مهدی تقی نژاد: حافظ را يكي از بزرگترين شاعران ايران و يكي از مشهورترين آنها در جهان مي دانند. اين اتفاق نظر چگونه فراهم شده است؟ شعر او با شعر ديگران چه تفاوتي دارد كه او را در چنين جايگاهي نشانده است. ويژگي هاي شعري او چيست كه نه شاعران پيش از او و نه شاعران پس از او قادر نبوده اند با او همنشيني كنند. اين باور كه غزل هاي حافظ بهترين و ناب ترين غزل هاي فارسي است چگونه شكل گرفته است؟
بدون ترديد ما در برخورد با حافظ با يك شاعر حرفه
اي و تمام عيار سر و كار داريم. شعرهاي او سرشار از لحظه هاي شاعرانه است و جوهره شعري
او در بالاترين درجه قرار دارد و همين او را در مرتبتي والاتر از ديگران قرار داده
است. اما اينها نيمي از رمز موفقيت اين شاعر بزرگ است . نيم ديگر آن را بايد در تكنيك
هاي زباني، موسيقيايي و زيباشناختي او جست و جو كرد. كلمه و واژه كه ابزارهاي سازنده
شعر هستند در ديوان حافظ شخصيت و جايگاه ويژه اي دارند. انتخاب واژگان مناسب، سلامت
زبان و يكدستي آن و در عين حال چندوجهي بودن كلام از اين مشخصات است.
حضور حافظ در شعر فارسي به ويژه در عرصه غزل اگرچه
همواره راهگشاي خوبي براي شاعران بوده است با اين حال كار را براي شاعران اين گونه
شعري دشوار كرده است و در مواجهه با شاعران غزل سرا خواسته و ناخواسته در مقام مقايسه
با اين شاعر بزرگ برمي آييم.
****
غزل هاي جنوبي شامل 88 قطعه شعر است كه اغلب در
قالب غزل سروده شده اند و حاصل بيش از سه دهه شاعري حسن اجتهادي شاعر اهل كازرون است.
بر نخستين شعرهاي كتاب تاريخ جواني هاي شاعر حك شده است همان گونه كه بر شعرهاي پاياني
گرد پيري و پختگي پاشيده اند.
در اين كتاب طبق انتظارات اوليه با لحظه هاي شاعرانه
زيادي مواجه هستيم كه بخشي متعلق به كشف و شهود
شاعر و بخشي متاثر از آشنايي شاعر با ادبيات گذشته فارسي است:
اي چشم شب نماي تو جادوگر سياه
زلفت سكوت ساحل نيلوفر سياه
دستم غريو شعله جوشان آفتاب
در سايه سار زلف تو، اين لنگر سياه
ص 30
و يا:
سكوت چنگ دليل هزار فرياد است
هنوز تار دل خسته ناله اي دارد
ص 33
و يا:
من از قيامت عظماي عشق مي آيم
جنون فاجعه دارد تب كويري من
عقوبتي است
در اين نيشخند مرگ آلود
به خار خاطره ها عقرب كويري من
ص 41
در اين شعرها و ده ها نمونه ديگر با تصاويري مواجه مي شويم كه شاعر در خلوت شاعرانه خود آنها
را آفريده است و همين ها مي تواند او را در رديف شاعران موفق روزگار قرار دهد.
با اين حال در اين كتاب با شعرهايي نيز مواجه مي
شويم كه خالي از لحظه ها و تصاوير شاعرانه است و شاعر نه براي دل خود و خلق يك اثر
هنري بلكه براي رضايت ديگران اقدام به ساختن شعر كرده است. در اين شعرها نه لحظه هاي
كشف و شهود شاعر ديده مي شود و نه حتي بهره گيري از ظرافت ها و تصاوير فراواني كه در
ادبيات كلاسيك و گذشته ما به وفور يافت مي شوند. اين شعرها جنبه شخصي داشته و قابليت
و ظرفيت عموميت يافتن ندارند:
لبريز شور و شوقم- با خنده هاي سارا
وقت است تا نويسم- شعري براي سارا
ص 73
و يا:
تو غنچه عشق مني منصوره
در باغ جانم سوسني منصوره
ص 76
و يا:
شب عروسي آيدا بهار مي خنديد
كنار دست چمن چشمه سار مي خنديد
ص 84
و البته با كمي اغماض مي توان شعرهاي تقديمي ديگر كتاب را خواند
و از برخي ابيات آن لذت برد:
قامتش در شب جاويد كوير
شاخه اي سبز كه در باد شكست
ص 40
اي خنجر تفكر مولا
خون از نيام عشق برآور
ص 47
با تنم راحت يك لحظه طرب هست كه نيست
بر دلم زخم توان سوز زمان نيست كه هست
ص 60
اي رود آبگينه تاريخ ساليان
دل بد مدار، رحمت رگبار ماندني است
ص 61
شرم رقيب ديدم و آرامش عجول
در بارگاه عشق تو كس ادعا نداشت
ص 71
