* حضرتعالي در چه سالي به امامت جمعه منصوب شديد؟
بسم ا... الرحمن الرحيم. حقير از سال 58 به عنوان امام جمعه سپيدان منصوب شدم، 6 سال در آن شهرستان به امامت جمعه و وظايف محوله اشتغال داشتم. عمده كارهاي حقير در آن سالهاي اول پيروزي انقلاب؛ حل مشكلاتي بود كه بعضي از گروهكها بوجود ميآوردند و در زمينههاي فرهنگي نيز تشكيل كلاسهاي مختلف از قبيل اصول عقايد، پرسش و پاسخ و اعزام مبلغ و انسانهاي شايسته به نقاط مختلف شهرستان بود. در زمينه كارهاي عمراني هم خداوند توفيق داد كه در آنجا مصلاي نمازجمعه را در كنار مسجد جامع تأسيس كنيم. از ديگر كارهاي ما در آنجا ساختن يك سازمان تبليغات مناسب بود و همچنين ساختن خانهاي در 2 طبقه براي امام جمعه. در رابطه با كارهاي اقتصادي هم با توجه به مشكلات اقتصادي مردم و آب و هواي آنجا و درختان فراواني كه وجود داشت، مناسب ديديم كه يك كارخانه كبريت سازي در آنجا راهاندازي شود و كارهاي جنبي ديگري در كنار اين كارخانه از جمله نئوپان سازي و شغلهاي مستقيم و غيرمستقيم ديگري كه الحمدا... موفقيت آميز بود اما بعد از گذشت 6 سال كه امام جمعه آنجا بودم با توجه به اينكه كازرون زادگاه ما بود و به كارهاي فرهنگي نياز داشت و كمبود روحاني هم در شهر احساس ميشد، اين بود كه براي اداره حوزه علميه به كازرون آمدم، يكي دو سال حوزه علميه در مكتب الزهرا(س) برقرار بود و آنجا مشغول خدمت و تدريس بوديم و از سال 1367 هم كه حوزه علميه مكتب الصادق كازرون افتتاح شد، به عنوان مديريت آنجا و تدريس و بالاخره پروش طلاب خوب و عزيز افتخار خدمتگزاري داشتم و از سال 1380 هم كه امام جمعه شهرستان حضرت حجه الاسلام و المسلمين ايماني از كازرون به بوشهر منتقل شدند، رسماً به عنوان امام جمعه كازرون منصوب شدم و بيش از 6 سال است كه در اين سمت هستم، يعني دو دوره امام جمعه بودم و تيرماه امسال پايان دوره دوم بود كه اكنون حدود يك ماه از دور دوم بيشتر شده است.
* چه شد كه امامت جمعه كازرون را پذيرفتيد؟
بنده وقتي مدير حوزه علميه بودم از چندين جا آمدند كه بنده را به عنوان امام جمعه ببرند، از جمله ايلام، بوشهر، ياسوج كه سه مركز استان بودند و اصرار داشتند. مخصوصا در مورد ايلام خيلي اصرار كردند و گفتند تكليف شرعي است، ما هم مردد شديم و گفتيم از آيات عظام قم سئوال كنيم، ابتدا خدمت آيت اله العظمي فاضل لنكراني(ره) رسيدم و ايشان فرمودند: به نظر من امروز بهترين چيزي كه نزد امام زمان(عج) محبوبيت دارد، تربيت نيرو و پرورش طلبه است و شما حوزه علميه را رها نكن. همچنين خدمت آيت اله العظمي مكارم شيرازي رسيدم، ايشان هم تأكيدشان بر همين مسأله بود و لذا ابتدائاً همانطور كه همه اهالي شهر هم ميدانند، بنده در روز اول از پذيرش اين سمت استنكاف داشتم براي اينكه قصد داشتم در حوزه علميه به كارهاي علمي و تربيت نيرو بپردازم ولي به خاطر اينكه دوستان مشورت كردند و گفتند اگر شما قبول نكنيد، ممكن است حوزه علميه هم از هم پاشيده شود و كسي نتواند اداره كند و يك شب هم بسياري از مردم كازرون در محل حوزه علميه تجمع كردند و خواستند كه ما قبول كنيم، اين بود كه ما در مقابل مردم جوابي نداشتيم و لذا امامت جمعه شهرستان را پذيرفتيم.
