با اين وجود مخالفان با بهانه قراردادن سوابق نظامي حميدرضا گرامي كه هواداران دولت تدبير و اميد در كازرون، آن را از دولت يك حقوقدان انتظار نداشتند، خواهان بهرهگيري از مديري بومي با سوابق مديريتي مرتبط بودند. البته تلاشهاي نگارنده با بهرهگيري از مطالعات دوست عزيز و تاريخ پژوه جناب آقاي روحالله لقماني حاكي از آن بود كه ظاهرا از زمان انتصاب نصرت نوري به دستور رضا شاه به عنوان اولين فرماندار كازرون تا به امروز، اين اولين بار است كه يك نظامي بر صندلي فرمانداري تكيه ميزند و اگرچه نظاميان بازنشسته در رژيم گذشته همچون سرهنگ سلحشور به مقام شهرداري كازرون رسيدند، اما فرمانداري كازرون رنگ ستارهها و قبهها را به چشم نديد. به هرحال و در گذر از اينكه نگارنده نيز معتقد است فارغ از سرهنگ بودن يا نبودن جناب آقاي گرامي، نماينده شهرستان بايد به خواست عمومي مردم كه نمود آن در انتخابات كاملا بروز يافت، احترام ميگذاشت و در ماجراي انتخاب فرماندار اعمال نفوذي نميكرد تا دولت بر مبناي مشي خود فرماندار اين شهر را انتخاب كند؛ اين انتصاب از دو بعد قابل بحث است.
1 – من سرهنگ نيستم:
حساسيت بر روي "سرهنگ" بودن از آنجا شروع شد كه دكتر حسن روحاني در مناظره انتخاباتي خود و در يك "نيش" سياسي كه البته موثر هم واقع شد، گفت "من سرهنگ نيستم، من حقوقدانم". و اين براي عده بسياري – بنا به دلايل متعدد – اين اميدواري را به همراه داشت كه دولت كانديداي پيروز در انتخابات، دولت حقوقدانها باشد و نه سرهنگها. اين شايد از آنجا نشأت گرفته كه در دولت نهم برخي از مديران مياني از بين سپاهيان انتخاب شده بودند و حتي در دولت دهم و عليرغم تنش ميان رئيس دولت دهم و سپاه پاسداران بر سر "اسكلههاي غيرمجاز"، رستم قاسمي از ستاد فرماندهي قرارگاه سازندگي خاتمالانبياء (ص) سپاه چمدان بست و عازم استراتژيكترين وزارت خانه كشور، يعني وزارت نفت شد.
با اين وجود اما، نگارنده اساس اين اعتراض را چيزي در حد يك جوك تاريخي ميداند، زيراكه در كشور ما در طي 35 سال گذشته، در تقسيم مسئوليتها و مديريتها، به آخرين چيزي كه فكر و توجه ميشود، تناسب تخصصها و مدارج و مدارك با نوع مسئوليت و پست و وظايف تعريف شده سازماني است. درحالي كه در مملكت ما تكنوكراسي و تكنوكرات[1] بودن ننگ بزرگي محسوب ميگردد، نبايستي بر انتصابهاي اينچنين خرده گرفت كه اگر چنين باشد، از اساس بايد همهچيز را مورد اعتراض قرارداد. براي "تدبير" خواهاني كه به اتكا "سرهنگ" نبودن يك "حقوقدان" خواهان فرماندار شدن يك حقوقدان به جاي يك سرهنگ هستند، كمي بازگشت به عقب كار دشواري نيست تا يادآوري شود كه دو مسند مهمي كه پيش از اين دكتر حسن روحاني برآن تكيه زده، بيشتر برازنده سرهنگها بوده تا حقوقدانها. يكي فرماندهي قرارگاه پدافندهوايي خاتمالانبياء (ص) ارتش كه وي از سال 1364 تا 1370 عهدهدار مسئوليت آن بوده و به جز ايشان تمامي فرماندهان ديگر آن از امراي ارتش بودهاند و درحال حاضر امير 39 ساله، سرتيپ ستاد فرزاد اسماعيلي فرماندهي آنرا بر عهده دارد؛ و ديگري شوراي عالي امنيت ملي كه وي 16 سال عهدهدار دبيري آن بود و امروز يك ژنرال ارتشي (دريابان علي شمخاني) بر مسند آن تكيه زده است. از سويي ديگر مسئوليتهاي نظامي ديگر شيخ ديپلمات، همانند عضويت در شوراي عالي دفاع (1361 – 1367)، عضويت در شوراي عالي پشتيباني جنگ و رياست كمسيون اجرايي آن (1365 – 1367)، معاونت فرماندهي جنگ (1362 – 1364) و معاونت جانشين فرماندهي كل قوا (1367 – 1368) نشان ميدهد كه وي پيش و بيش از آنكه يك حقوقدان باشد، يك "سرهنگ" و يك مقام امنيتي است.
