بسیج فقط به انقلاب اسلامی و تنها به ایران تعلق ندارد بلکه در هرکجا و هر زمانی که ملت های انقلابی و آزاده از سرمایه های مادی و معنوی و سرحدات ارزشی و جغرافیایی خود در برابر سلطه گران دفاع می کنند و به سنت های لایتغیر الهی یاری می رسانند بسیج به معنای عام آن مطرح است.
در مکتب امام خمینی (ره) ، این دفتر را تمام مجاهدان از اول تا آخر امضا کرده اند.این مجاهده یک سنت همیشگی است و در تمامی ابعاد زندگی انسان ها جاری است.طبق آموزه های اسلامی ، حکایت بازگشتن از جهاد اصغر و جنگ سخت و رفتن به جهاد اکبر و نبرد نرم است.با این توضیح که در اشکال نرم افزاری رویارویی ها ، این فرهنگ و شیرازه ملت هاست که مورد هدف دشمنان قرار می گیرد.بررسی دوره معاصر در ایران گرچه برهه ای ممتاز و برای سایر ملت ها ، نمونه و مثال زدنی است لیکن در ادامه دوره های گذشته و تکامل تاریخی است که کامل می شود.رویارویی مردم نواحی شمالی ، جنوبی ، شرقی ، غربی و مرکزی ایران و دشمنان خارجی در دوره های مختلف ، در کنار مخاطرات ساختاری و نرم در جامعه ایرانی از قبیل مناسبات شاهانه ، استبداد داخلی ، اشاعه فرهنگ غربی ، بی لیاقتی و دنیاطلبی حکام ، فقر و بی پناهی مردم ، اختلافات رهبران سیاسی و انباشت انتظارات برآورده نشده جامعه ، اهم این متغیرها برای انجام مطالعات تاریخی و بررسی زمینه های وقوع نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در ایران است.اما بسیج به معنای خاص کلمه ، محصول شرایط دهه اول انقلاب اسلامی است.نویسنده از نسل اول این انسان هاست و شهدا را دست نیافتنی ترین انسان های این جامعه در تمامی نسل ها و ایثارگران را یادگاران و رهروان آنها می داند.نوجوانان و جوانان آن سال ها و نوجوانان و جوانان این سال ها همه تربیت شده های مکتب اسلام هستند و تفاوت ماهوی باهم ندارند الا این که آنها در صحنه های آزمون دفاع مقدس قرار گرفتند و سربلند بیرون آمدند و اینها در شرایط متفاوت و نرم اما به مراتب پیچیده تر قرار دارند.و چه بسا اگر آزمون های مشابه برای نوجوانان و جوانان امروز پیش آید بتوانند از پیشکسوتان عرصه های خون و شهادت و در واقع ، از پدران و مادران خود گوی سبقت را نیز حتی بربایند.
شرط تحقق این سربلندی و سبقت ، خودباوری نسل های دوم و سوم بسیج ، ایجاد یک باور عمومی در جامعه نسبت به این نسل ها و برنامه ریزی های فراجناحی و ملی در امور نوجوانان و جوانان است.باتوجه به این که از پایان دفاع مقدس نزدیک به سه دهه می گذرد تفاوت نسلی بین پیشگامان دیروز ، جوانان امروز و نوجوانان فردا فراتر از یک نسل دارد می شود.اگر برنامه ریزی دقیقی می خواهیم انجام دهیم فارغ از این که نسبت به نسل اول بسیج چه کرده ایم باید نسل دوم را دریابیم چراکه نسل سوم بسیج نیز در راه است.درباره نسل اول بسیج ، سال پیش تحلیلی از نویسنده به صورت گسترده در رسانه ها منتشر شده بود تحت عنوان "ایثارگران نسل فراموش شده" که گویای خیلی حرف هاست.گرچه این فراموشی و وضعیت موجود ، ربطی به دولت خاصی ندارد و ناشی از اشکالات ساختاری دولت در ایران است.من معتقدم ارایه یک تعریف عام از از نسل های دوم و حتی سوم بسیج ، شرط لازم برای برنامه ریزی های آینده است.اگر در رقابت های سیاسی ریزش هست و امری بدیهی تلقی می شود اما در امور نوجوانان ، لزوماً رویش صددرصد باید مدنظر برنامه ریزان ارشد کشور قرار گیرد و درصد احتمال ریزش و انزوای آنها در برنامه ریزی های ملی نزدیک به صفر باید محاسبه شود و برای تحقق این ایده ، نیازمند برنامه های عملی چندلایه و پرخرج هستیم.آموزش و پرورش ، آموزش عالی ، خانواده ، رسانه ، مسجد ، کانون های فرهنگی ، مراکز ورزشی ، پایگاه های آموزشی و سایر بخش های مرتبط با امور نوجوانان و جوانان باید همانند یک مجموعه واحد ایفای نقش کنند.گذشته ها قابل جبران است به شرط آن که فرصت های پیش رو از دست نرود.برای اجرای این ماموریت باید یک متولی فرادستگاهی جدید مشخص شود که قدرت و اختیار تصمیم سازی ، برنامه ریزی و هدایت امور مربوط به نوجوانان و جوانان را در سراسر کشور داشته باشد.مدل قدیمی سازمان ملی جوانان و سازمان تربیت بدنی و یا وزارت ورزش و جوانان فعلی جوابگوی تنوع برنامه ها ، رده های سنی و گستردگی ها در این طرح نیست.