* در مدت اين 6 سال و يك ماهي كه امام جمعه بوديد، مهمترين فعاليتهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي شما چه بوده است؟
همانطور كه استحضار داريد ، انقلاب ما يك انقلاب فرهنگي و عقيدتي بود و مهمترين كار هم ترويج فرهنگ ناب اسلامي، رساندن پيامهاي قرآن به جامعه، خصوصاً نسل جوان، اين بود كه در اين مدت بيشتر همت خودم را صرف مسايل فرهنگي و تبليغي و تربيتي در زمينههاي مختلف كردم. از جمله در مورد اداره حوزه پرورش تعداد زيادي از طلاب حوزه علميه مكتب الصادق(ع) كه بسياري از آنان پيشرفتهاي زيادي داشتند، ديگر تأسيس حوزه علميه خواهران كه با وجودي كه خيلي از تأسيس آن نميگذرد، با موفقيت مشغول تلاش و فعاليت هستند و امسال 70 نفر خواهر طلبه در حوزه علميه مكتب الزهرا(س) كازرون داريم. تجهيز و تعمير حوزه علميه صالحيه، نقاشي و تعمير اتاقها و درها، تهيه فرش نو براي همه حجرهها كه 150 فرش براي حوزه علميه و دفتر امام جمعه خريداري شده است. تجهيز و تعمير موتورخانه حوزه علميه كه مبالغ هنگفتي هزينه برده است و نيز تأمين هزينه هاي جاري حوزه كه الحمدا... با كمك مردم، حل مي شد. همچنين حل مشكل خانه و وسيله نقليه امام جمعه وقت كه در اين راستا خانه اي با امكانات لازم ساخته و يك وسيله نقليه نيز خريداري شد تا هر كس در هر زماني منصب امامت جمعه اين شهر را برعهده گرفت مشكل خانه و وسيله نقليه نداشته باشد. ساختمان مكتب الزهرا (س) نيز الحمدا... با كيفيت مناسبي براي اجتماعات مختلف ساخته شده است. كار ديگري كه در رابطه طلاب عزيز انجام داديم؛ تأسيس گنجينه الغدير بود. يعني كامپيوترهاي متعددي تهيه شد و CDهاي درسي پايه 1 تا 10 حوزه (هر درس با سه استاد) تهيه شد و طلاب مي توانند از اين امكانات استفاده كنند. مسئله ديگر تجهيز كتابخانه حوزه بود كه قبل از آن كمبود شديدي در رابطه با كتاب داشت كه الحمدا... و به لطف خدا آنچنان كتاب تهيه كرديم كه براي جا دادن آنها در مضيقه افتادهايم و تمام سيستم كتابخانه هم به صورت كامپيوتري درآمده و اميدوارم بتوانيم مكان وسيع تري پيدا كنيم كه جوابگوي اين كتاب ها باشد. مسئله ديگر تشكيل جلسات روحانيت شهر بود كه به مناسبتهاي مختلف برگزار ميشد. مسئله ديگري كه در راستاي مسايل فرهنگي راه اندازي كرديم، مركز نشر معارف اسلامي بود كه مي تواند به عنوان يك مركز فعال و مؤثر در سطح شهرستان عمل كند. اولاً سالني ساخته شده كه حدود 140 نفر ظرفيت دارد و مي توان جلسات و كلاسهاي مختلف عقيدتي، فرهنگي و معارف را در آن برگزار كرد. ثانيا؛ در صورت بهره برداري كامل از آن مي توان به وسيله كامپيوترهايي كه تهيه كرده ايم و CDهاي مختلفي كه در رشته هاي مختلف اسلامي تهيه شده مي توان در 25 رشته از علوم اسلامي پاسخگوي همشهريان عزيز بود. راه اندازي تلفن گوياي 144 كه از طريق آن مي توان در هر ساعتي از روز از اوقات شرعي اطلاع يافت و آواي قرآن و ترجمه قران را شنيد به گونه اي كه هزينه تلفن نيز به عهده حوزه علميه است. پاسخگويي به مسائل شرعي از طريق پست الكترونيك و صندوق پستي 111 از ديگر امكاناتي است كه در مركز نشر معارف حوزه فراهم شده است. مضاف بر اينكه اگر اساتيد و دانشجويان بخواهند كاري تحقيقاتي در زمينه خاص داشته باشند، ميتوانند از اين امكانات و سالن استفاده كنند. مسئله ديگر جوابگويي مستقيم به مشكلات شرعي مردم بود كه از صبح تا اذان ظهر همه مردم بدون واسطه در دفتر حضور پيدا ميكردند و مشكلات خود را مطرح مي كردند، كه اين مسئله به منزل هم كشيده ميشد و تلفن ما دائما در خدمت پاسخگويي به سئوالات مردم