بنابراين در كشور ما كه در دكترين مديريتي آن چنين عناويني در انتخابها و انتصابها نقشي ندارد، كليدكردن و خرده گرفتن از يك مدير شهرستاني چندان محلي از اعراب ندارد. كه اگر چنين بود بايستي بر رياست تيمسار ناصر نوآموز بر فدراسيون فوتبال در دو مقطع سالهاي 58 و 68 كه در آن موقع ايشان يك سرهنگ بوده هم خرده ميگرفتيم و يا سردار آجرلو در قامت مديرعامل باشگاه ورزشي(هرچند وابسته به يك نهاد نظامي)؛ و يا زماني كه يك مهندس مكانيك – اكبرتركان – در سالهاي 1368 – 1372 عهدهدار وزارت دفاع شد كه تا به امروز بجز او تمامي وزرايش از امرا و سرداران نظامي بودهاند و يا زماني كه 16 سال دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي كشور در دستان يك متخصص اطفال – دكتر علياكبر ولايتي – بود و امروز به عنوان يك ديپلمات برجسته و مشاور اموربين الملل رهبر معظم انقلاب از او نام برده ميشود بايد حساسيتمان گل ميكرد و صدها مورد مشابه ديگر. پس براي مخالفتهايمان بايد به دنبال بهانههاي بهتري بگرديم.
2- من يك فرماندارم
چه بخواهيم و چه نخواهيم جناب آقاي گرامي حكم فرمانداري گرفت و جلسه توديع و معارفه درخور و شايستهاي نيز برگزار گرديد و ايشان به عنوان فرماندار شهرستان كازرون كار خود را رسما آغاز كرد. شايد ديگر خود ما هم دستگيرمان شده باشد كه چندان در اعتراض كردن و مخالفت كردن و "نخواستن" مهارت نداريم چراكه مثلا لرهاي بختياري زمانيكه اينگونه برداشت ميكنند كه سكانسي از يك سريال به آنها اهانت نموده، باتمام قوا تا توقف پخش يك پروژه تلويزيوني چند ميلياردي به پيش ميروند ولي ما چه زماني كه احساس كرديم عزل يك فرماندار و چه زماني كه احساس ميكنيم نصب يك فرماندار توهين و بيتوجهي بزرگي به اكثريت مردم شهرستان بوده، تنها با يكي – دو واكنش كليشهاي خودمان را بدنام كرده و در نهايت همان شد كه ديگران خواستند.
اما اكنون ما با دو رويكرد مواجه هستيم كه بايد از ميان آن يكي را انتخاب كنيم. اول آنكه روزهاي آينده را به كشمكش بر سر نفي و اثبات اين انتصاب و سهم پيروزي و تقصير اين جناح و آن جريان در اين مساله بگذرانيم و مدام بين "سرهنگ" تا "حقوقدان" همچون سعي صفا و مروه بدويم؛ و دوم آنكه مطالبه خود را از فرماندار جديد به روشني و شفافيت مشخص كرده و اگر قرار است بر سر چيزي بجنگيم و اراده پيگيري داريم، بر سر مطالبات و خواستههايمان بجنگيم و پيگيري كنيم. فرماندار محترم امروز با فرصتها و چالشهاي بسياري مواجه است كه اگر توانسته باشد فرصتها را به خوبي شناخته كه با بهرهگيري از آنها بر چالشها غلبه كند، آنگاه اثبات خواهد كرد كه كت و شلوار فرمانداري همان اندازه بر قامت او برازنده بوده كه فرنج و پوتين نظامي.
