سلام و ممنون از این که دعوت ما را پذیرفتید.لطفا خودتان را به صورت کامل معرفی کنید.
محمدرضا پولادی روزنامه نگار و ورزشی نویس مطبوعات مجازی و غیرمجازی هستم فارغ التحصیل رشته فناوری اطلاعات ومتولد کازرون
چرا فعالیت در بحث تاریخنگاری ورزش کازرون را آغاز کردید؟
و چطور شد که به فکر معرفی شهدای ورزشکار کازرون افتادید؟
خوب ما ورزشکاران زیادی درکازرون داشتیم که با آغاز جنگ تحمیلی و یا حتی قبل از آن در دوران انقلاب به یاری میهن و سرزمین مادریشان شتافته و با اهدا خون خویش از ایران دفاع کردند. تلاشی که حالا حقیر دراین مورد انجام دادم ذرهای ناچیز است در برابر رشادت آن عزیزان و نقطه پر افتخار در کارنامه روزنامه نگاری اینجانب و اینکه هیچگاه از طرف هیچ نهادی از این عزیزان یادی نشد؛ یادمان شهدای هنرمند، روزنامه نگار، پزشکان و... همواره برگزار میشود ولی تا به حال در شهر ما یادی از شهدای ورزشکار نشده.
دلیل این کمکاری را چه می دانید؟
سهلانگاری مسئولان مربوطه مسلما قسمت عمدهای را به خود اختصاص دادهاست؛ البته عدم شناخت ورزشکاران و پیشکسوتان از طرف مسئولان نیز دلیل دیگری است. وقتی کسی که پشت میز تربیتبدنی مینشیند ولی بزرگان ورزش را نشناسد نتیجه همین میشود.
شهدای انتخاب شده چه ویژگی خاصی برای شما داشتند که ابتدا شما برای این عزیزان مطلب نگاشتهاید؟
در اینباره باید به شناخت اولیه خودم از آن بزرگوار و دوم همکاری خانواده و دوستان آن عزیز اشارهکنم اولین مطلبی که نوشتم درباره شهید ناصر شاملیکازرونی بود که در کشور چهرهای شناختهشدهبود و از مشهورترین شهدای ورزشکار در سطح کشور در کنار شهید مهدی رضاییمجد میباشد.
ورزشکاران چه تعدادی از شهدای کازرون را به خود اختصاص دادهاند و در چه رشتههایی فعالیت میکردند؟
99 نفر ثبت شده و در رشته های مختلف از کشتی تا فوتبال و هندبال و والیبال و بسکتبال و سایر رشتههای دیگر؛ البته ما جانبازان خیلی زیادی هم داریم که ورزشکار بودهاند ولی تعداد شهدا 99 نفر بوده است.
این آمار را از چه طریقی جمعآوری کردید؟ آیا این آمار متعلق به شهر کازرون است و یا تمامی شهرستان کازرون را در بر میگیرد؟
تحقیقات گستردهای در اینباره داشتم؛ البته کمک دوستانی همچون محمدعلی سخاوتی که درکشور نمونه است زیرا که تیم آقای سخاوتی حدود 19 شهید و دهها جانباز تقدیم ایران عزیز کرده همینطور حاج قاسم اندام و دوست و استاد عزیزم احمد احمدی در این راه کمک شایانی کردند که جا دارد همین جا از همه این عزیزان تشکر کنم.
در این مدت با چه مشکلاتی روبرو شدید و همکاری خانواده شهدا با شما چه اندازه بودهاست؟
برخی از خانواده واقعا کمک کردند ولی برخی دیگر هم علاقهای نشان ندادند ولی مشکل اصلی بنیادشهید ایجاد کرد که میگفتند باید مطالب حتما به تایید آنها برسد ونباید بدون اجازه از آنها درباره شهدا مطلبی نگاشته شود. یکبارهم هیأت رزمندگان اسلام مرا تهدید به شکایت کرد و علت آنهم این بود که در یکی از مطالب، شهیدِ عزیزی را سردارخطاب کردهبودم و آنها معتقدبودند که این بزرگوار سردار نبوده است.
یعنی نوع مطالبی که شما نوشته بودید غیر کارشناسی بود یا مسوولین محترم بنیادشهید احساس می کردند بر همه حالات و ساعتهای زندگی شهدای ورزشکار احاطه دارند؟
بعید میدانم چون برای خودم هم جای سوال داشت و وقتی از مسئول مربوطه سوال کردم بهنحوی جوابداد که حتما باید از صافی آنها مطلب بگذرد و نامی از معاونت فرهنگی بنیاد در مطلب ذکرشود.