بود. مسئله ديگر در حد تواني كه داشتيم، كمك به اعزام مبلغ به خصوص در دهههاي محرم و صفر و رمضان به نقاط مختلف شهرستان بود. در مكتب الزهرا(س) هم كه دهه اول زيارت شريف عاشورا و سخنراني و مداحي و پذيرايي داشتيم. كه از گذشته به صورت يك سنت در آمده بود. در كنار اين فعاليتها عهده دار مسئوليت امامت جماعت مسجد مدرسه نيز بوديم و سخنرانيهايي به مناسبتهاي مختلف داشتيم كه اميدوارم خداوند قبول كند. مسئله ديگر طرح اقامه نماز كه زير نظر برخي از برادران اداره ميشد به اين صورت كه تمام مساجدي كه نماز جماعت داشتند، افرادي حضور و غياب ميكردند و كارتهايي كه حاوي حديثي بود در هر نوبت يك كارت به نوجوانان نمازگزاران داده ميشد و در پايان هر ماه افرادي كه كارت بيشتري گرفته بودند، جايزهاي از طرف دفتر امام جمعه به آنها داده ميشد. اين طرح در 24 مسجد شهر و در مساجد بعضي از روستاهاي نزديك به اجرا شد و طرح موفقي بود، به گونه اي كه چهره مساجد و نماز جمعه جوان شد. مسئله ديگر اقامه نماز در مدارس، ادارات و... از طريق روحانيون محترم شهرستان بود. مسأله ديگر نهضت قرآن آموزي بود كه در سطح گستردهاي در شهرستان اجرا شد، مثلاً طرح تفسير يك آيه كه برادران عزيزي در قم و كازرون زحمت ميكشيدند و هر از چند گاهي پيامهاي آيهاي كه مربوط به مسايل روز باشد را به صورت ساده در كاغذهاي بسيار زيبا چاپ مي كردند و براي مشتركين كه بيش از هزار نفر بودند، پست ميكردند و نتيجه خوبي داشت. يكي ديگر از كارهايي كه انجام داديم ساختن بنايي در مصلاي نمازجمعه به نام مجتمع فرهنگي پيامبر اعظم(ص) به مناسبت سال پيامبر اعظم (ص) بود كه شروع به كار شده و نزديك به 200 ميليون تومان هزينه دارد كه 50 ميليون آن به وسيله شوراي سياستگذاري ائمه جمعه به حساب دفتر ريخته شده و هزينه شده و در حال ادامه كار هستيم.
همچنين تقدير و تجليل از سادات معزز در ايام غدير از ديگر كارهاي فرهنگي ما بود. مسئله ديگر طرح احياء زكات بود كه در اين زمينه هم موفقيت چشمگير بوده، مثلاً در سال گذشته در شهرستان بالاي 100 ميليون تومان زكات جمع آوري شده است. كمك به خانوادههاي فقرا از قبيل پرداخت وجوه نقدي، برنج، روغن و... نيز انجام شده است. مسئله ديگر ارتباط با اساتيد دانشگاه، به صورت يك شب در هفته بود كه جلسه تفسير قرآن براي اساتيد دانشگاه داشتيم و جلسه مفيد و پرباري بود. همچنين ديدار با خانوادههاي معظم شهدا، جانبازان و آزادگان عزيز در شبهاي دوشنبه بود كه هر هفته با دو خانواده ديدار داشتيم. همچنين حضور در پادگان هاي نظامي چون ميدانيد كه در كازرون چندين پادگاننظامي متعلق به ارتش و سپاه و تيپ امام سجاد(ع) وجود دارد كه به مناسبتهاي مختلف سركشي مي كرديم، و همچنين شركت در جلسات متعددي كه در سطح شهرستان، برگزار مي شد، از ديگر فعاليتهاي ما بود. مسئله ديگر برگزاري يادواره شهداي روحانيت بود كه كار ارزشمندي انجام شد و مورد توجه قرار گرفت. همچنين در اين 6 سال دو همايش داشتيم كه بسيار مفيد واقع شد. يكي همايش ائمه جمعه چهار استان فارس، بوشهر، كهكيلويه و بويراحمد و چهارمحال بختياري بود كه به مدت 2 روز برگزار شد. روز اول اختصاص به ائمه جمعه داشت و روز دوم مشترك بود با نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در اين 4 استان. كه در حاشيه اين همايش بسياري از مشكلات مردم اين چهار استان نيز بررسي شد و پي گيري هايي براي حل آنها انجام گرفت. همايش دوم، همايش مجريان ستادهاي نماز جمعه استانهاي جنوب كشور بود كه علاوه بر اصل همايش برنامه هايي نيز به صورت كارگروهي اجرا شد.