فرصتهاي فرا روي فرماندار گرامي، ظرفيتهاي بالقوه و بالفعل شهرستان است. محل اتصال استانهاي مهم بوشهر و خوزستان و كهكيلويه با فارس، برخورداري از منابع آب نسبتا بهتر در مقايسه با نقاط همجوار، ظرفيتهاي كشاورزي و دامپروري شهرستان (اشتغال غالب مناطق شهرستان، برخورداري از آب و هواي چهارفصل، برخورداري از سيلو و سردخانه و دامداريهاي مختلف)، ظرفيتهاي صنعتي شهرستان (برخورداري از ناحيه صنعتي در حال ارتقاع به شهرك و مصوبه احداث پتروشيمي و نفت خيز بودن)، ظرفيتهاي تجاري و بازرگاني شهرستان (بازار پر رونق و وجود تاجران و بازرگانان موفق كازروني در ساير شهرها و كشورها و گردش پولي سرمايهداران كازروني)، ظرفيتهاي تاريخي و گردشگري و اكوتوريسم شهرستان (سايتهاي تاريخي منحصر به فرد، طبيعت جذاب و چهار فصل، نقاط ديدني و جاذبههاي متعدد گردشگري و مصوبه منطقه ويژه گردشگري)، ظرفيتهاي حمل و نقل شهرستان (برخورداري از تعداد قابل توجهي كاميون و علاقه به كاميونداري در شهرستان)، ظرفيتهاي علمي و دانشگاهي شهرستان (برخورداري از 4 دانشگاه و آموزشكده فني و نيز حوزه علميه و مركز تربيت معلم) ، ظرفيتهاي انساني و اجتماعي شهرستان (برخورداري از نيروي جوان و مردماني كوشا و هوشمند كه موفقيتهاي آنها در ساير شهرستانها زبانزد ميباشد)، ظرفيتهاي سياسي شهرستان (پيشگام بودن در انقلاب و عرصههاي مختلف سياسي و چهرههاي فعال سياسي در پايتخت)، ظرفيتهاي مذهبي شهرستان (برخورداري از حوزه علميه خواهران و برادران و مذهبي بودن طيف وسيعي از مردم شهرستان و ميزباني تعداد قابل توجهي از امامزادهگان)، ظرفيتهاي فرهنگي و هنري شهرستان (برخورداري از تعداد بسياري افراد فرهيخته و اديب و مطرح در سطح كشور در حوزههاي نويسندگي و شاعري و فيلم و مستندسازي و خطاطي و نقاشي و مجسمهسازي و تاتر و تلويزيون و وجود 4 نشريه فعال و سايتها و وبلاگهاي خبري و تحليلي فعال و كانونهاي فرهنگي و چندين كتابخانه در سطح شهرستان)، ظرفيتهاي نظامي (برخورداري از يك مركز آموزش نظامي – كه البته دو مركز بود و به تازهگي يكي از آنها تعطيل گرديد – و قرارگاه پشتيباني و تيپ تكاوران)، ظرفيتهاي ورزشي( برخورداري از ورزشگاه و سالنهاي متعدد ورزشي در سطح شهرستان و زورخانه و تيم هندبالي كه در ليگ برتر هم بود) و …
و البته چالشهاي مهمي كه سالهاست روح مردم را آزار ميدهد. همانند وضع نه چندان مطلوب امنيت كه يكي – دو سالي است در ابعاد قتل با سلاح گرم و سرقت از منازل و خودرو و قاچاق مواد مخدر نمود بيشتري يافته است. نگاهي مختصر و گذرا به آمارهاي سال 92 مويد آن است كه در سالي كه گذشت ما شاهد بروز اولين قتل استان در كازرون و آن هم دقايقي بعداز تحويل سال بوديم و نيز تعداد زياد قتل آنهم با سلاح گرم و متاسفانه از نوع خانوادگي و نيز سرقت خودرو و سرقت از منازل كه در صفحۀ حوادث روزنامهها و نشريات محلي و استاني كاملا به چشم ميآيد و آمار بالاي كشفيات مواد مخدر و كالاي قاچاق كه اگرچه گواه زحمت و هوشياري پرسنل و مديريت انتظامي شهرستان است، اما نشاندهنده نقطه هدف و محور ترانزيت محمولههاي قاچاق ميباشد كه تهديدي جدي براي امنيت شهرستان است. و جاده چهل و اندي سال انتظار كشيده كه به همراه ساير محورهاي مواصلاتي شهرستان، دهها قرباني ميگيرد و