بر علیه رژیم طاغوت از عکس ها و اعلامیه های امام در
پادگان استفاده می کرد و حتی اول انقلاب عکسی را به منزل آورد و گفت این
عکس را پنهان کنید تا زمانی که انقلاب به پیروزی رسید و آن عکس ، عکس حضرت
امام خمینی (ره) بود . امیدوارم که خداوند این شهید بزرگوار را با رهبرش
محشور فرماید و این هدیه را از ما قبول کند .