و اما از كارهاي ديگر ما شركت در شوراي اداري و نيز سركشي به ادارات مختلف و حل مشكلات مردم در حد توانمان بود. يكي ديگراز كارهايي كه خدا توفيق داد اين بود كه تمام تلاش و فعاليتمان را به كار بستيم تا تنشي در جامعه ايجاد نشود و مردم احساس آرامش بكنند در حد توانمان جلوي تنشها و اختلافاتي كه امكان داشت پيش بيايد را ميگرفتيم، اين هم يكي از خاطرات است كه مردم خودشان بيان ميكنند كه ما در اين 6 سال تنشي نديديم البته اگر بعضي از انحرافات فكري مشاهده مي كرديم كه چند مورد پيش آمد با شدت جلوي اين انحرافات نيز الحمدلله به وسيله مردم گرفته شد. البته اينها كه عرض كردم به صورت نمونه بود.
* همكاري مسئولين شهر با جنابعالي در طي اين 6 سال چگونه بوده است؟
يكي از مسايل بسيار مهم اين است كه امام جمعه منصوب از طرف مقام معظم رهبري است و بايد تدوين كننده سياستهاي رهبري نظام باشد و ما ميبينيم رهبر معظم انقلاب كه حقيقتاً نعمتي از نعمتهاي الهي است كه خداوند به اين ملت ارزاني داشته است، با سعهي صدري كه دارد، با همه گروهها و جناحهاي موجود كنار ميآيد و با آغوش باز از همه استقبال ميكند. بنده هم به عنوان حقيري سرتا پا تقصير اين مدتي كه در كازرون بودم، با همه گروهها، براي من تفاوت نداشته مثل برادر، دوست صميمي بودم و اگر نقدي و مسئلهاي بوده، با هم در حد توانمان همكاري كرديم. در زمينههاي مشكلات مردم در حد توانم كار كردم. مثلاً در مورد مشكل آب و شبكه آب و فاضلاب كه هم در دوره آقاي خاتمي و هم با دكتر احمدينژاد مكاتبه داشتهام و پيگير بودهام، در زمينه جاده با معاون محترم وزير راه صحبت كردم و ايشان قول هاي خوب و مساعدي دادند و الحمدا... در زمينه جاده كمكهاي بسيار خوبي كردند كه امسال انشاءا... به بهرهبرداري ميرسد.
پيگيري براي تأسيس آموزش عالي كه با تماسهاي مختلفي كه داشتيم و با كمك مسئولين با مسئولين تهران صحبت كرديم و الآن مركز آموزش عالي مستقل است و وابسته به شيراز هم نيست.
مشكلات بيمارستان كه از نظر تجهيزات و مشكلات خيلي رنج ميبرد با وزير محترم بهداشت و درمان صحبت كرديم و قولهايي گرفتيم. در رابطه با تونل بناف كه يكي از مشكلات كازرون است، حتي با معاونت رياست محترم جمهوري؛ هم مكاتبهاي و هم شفاهاً صحبت شده و در حد توانم كار كردم.
من خواهش ميكنم كه از طرف من اگر كوتاهي شده، از مردم عذرخواهي كنيد. من همه دوستان و مردم را، همه را، حتي آنها كه غيبتم كردند را حلال ميكنم. از مردم و دوستان هم ميخواهم اگر حقي به گردن من دارند يا بيايند و در همين دنيا حقشان را بگيرند يا من را حلال بكنند.
* اگر امكان دارد شيرين ترين و تلخ ترين خاطره دوران مسئوليت خودتان را بيان كنيد.