رقم هزاران نفري بيكاري در شهرستان و كارگاهها و كارخانجات مهمي كه تعطيل شدند و رشد پايين عمران و توسعه شهرستان و مشكلات و كمبودها و نواقص بخش بهداشت و درمان، معضلات ترافيكي و شهرسازي مركز شهرستان، مهاجرت طيف وسيعي از نخبگان و تحصيلكردهها و سرمايهداران و جوانان در سن فعال شهرستان، خشكيدگي درياچه پريشان به عنوان يكي از مهمترين اكوسيستمهاي آبي كشور و جهان و آسيب روزافزون به محيط زيست و منابع طبيعي منطقه، پروژههاي عمراني نيمه تمام و تعطيل شده و … به همراه مطالبات جدي و خواست عمومي مردم از قبيل برخورداري شهرستان از سهم عبور خط ريلي منطقه جنوب و آزادراهها و نيز خروج از بنبست كه به نظر ميرسد زياد هم ناخواسته و اتفاقي نيست و مشخص شدن وضعيت تونل بناف، پتروشيمي و سدنرگسي و مسكن مهر و بيمارستان كازرون و فرمانداري ويژه و مشكلات و كمبود بخشها و روستاها از جمله آبرساني و گازرساني و آب كشاورزي و بهداشت و آموزش و جاده مناطق روستايي و … نشان ميدهد كه روزهاي آينده براي فرماندار شهرستان روزهاي پركاري خواهد بود.
و در پايان عليرغم اينكه باز تاكيد دارم كه بنده هم از نحوه چنين انتصابهايي كه در آن به خواست و اراده مردم بيتوجهي و بي احترامي شود راضي و خوشنود نيستم و اين عدم رضايت فارغ از اشخاص و عنواين و درجات است، ضمن تبريك و آرزوي توفيق براي فرماندار جديد شهرستانمان جناب حميدرضا گرامي، از ايشان درخواست دارم كه مانند فرماندارن قبلي ظرفيتهاي شهرستان را ناديده نگيرند، از خرد جمعي نيروهاي شهرستان بهره عملي و كاربردي – و نه سمبليك و رفع مسئوليتي – ببرند و توان نيروهاي دانشگاهي و جوانان و علاقهمندان و دلسوزان شهر را ناديده و ناچيز نشمارند و نخواهند كه مشكلات را يك تنه حل كنند و منتقدين خود را دشمن و بدخواه فرض ننمايند و آخرت خود را به دنياي برخي نفروشند. از همشهريان عزيز هم تمنا دارم كه فرصتهاي توسعه و پيشرفت اين شهر را به پاي بازي سياسي و جاهطلبيها و قدرتطلبيها نسوزانند.
---------------------------------
فقط چند نكته را به نظرم بايد توجه داشت.
1. وقتي آقاي روحاني مي گويد «من سرهنگ نيستم» منظورش اين است كه روحيه سرهنگي ندارم بلكه روحيه ام حقوقداني است. اينكه ايشان مسئوليتهاي امنيتي يا نظامي داشته با اينكه روحيه اش چه روحيه ايست دو مسالهي مجزاست.
آقاي روحاني در همان مناظره مثالي زدند كه حاكي از آن بود كه روحيه نظامي به دنبال برخورد گازانبري است و روحيه حقوقي به دنبال برخورد منطقي.
2. روحيه نظامي هم براي ادارهي بخشهايي از امور كشور لازم و ضروري است اما هر چيز بايد به جاي خود باشد.
3. بعضاً در بين نظاميان نيز افراد كارآمد و شايستهاي براي مديريت اجرايي يافت ميشود.
4. در آن مناظره اگر آقاي قاليباف با آن روش و ادبيات وارد نمي شد آقاي روحاني نيز مجبور به دادن چنين پاسخي نبود.
دوست عزیز اولین فرماندار کازرون. یعنی نصرت نوری سرهنگ نبوده و همانگونه که در متن آمد هیچ کدام از فرمانداران کازرون تا قبل از جناب گرامی نظامی نبوده اند و اصلا بنده این نام را در مقام مقایسه با فرماندار کنونی نیاورده ام. اشتباه شما ناشی از عجله دربرداشت و پاسخگویی است. لطفا متن را مجددا با حوصله مرور فرمایید و فحوی کلام بنده را بیشتر مورد تفکر قرار دهید.
