شخصيت ها / شهدا / فضل الله کریمی / متن / خاطرات دوستان / روحيهي عرفاني شهيد
یکی از همدرسان حوزه ای شهید می گوید: مدتی ما با فضل ا... هم حجره بودیم، همیشه پولمان را روی هم می رسختیم و مثل یک برادر با هم برخورد می کردیم، عشق و علاقه ی او به عرفان زیاد بود یک روز یکی از استادان برجسته و عرفانی حوزه ی علمیه را به حجره دعوت کرد و به او گفت: استاد ما مریضیم و شما برای طبابت به اینجا دعوت کرده ایم. استاد دستورالعمل هایی به ما داد و شهید بسیار خوشحال شد. پس از آن هر روز با اشاره ی مخصوص که بین ما بود در جمع یا در جایی دیگر دستور العمل های داده شده را تذکر می داد. مدتی با او بودم، برای یک روز هم نشد که دستورالعمل ها را ترک کند. به عنوان مثال یکی از دستورالعمل ها خواندن نماز شب بود که بعضی شب ها تا ساعت 12 شب می نشست و وقتی به او گفتیم چرا تا دیر موقع نشستی؟ جواب داد که چند شبی برای نماز شب سختم می آمد بیدار شوم. حال تصمیم گرفته ام تا نصف شب بیدار بمانم و نمازم را بخوانم و بعد بخوابم. واقعاً ایشان در مرحله ی تزکیه و تعلیم استاد زبردست و ماهری بود.
منبع: ماهنامه شهرسبز، آبان 1384، ويژهنامه، ص 3.