كجا روم بي حضور نامت كه دست عشق در نبندد
هزار روزن از روشنايي، به روي سحرسحرنبندد
ص 75
اجتهادي را در اين كتاب شاعري اجتماعي و گاه سياسي
مي بينيم. او نسبت به اجتماع و دردهاي مردم آگاهي دارد و بي تفاوت نيست:
يك گل هزار بوته خار- اسب سحر بدون سوار- صد باغ
در عزاي بهار- آيا بهار آمده است؟
مي گويم اي سراب بهار- اي سبز روي زرد تبار- پژواك
ها به سينه غار- آيا بهار آمده است؟
ص 53
صدا را گر درون محبسي خاموش افكندند
طنين خشم كوب تب چه خواهد شد چنين مي گفت
ص
54
كوهي از شعله در شهري از برف- خواب من نيز انديشه
اي ژرف- اين چنينم
ص 55
او حتي نسبت به فلسطين و آرمان هاي آن و ظلم و
ستمي كه بر مردم آن رفته بي تفاوت نيست. او علاقه خود را نسبت به سرنوشت فلسطين و فروريختن
كاخ ستمكاران در اين سرزمين را در سال 1349 بيان داشته است:
چريك غم از سرزمين فلسطين
عقاب حضور حزين فلسطين
تو در كاسه صبحدم شعله نوشي
زخورشيد آتش نشين فلسطين
ص 97
او براي مبارزان و شهيدان انقلاب اسلامي كه عاشقانه
براي دفاع از وطن جنگيده اند شعر سروده و به آنها احترام گذاشته است:
در اين سراب سترون صداي سنگر خونم
شهيد آتش عشقم نماي سنگر خونم
ز انتها نهراسيد و طبل عشق بكوبيد
كه لاله سحرم ابتداي سنگر خونم
ص 49
اجتهادي عشق و اعتقاد خود به مولاي متقيان حضرت
علي عليه السلام را نيز در قالب غزلي آشكار كرده است:
تيغ از نيام عشق برآور
نظم از نظام عشق برآور
دستي به پاس همت مردان
در التيام عشق برآور
ص 47
شعرهاي اجتهادي آن گونه كه از تاريخ هاي حك شده
در زير هر شعر مشخص است از سال 1345 آغاز مي شود و تا سال 1379ادامه مي يابد. اين دوره
35 ساله چهار دهه گوناگون كه اتفاقات زيادي بر ذهن و زبان شاعران افتاده است را دربر
مي گيرد. اما به نظر مي رسد شاعر اگرچه در حوزه مسايل اجتماعي و مناسبات سياسي به تناسب
از فضاي كلي جامعه دور نبوده اما در حوزه زبان و حركت شتابنده اي كه در آن وجود داشته
همراهي زيادي نكرده و همين از جذابيت و صميميت كارها كاسته و تاثيرگذاري آن را بر مخاطب
كاهش داده است. بهره گيري از تصاوير و تركيبات و واژه هايي كه امروز كاربردي ندارند
و در زبان امروز اثري از آنها پيدا نمي شود كهنگي و تكرار را براي مخاطب تداعي مي كنند
و مخاطب توانايي برقراري ارتباط با شعر را در خود احساس نمي كند.
موسي صفت سر بر زنم، چرخشت، استر، شهپر، عشقه وار،
مهميز، زورق، كوكب، جبال، مي نرود، روز الست، رست، عاشق سرگشته، آبگينه، اختر، بحر،
عنقايي، بتوفد، سفينه، لاله وار و ... از تركيبات و واژه هايي هستند كه در شعرهاي اجتهادي
به وفور به كار رفته اند و براي مخاطب امروزي غريب و نامانوس مي نمايند.
سلامت زبان نيز در شعرها چندان مورد توجه شاعر
قرار نگرفته است. استفاده بي رويه شاعر از كلمات مخفف و شكسته در اغلب شعرها ديده مي
شود و اين بي مبالاتي بر جاي جاي كتاب سايه افكنده است.
شاعر در 45 مورد به خود اجازه داده كلمه از را
به ز تبديل كند، و 18 مورد كلمه اگر را به گر و 10 مورد كلمه ديگر را به دگر و 8 مورد
كلمه راه را به ره و 8 مورد كلمه چون را به چو و 6 مورد كلمه خاموش را به خموش و 5
مورد كلمه همچون را به همچو و همين طور چندين بار كلمه سياه را به سيه، نگاه را به
نگه، و كه از آن را به كزان و ... تبديل كند. اگر يكي از وظايف شاعر را حفاظت و پاسداري
از زبان بدانيم بايد گفت شاعر مورد نظر ما در اين زمينه كوتاهي غير قابل بخششي داشته
است. لغزش هاي وزني و خروج از وزن هاي عروضي نيز در برخي ابيات كتاب ديده مي شودكه
به نظر نوعي بي دقتي مي رسد.
با همه اينها غزل هاي جنوبي را مي توان چندين بار
خواند و در لحظه هاي زيادي با شاعر همنوا شد.