شاد باشید
مدتها بود از طراوت و انصاف موجود در قلم شما حظ نبرده بودم
خوب و شایسته نوشته بودید
استفاده کردم
یا حق
البته بنده معتقدم که شما یا از روی آگاهی یا از بودن آگاهی کامل اقدام به بیان مشکلات شهرستان نموده اید.چرا در دوره نماینده قبل که کلیه پروژه های شهرستان تعطیل شده بود و در حالی که پروژه های شهرستانهای همجوار یکی پس از دیگری افتتاح یا کلنگ زنی میشد مقاله نمینوشتی و داد و بیداد نمیکردی.
شما با هدف تخریب شخصی خاص اقدام به نگارش این مقاله نموده اید اما نمیدانید که با این کار نه تنها شهرستان خود بلکه شهر خود را نیز از بقیه شهرستان ها و شهرها عقب خواهید انداخت.
صدحیف که این آمدوصدشکرکه آن رفت
اين متن كه در دفاع از فرمانداري گرامي نوشته شده است.
كج فهمي هم حدي دارد.
با سلام. فکر میکنم از زمان شروع صحبتهایی مبنی بر انتخاب جناب آقای گرامی برای فرمانداری کازرون٬ مطلب بنده اولین مطلبی باشد که در دفاع از ایشان و درخواست از مخالفین ایشان برای کمک به موفقیت ایشان نگاشته شده (پاراگرافهای ۱۰٬۸٬۷٬۵٬۴).
من از این متن شما نفهمیدم که شما مشخصا به چه چیز معترض هستید؟ تناقضات متعددی در متن شماست که امیدوارم با اشاره به متن دقیقا مشخص کنید تا پاسخ دهم.
من در انتخابات به قالیباف رای دادم که اتفاقا او هم از رزمندگانی است که در میان سیم خاردار و خون و توپ و تانک و رودخانه وحشی و... مدیریت بحران میکرد. حال اینکه شما با اطلاع از کاندیدای منتخب من چه چیز را میخواهید مدیریت کنید منتظرم تا ببینم.
اینکه من در زمان جنگ کودکی مدرسه ای بودم دست خودم نبود. اما اگر شما هم از نسل دهه ۶۰ به پایین هستید باید بدانید آن موقع با خیال راحت نمیشد بابا آب داد یاد گرفت. آن موقع بمباران بود. دیوار صوتی شکستن بود رعب و ترس و ناامنی بود. قحطی بود٬ خاموشی و بی برقی بود٬ زجر و مشقت بود. اینقدر ما در سرما ساعتها در صف نان میایستادیم و دستهایمان از خشکی ترک میخورد و خون آلود میشد و بعد نان تمام میشد و دست خالی باز میگشتیم. بعد هم شدیم موش آزمایشگاهی کلاس آموزش مدیریت مدیران جوان انقلابی که همگی ندارکشان را بعد از گرفتن پستهایشانمدیریتشان گرفتند. اینها را گفتم که بدانید ما هم به نسبت کودکیمان از جنگ بی نصیب نماندیم.
من در مورد مطلبی که نوشته ام حاضر به هرگونه مناظره و مباحثه هستم. اما بعید میدانم شمایی که حتی برای این کامنت حاضر نشدید نام خانوادگیتان را بنویسید٬ شهامت مناظره حضوری را داشته باشید. و باتوجه به اینکه من ساکن شیراز هستم پیشنهاد میکنم اگر مدیران کازرون نما موافق باشند دیدگاهتان را در چهارچوب مطالب این مقاله دسته بندی شده و مستند به متن مقاله بیان فرمایید تا من هم دیدگاه خود را عرض کنم و قضاوت هم با خوانندگان. اما من در مورد جریانات سیاسی کشور و کازرون نظری ندارم و وارد بحث نمیشوم. اگر در کازرون نما هم نشد در وبلاگم و یا هر فضای مجازی دیگر که شما بفرمایید.
نظر مخالف شما برای من ارزشمندتر از تاییدها بود. به همین خاطر سپاسگزار شما هستم.