خاطرات كه شيرين كه خيلي زياد است اما تلخترين خاطره من اين بود كه يك شب پس از نماز مغرب و عشاء كه از مسجد ميآمدم، يكي از برادران روحاني كه به مسجد شهيد الهوردي (نزديك ترمينال شهر) اعزام كرده بوديم به من رسيد و گفت يك نفر بدون سرپرست زير پلاستيك در نزديكي ترمينال كنار خيابان خوابيده و اگر ميتوانيد، برويد و به شكلي به شكلي نجاتش بدهيد، بنده بلا درنگ به آنجا رفتم و ديدم در حالي كه هوا بسيار سرد و باراني است، مردي زير پلاستيك دراز كشيده است، رفتم و نگاه كردم، ديدم آن بنده خدا خواب است، صبر كرديم تا بيدار شد. نشستم در كنارش. گفتم شما كي هستيد؟ چرا اينجا خوابيده ايد؟ گفت من يك جانباز 70 درصد به بالا هستم. مداركي هم در جيبش بود و چون نمي توانست خودش بيرون بياورد از ما خواست تا مدارك جانبازيش را بيرون بياوريم و نگاه كنيم. اصالتاً اهل نورآباد ممسني بود و 6 ماه بود كه در كنار آن خيابان، در سرما و گرما خوابيده بود، گفت زن و بچه از خانه بيرونم كردند، هر چه اصرار كرديم، دليلش را نگفت، گفتم اگر شام ميخواهي بياوريم، گفت نه مشكل شام ندارم، گفت اگر ميتوانيد فقط يك انباري پيدا كنيد تا من بخوابم، من خيلي ناراحت شدم، آخر يك انسان، اگر كسي را در اين وضعيت و در آن هوا كنار خيابان ببيند، ناراحت ميشود، چه رسد به اينكه او يك جانباز انقلاب باشد. من همان شب مرگ خود را از خدا خواستم، آيا در نظام اسلامي نبايد يك مؤسسهاي باشد كه بتواند اين فرد را جا بدهد، همانطور ايستادم تا بلكه گشايشي در كارش انجام دهم؛ تا اينكه خوشبختانه يكي از بستگانش از راه رسيد.از او پرسيدم كه چرا زن و بچهاش او را از خانه بيرون كردهاند؟ گفت او دچار يك بيماري، مُسري مثل هپاتيت است. خلاصه، فردا فرمانده ناحيه مقاومت بسيج را به آنجا بردم و با نماينده شهر و فرماندار و مسئول بنياد شهيد صحبت كردم، خلاصه اينها از خانوادهاش اجازه گرفتند كه فقط 2 روز راهش بدهند در خانه تا يك فكري برايش بكنيم كه متأسفانه همان روز سوم آن فرد از دنيا رفت. من آن شب مرگ خود را از خدا خواستم، اين تلخ ترين خاطرهاي بود كه در اين مدت داشتم.
از شيرين ترين خاطرات هم پيروزي حزب ا... لبنان كه حقيقتاً شاديآفرين بود. چرا كه پيروزي حزبا... پيروزي امامت و ولايت بود، اصلاً سيدحسن نصراله واقعاً فرزند كربلا و عاشوراست و انقلاب لبنان ادامه انقلاب ايران است، البته خاطرات شيرين زياد است، مثلاً همين اخيراً نامهاي به من رسيد كه تعدادي از طلاب حوزه علميه كازرون ممتاز شدهاند و از طرف رهبر معظم انقلاب جوايز بسيار خوبي براي آنها آمده بود، اين براي من خيلي لذت بخش بود كه ميديدم طلاب كازرون آنچنان رشد پيدا كردند و ممتاز شدند كه از طرف رهبر معظم انقلاب مورد تشويق قرار بگيرند. همه اينها خاطرات شيريني است.
* علت استعفاي شما از مسئوليت امامت جمعه چه بود؟
همانطور كه ميدانيد بنده 4 سال است كه عمل باز قلب كردهام. حالا تحمل كردم، ولي نزديك به يكسال است كه مشكل زانو و ستون فقرات پيدا كردم و الآن ديگر براي خطبه خواندن روي پا نميتوانم بايستم، حقيقت اين است كه هفته گذشته كه من خطبه خواندم، در حالت عسر و حرج بودم و انگار زانوان مرا از وسط اره كرده اند؛ ديگر توان ايستادن ندارم؛ وگرنه من افتخار ميكردم به اينكه باز هم در همين سمت خدمتگذار مردم باشم. چه عبادتي بالاتر از اقامه نماز، آن هم اقامه نماز جمعه، ولي چه كنم كه نميتوانم، اين بود كه مجبور شدم از شوراي محترم سياستگذاري ائمه جمعه خواهش كنم كه يك امام جمعه جوان و فعال و واجد شرايطي را معرفي كنند