چرا مطالعهی خودتان در خصوص سیره شهدای ورزشکار را به خصوصیات اخلاقی و جمعآوری خاطرات در جهت ارائه الگویی مناسب در همه زمینهها به ورزشکاران هدایت نکردید و فقط به تدوین زندگینامه و سوابق ورزشی این شهدای عزیز اکتفا نمودید؟
شهدا همگی از لحاظ اخلاقی الگو و اسوه بودند که اگر غیر از این بود که لیاقت شهادت نصیبشان نمیشد، ضمن اینکه اگر در این زمینه ورود میکردم درباره هر شهید باید کتابی نوشته میشد که اینها همه مستلزم امکانات و نیروهای مخلص فراوان است واز عهده من به تنهایی برنمیآمد.
بالاخره به اندازه توان میتوانستید به این امر اقدام کنید.
این درست ولی برنامه ما معرفی شهدای ورزشکار به نسل حاضر بود تا بدانند که قهرمانان واقعی این جامعه چه کسانی بودند و دارای چه افتخارات ورزشی بودند. حقیقتا خود را درآن مقامی نمیدیدم که در بحث روحیات و اخلاقیات آن عزیزان ورود کنم.
چرا مدتی است کار در این زمینه را متوقف کردهاید؟
کمتوجهیها و کمکنکردنها همگی دست به دست هم داد تا در این زمینه فعالیتم کمتر شود ولی خیلی دوستداشتم درباره تمامی این عزیزان مطلب بنویسم. یک مشکل دیگر هم اینکه در محیط کازرون خیلی از این مطالب استقبال نشد ولی همین مطالب وقتی در فضای سایتهای اینترنتی ارائه کردم به شدت استقبال شد و پربینندهترین آنها هم مطلب شهید ناصر شاملی بود که در چندین سایت منتشر شد و به عنوان یک منبع در اختیار دوستداران آن شهید عزیز قرار گرفت.
آیا اقدامی در راستای تبدیل این کار فردی به یک کار منسجم گروهی تاکنون از جانب شما انجام شده است؟
خیر، چون کسی حاضرنیست از وقت گرانبهایش بزند و در این مقولات وارد شود.
لزومی برای انجام کار گروهی در این زمینه احساس میکنید؟
صددرصد این کار آنقدر مهم و ارزشمند میباشد که نیاز به امکانات وسیع و افراد دلسوز دارد.
با کدام یک از این شهدا در زمان حیاتشان ارتباط مستقیم داشتهاید و چه خصوصیاتی از آنان در ذهن شما بیشتر نقش بستهاست؟
یکی از این شهدای عزیز کاظم جهان تاب بود که بازیکن تیم خیبر کازرون بود و در دوره راهنمایی در مدرسه شهید بهبهانینژاد با ما همکلاسی بود هر چند که بیشتر در جبهه حضورداشت تا سر کلاس ولی معرفتش و اخلاق نکویش همه را مجذوب خود کردهبود همچنین محمدمهدی محمدی که درست یادم میاد وقتی خبر شهادتش را از زبان مدیر مدرسه شنیدیم تمامی بچهها گریهزاری راهانداختند و شاید بیشتر از همه من گریه میکردم چون این بزرگوار آنقدر با مرام و جوانمرد بود که تا به حال مانند او ندیدهام چند وقتی که گذشت خبر آمد که نه بابا این آقا سرحال درخدمت برادران بعثی هستند و ما بیخود برای او گریه زاری راه انداخته بودیم حالا هم ماشااله سرحال و سرزنده از ورزشکاران نمونه واز دبیران زحمتکش هستند.
در مدت فعالیت در این عرصه شیرین ترین و تلخ ترین خاطرهتان چه بوده است؟
در متن ورزش بودن همه چیزش خاطره است چه بردها و چه شکست هایش. تلخ و شیرین خاطرات هم برمیگرده به دیدگاه اشخاص ولی دل آزردن را میتوان بخشید ولی قابل فراموشی نیست من در مدتی که درباره بزرگان و پیشکسوتان ورزش کازرون قلم زدم خیلی حرفها شنیدم و یک گوش را در وگوش دیگر را دروازه کردم . دو دوره اخیر برگزاری مسابقات پیشکسوتان با زحمات و تلاش های من انجام گرفت وگرنه سالها بود که کسی سراغی از بزرگان فوتبال کازرون نمیگرفت ولی زمانی که کانون تشکیل شد حتی یک نظرخواهی از ما نکردند که هیچ حتی طرح اولیه این مسابقات را که دوسال قبل توسط من تنظیم شدهبود را به طرز ناشیانهای دستکاری کرده و به نام خود زدند. اینها به کنار، تهمتهایی که برخی از اعضای این کانون به من زدند را بهخدا واگذار کردم شاید این برایم از تمام شکستها تلختر بود.اما در کنار بزرگانی همچون استاد عباس راسخ، رحیم برزگرها بودن از عسل هم برایم شیرینتر بود.