شاد باشید.
دوست عزیز و برادر بزرگوارم جناب آقای بحرانی سلام.خدا قوت. از اینکه بنده عجله کردم و مطلب را خوب نفهمیده و اظهار نظر تند کردم بی نهایت شرمسارم. همانطوریکه علم و اطلاع دارید، در دین مبین اسلام بسیار تاکید شده بر تقوا و نظم. مصداق فرمایش مولا علی (ع) که در ابتدای خطبه های نماز جمعه همیشه تکرار می شود. پس هر که با تقواتر و منظم تر است، گرامی تر است.شما فرموده اید اولین قتل استان در شهرستان کازرون در سال 1392 اتفاق افتاده و باز اشاره کرده اید که از اوایل انقلاب تا امروز یک سرهنگ یا بطور کلی یک نظامی در مسند فرمانداری کازرون نبوده.آیا نمی شود این دو جمله را کنار هم قرار داد و نتیجه گرفت که شاید بشود طی یک رویکرد جدید و استفاده از یک نظامی با تجربه در مدیریت بحرانهای فوق العاده سخت تر، مشکلات فرهنگی امنیتی شهرستان را ان شا الله حل کرد؟ عمده ایراد من به نظر شما همین بود(فکر کردم شما با نظامی بودن ایشان مخالفید.چون چند مورد از اعمال فشار و عدم رعایت حق مردم در انتخاب یک شخص با خصوصیات مثل غیر نظامی بودن تاکید کرده بودید).همانطوریکه خودتان نیز فرموده اید، بسیاری از بزرگان و ستونهای جمهوری اسلامی ایران که ایران را به عنوان قطب تشیع و ایران را به خار چشم آمریکا و اسرائیل با پشتوانه ملت انقلابی و کم توقع تبدیل کرده اند، در موارد فرآوان در پستهای نظامی امنیتی بوده اند و اتفاقا عملکرد خوبی هم داشته اند.آیا فرمانداری یک پست سیاسی محسوب نمی شود؟ آیا بالاترین پست سیاسی امنیتی یک شهر فرماندار نیست؟ آیا فردی که تجربه 8 سال دفاع مقدس و سالهای بعد از آن را دارد و جریانها را می شناسد و مسائل فرهنگی را می شناسد و ....نمی تواند امور را اداره کند؟ به قول آقای عدالت مدتهاست با دو کلمه حقوقدان و سرهنگ بازی می شود و موجبات سوء استفاده برای عده معدودی مغرض پدید آورده است. باید دید نیازمندی امروز جامعه چیست و چه کسی یا کسانی می توانند این مسائل را پاسخگو باشند.به نظرم در شرایط حال حاضر جامعه که عمده مسائل ما مسائل فرهنگی خصوصا دوری از فرهنگ اسلام ناب محمدی است، با استفاده از کسانی که فرهنگ و ضد فرهنگ را خوب می شناسند و در تربیت جوانان در پایگاههای بسیج کوشیده اند و از مشکلات اشتغال و فرهنگی جوانان مطلعند، امید و نوید ایجاد فضای بهتر برای شهرستان داریم. آقای بحرانی من اصلا شما را تا بحال ندیده ام. هیچ اطلاعی هم از رای دادن شما به کاندید خاصی ندارم.ضمنا بنده 30 سال دارم و خودم هم فقط فیلمهای جنگی دیده ام! اما می دانم آنان که رفتند کاری حسینی کردند و ما وظیفه داریم کاری زینب گونه کنیم. و حفظ کنیم حرمت خانواده شهدا و ایثارگران و رزمندگان را .استفاده از تجربیات ارزنده یادگاران دفاع مقدس کمک به حل خیلی از مشکلات خواهد کرد.باز هم از شما دوست عزیزم معذرت می خواهم که مقاله شما را کامل مطالعه نکرده و نظر دادم.حلال کنید.علی یارتان
با سلام
خوشحالم كه بحث ما از فضاي توام با عصبانيت و سوء تفاهم به فضاي صميميت و منطق منتقل شد. بدون شك اينگونه، هم ما ميتوانيم نقاط ضعف و قوت خود را بشناسيم و هم مخاطبان در اين ميان از روشن شدن زواياي بحث، بهرهاي خواهند برد. بنده تا قبل از اين كامنت شما، هيچگونه دلگيري از شما بواسطه اظهارنظرتان نداشتم؛ اكنون هم خوشحالم كه دوست ديگري در فضاي مجازي به دوستان ديگرم اضافه شدند كه اميدوارم همانند بسياري از آنها، اين دوستي در فضاي حقيقي هم امتداد يابد و مستحكمتر شود.
