در سال 1945 و پس از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد به عنوان نهادی بینالمللی برای حفظ صلح و امنیت در جهان تشکیل شد و شورای امنیت سازمان ملل قدرتمندترین ارکان این سازمان است که مسئولیت صلح و امنیت بینالمللی و جلوگیری از جنگ و خونریزی به طور مستقیم بر عهده این نهاد گزارده شده است.
این شورا تنها رکن سازمان ملل است که قدرت تصمیمگیری الزامآور را در قبال کشورها دارد. شورای امنیت پنج عضو دائم دارد که شامل دولتهای پیروز در جنگ جهانی دوم، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین هستند که همگی کم وبیش دارای سابقهی استعمارگری، سلطهجویی، زیادهخواهی و زورگویی بوده و هستند و همگی مسلح به سلاح اتمی میباشند ، از جملهی آنها آمریکاست که دارای سابقه سیاه کاربرد سلاح اتمی بر سر مردم ژاپن می-باشد.
شورای امنیت گرچه ده عضو دیگر هم دارد که غیر دائمی و از طرف مجمع عمومی سازمان ملل برای یک دورهی دو ساله به طور سهامی از قارههای مختلف به شرح زیر انتخاب میشوند:
قارهی آفریقا سه عضو، قارهی آمریکای لاتین دو عضو، قارهی آسیا دو عضو، از اروپای شرقی دو عضو و از بیست کشور عربی هم یک عضو انتخاب میشوند و در شورا حق رأی هم دارند؛ ولی در واقع شورای امنیت یعنی همان پنج عضو دائم، زیرا که آنها حق «وتو» دارند. یعنی میتوانند با دادن رأی منفی از صدور هر قطعنامهای در این شورا جلوگیری نمایند.
بنابراین همانطور که در دو شماره قبل این مطبوعه در همین ستون اشاره شد، هیچ امیدی به این سازمان ملل و مجمع عمومی و شورای امنیت آن در پاسداری از صلح و امنیت و بسط عدالت نیست، زیرا که تصمیمات به ارادهی این پنج دولت قدرتمند سلطهجو، استعمارگر، جنگافروز و استکباری است و آنچه برای آنها مهم است فقط منافع و زیادهخواهیهای آنهاست و آنچه که در واقع اصلاًبرای آنها مطرح نیست حقوق بشر و عدالت است و بدتر از آن سلطهی سرمایهداران بزرگ صهیونیست بر دولتمردان آن دولتها و رژیمهای جهانخواراست، به طوری که حاکمان و دولتمردان آمریکا و انگلیس و فرانسه که برای تسلط بر کشورها و مخازن آنها بیشتر با هم متحدند و بیشتر قدرتنمایی میکنند در برابر رژیم صهیونیستی ذلیلاند و گاهی اظهار زبونی و ذلت آنها علنی میشود و رضایت آن رژیم غاصب را میطلبند که نشانگر نوعی بدهکاری و ادای دین است، اگر هم در اثر فشار افکار جهانی مجبور به صدور قطعنامهای شوند بیشتر آبرو و حیثیت سازمان ملل وشورای امنیت را میبرند زیرا که قطعنامهی آنها هیچ پشتوانه و ضمانت اجرایی ندارد و به سادگی رژیم صهیونیستی آن را لگدمال کرده و از آن عبور میکند. بر اساس آمارهای مجمع عمومی سازمان ملل از دهه 1940 تا قبل از تعدی وتجاوزات اخیر این رژیم نژادپرست سفاک، حدود 300 قطعنامه هم علیه اسرائیل به تصویب رسانده است و شورای امنیت با صدور 225 قطعنامه علیه سیاستهای اسرائیل در اراضی فلسطین ، لبنان و سوریه که شماری از آنها «وتو» شده، این رژیم را محکوم کرده است. در این مختصر به پارهای از آنها اشاره میشود.
قطعنامه 101 تا 200 موسوم به طرح تقسیم در مورد تقسیم سرزمینهای فلسطین میان فلسطینیان و مهاجران یهودی
قطعنامه 242 در مورد عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی در جریان جنگ یوم کیبور
قطعنامه 338 در مورد آتشبس در جنگ کیبور و اجرای قطعنامه 242
قطعنامه 425 در مورد آتشبس در مورد حضور نیروهای یونیسف در لبنان
قطعنامه 446 در مورد ساخت و سازهای اسرائیل در مناطق اشغالی در جنگ شش روزه
قطعنامه 478 در مورد وضعیت اداره شهر بیتالمقدس ( اورشلیم )
ورژیم صهیونیستی بدون توجه به آن قطعنامهها همچنان به سیاستهای تجاوزکارانه خود ادامه میدهد.
یک حقوقدان ایرانی در مه 2012 در کتاب خود به نام ویرانههای شورای امنیت سازمان ملل کیفر خواست سنگینی را علیه شورا صادر کرد، او با اشاره به جنگهای اسرائیل علیه لبنان و فلسطین و سکوت شورای امنیت در قبال آنها شورای امنیت را شورای امنیت جنایتکاران نامید و آن را تأمین کننده امنیت جنایتکاران و نه ملتها دانست. با وجود این همه سازمانهای عریض وطویل بینالمللی و ادعاهای بزرگ بر دفاع از حقوق بشر و صلح وامنیت جهانی، جهانیان فقط شاهد شعارهای بیمحتوا و عملکردهای یک بام و دو هوا، هر روز شاهد و ناظر تجاوزات، ویرانگریها، کودککشیهای وحشیانه رژیم صهیونیستی و انفجارها و ترورها و آدمکشیهای وحشیانه و بسط ناامنیها از طرف گروههای تروریستی و حمایتهای بیحدو حصر همین قدرتهای مدعی از آنهاست . در پایان به فرازی از بیانیه آیتالله العظمی مکارم شیرازی در بیاعتباری اعلامیهی حقوق بشر و قطعنامههای مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت بسنده میکنیم که میفرمایند :
«جنایات غزه ثابت کرد اعلامیه حقوق بشر کاغذپارهای بیش نیست ، فلسطینیها باید بیش از پیش مسلح شوند.»
در این بیانیه آمده است که : «حملهی بیرحمانه اسرائیل و کشتار وحشیانه بیسابقهی این رژیم غیر انسانی مخصوصاً کشتار وسیع زنان و کودکان و غیر نظامیان و تخریب منازل و مدارس و بیمارستانها به طور وسیع و حمایت بی چون و چرای سران آمریکا و اروپا از این جنایات هولناک حقایق زیادی را برای جهانیان فاش کرد، هر چند قبل از آن هم روشن بود اما نه در این مقیاس.»
در ادامه این بیانیه افزوده شده است که : « اولاً معلوم شد که این رژیم نامشروع پایبند به هیچ قانون بشری و انسانی و الهی نیست و برای رسیدن به اهداف نامشروع خود هر جنایتی را مجاز میداند .
ثانیاً ثابت شد مجامع جهانی مجموعههایی بسیار بیخاصیت و نالایق و بیکفایتند، به جای آنکه حامی مظلومان باشند آلت دست ظالماناند، ثالثاً ثابت شده اعلامیهی حقوق بشر ورقپارهی بیارزشی بیش نیست که به سخره نزدیکتر از واقعیت است.»
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است : « جنگ غزه با وجود تمام مصائبش برای جهان اسلام و بشریت این اثر مثبت را داشت که وجدان عمومی جهانیان را بیش از پیش در برابر اسرائیل غاصب بیدار کرد و اعتماد جهانیان را از مدعیان حقوق بشر و مجامع بینالمللی به کلی سلب کرد.»