اما در خصوص برخي از نكاتي كه فرموديد بايد چند نكته را عرض كنم. اول اينكه اشاره به وقوع اولين قتل در استان فارس در كازرون در ابتداي سال 92 جهت ترسيم وضعيت امنيتي شهرستان در زمان شروع بهكار جناب آقاي گرامي بود؛ كما اينكه يكي – دو هفته پس از انتصاب ايشان نيز قتل ديگري با سلاح گرم در ميدان انقلاب كازرون به وقوع پيوست تا اين استقبال خونين از فرماندار، مويد شرايط حساس امنيتي شهرستان كازرون باشد. اشاره به تاريچه فرمانداران كازرون و سابقه اولين حضور يك نظامي در اين مسند نيز براي بيان اين مساله بود كه كازرون تا كنون با چنين تجربهاي مواجه نبوده، پس نميتوان قضاوت كرد كه فرماندار شدن يك سرهنگ محكوم به شكست است و بايد عملكرد را ديد كه البته اين نه عليه جناب آقاي گرامي كه به نوعي در حمايت از ايشان بوده.
اما اينكه يك نظامي ميتواند به اتكاء پشتوانه نظامي بودنش ناامنيهاي شهرستان را به آرامش برساند، به اعتقاد من مطلق نبوده و نسبي است. چراكه حاكم نمودن شرايط امن در شهرستان تنها درصدي تابع برخوردهاي قهري و نظامي است؛ نگرشي اجمالي به قتلهاي واقع شده قبلي نشان ميدهد كه تعداد زيادي از آنها قتلهاي خانوادگي و ناموسي است كه ريشههاي فرهنگي دارد و مبارزه فرهنگي را طلب ميكند. همچنين بخش اعظم كار هم به دستگاه قضايي باز ميگردد كه كلا از برد مديريتي فرماندار خارج است. با اين همه سوابق نظامي جناب آقاي گرامي و شناخت قبلي ايشان كه از زمان مديريت ايشان بر ناحيه مقاومت سپاه كازرون حاصل شده، تجربه كمي نيست كه بتوان به سادهگي آنرا ناديده گرفت. و بنده قلبا اميدوارم ايشان در حاكم كردن فضاي آرامش در سطح شهرستان موفق شوند.
در خصوص ايرادي كه به بنده از بيان اعمال فشار و عدم رعايت حق مردم گرفته بوديد، بايد عرض كنم كه بنده در پاراگراف اول شرايط موجود و فضاي حاكم بر شهر پيرامون اين انتصاب و ديدگاه مخالفان را به عنوان مبداء بحث تشريح كرده بودم و آن ديدگاه، ديدگاه خود من نبود و در خصوص عدم رعايت حق مردم هم اشاره به اكثريتي است كه در انتخابات رياست جمهوري به يك تفكر مشخص راي دادهاند و اگر فرماندار جديد سياستهاي همين تفكر منتخب را كه تدبير و اميد بر مبناي اعتدال است در شهر پياده سازد، كه عين رعايت حقوق اكثريت است. اما بنده به شخصه تلاش نماينده محترم شهرستان را با توجه به گرايش سياسي ايشان در اين جهت نميدانم و تنها به تعهد جناب آقاي گرامي اميدوار هستم. همچنين من در پارگراف دوم و آخر اشاره كردهام كه اين عدم رضايت فارغ از اشخاص است و حتي در پارگراف آخر مشخصا قيدكردهام كه از "نحوه" انتصاب راضي نيستم و اگر حتي برادر من هم قرار بود اينچنين با اعمال نفوذ نماينده به فرمانداري منصوب شود مخالف بودم. من بنا به دلايلي با فرمانداري جناب مهندس صالحپور هم موافق نبودم اما با نحوة بركناري ايشان هم مخالف بودم. بنده در كل به باور و اعتقاد عموم مردم ايمان دارم. اگر جو رواني جامعه اينگونه برداشت كند كه گزينه حاضر گزينه خلاف ميل آنها و تحميلي است، همواره حس ناكارآمدي و عدم موفقيت القا ميشود و من باتوجه به اعتقاداتم مسائل روحي و رواني را بسيار موثر ميدانم. لذا معتقدم عموم مردم بايد به مدير حاكم بر شهرشان ايمان قلبي داشته باشند. حتما ميدانيد كه معروف است اگر بيماري به طبابت پزشكش ايمان نداشته باشد، مداواي او و داروهاي تجويزي او آن اثربخشي لازم را ندارند.
فرماندار اما همانگونه كه يك مقام سياسي و امنيتي است، يك مقام اقتصادي و فرهنگي نيز هست. در حقيقت اگر دستگاهها و نهادهاي شهرستان در حكم برگهاي يك كتاب فرض كنيم، فرماندار حكم شيرازه آن را دارد و بسط دهنده فعاليت ادارات و نهادهاي مختلف شهرستان در جهت توسعه و رشد و پيشرفت و اداره شهرستان است. بنابراين فرماندار بايد شخصي چند بعدي باشد و قدرت مديريت و هماهنگي و قدرت شناخت ظرفيتها و داشتهها و كمبودها و توانايي بسط دادن اينها، از ويژگيهاي يك فرماندار است و صرف مهندس يا دكتر يا حقوقدان و يا استاد دانشگاه و يا سرهنگ و يا جبهه رفته و نرفته بودن قطعا ملاك نيست. لذا من در پارگراف 7 نوشتهام كه اگر ايشان فرصتها را شناخته باشد كه با بهرهگيري از آن بر چالشها غلبه كند، ثابت خواهد كرد كه لباس فرمانداري همانند لباس نظامي برازنده قامت ايشان است. يعني لباس نظامي برازنده قامت ايشان بوده كه اشاره به تاييد سوابق مديريتي – نظامي ايشان است (همان چيزي كه شما بدان تاكيد داريد) و هم خواستهام كه ايشان در اين سمت هم همانند قبل موفق و آبرودار شوند (كه خواسته خوبي در حق ايشان است و نه عليه ايشان).
اصل اين نوشته هم به اين دليل بود كه احساس كردم روزهاي آينده در پيش روي فرماندار، تبديل به روزهايي پر از كشمكشهاي فرسايشي در رد و اثبات اين مساله خواهد بود. لذا با همان استدلال كساني كه با سرهنگ بودن ايشان مشكل دارند نظر خود را در رد ادعاي آنان بيان كردم. بنده در زماني كه ايشان مسئوليت ناحيه مقاومت سپاه كازرون را برعهده داشتند، بواسطة عضويت در شوراي پايگاه مقاومت امام خامنهاي(مدظله)، با ايشان از نزديك كاركردهام. خصوصا در جريان 2 رزمايش مهمي كه اين پايگاه به اجرا گذاشت كه يكي از آنها را بنده طراحي كرده بودم و شايد ايشان به دليل گسترده بودن حوزة فعاليت و مديريتشان و ارتباط با حجم بسياري از افراد بنده را بهخاطر نياورند، اما من به خوبي روشها و منشها و روحيات و سوابق ايشان را به خاطر دارم و ميشناسم. خصوصا اعتماد به جوانان كه در سال 82 بنده از اين ديدگاه ايشان بهره بردهام.
در پاراگراف آخر نيز من از ايشان درخواستهايي داشتم كه اين درخواستها در جهت موفقيت ايشان بوده و از مردم هم خواسته بودم كه بازيهاي سياسي را مانع فعاليت فرماندار و پيشرفت شهرستان قرار ندهند كه باز درجهت حمايت از جناب آقاي گرامي است.
بنده هم چون شما از اينكه خون شهدايمان در زير لگدهاي بي تدبيري، سياست بازي، بي مديريتي، به تعهدي و بي اخلاقي پايمال شود ناخشنودم و دوست دارم تعالي شهر و كشورم را ببينم. بازهم از دوستي و آشنايي با شما خوشحالم و اميدوارم سعادت زيارت حضوري شما نصيب بنده گردد.
شاد باشيد
هم از مطلب و هم از نظرات کاربران استفاده بردم