شاعر را با نام شهیدپزشکیان میشناختیم؛ چرا که حادثۀ دلخراش مرگ او، پدر و دختر خردسالش، و تصادف در جادۀ قم(خرداد 1358)، در حالی که همراه با کاروان فرهنگیان و مردم کازرون به دیدار رهبر انقلاب میرفتند و نیز شعری که در آن به چگونگی مرگ خویش در این سفر اشاره کرده بود، آن روزها زبانزد مردم بود.
چندسال بعد در مرکز تحقیقات سازمان صداوسیمای تهران به چندجلد از آثار او با عنوان قصههای کازرون، قصههای کمارج و ممسنی، و سنتها و ضربالمثلهای کازرونی برخوردم و از همانزمان آرزو کردم تا شرایط انتشار آنها فراهم آید. پس از تأسیس نشر کازرونیه در سال 81، خوشبختانه توانستم کتاب قصههای مردم کازرون او را منتشر کنم.
انتشار اینکتاب و انتخاب آن به عنوان اثر برگزیدۀ جشن فرهنگ فارس در سال 1384، بهانهای شد تا برای تقدیم لوح و هدیۀ این انتخاب به کازرون بروم و با همسر گرامی و صبور ایشان، خانم ملیحۀ کشاورز گفتوگو کنم و آثار خوشنویسی و نقاشیهای او را ـ که موضوع بیشترشان فرهنگ مردم کازرون بود ـ ببینم. اینجلسه فرصت طرح پرسشی را پیش آورد که سالها در ذهن داشتم که آیا او با چنین ذوق و قریحۀ سرشار و نمونههای درخشان شعر محلی، آیا اشعار دیگری هم داشته است؟ این پرسش من البته پاسخی شیرین داشت. شش جزوۀ شعر که شادروان پزشکیان خود آنها را ـ شاید به قصد انتشار ـ تدوین و تایپ کرده بود. کپی آن آثار را کریمانه در اختیارم نهادند و من نیز به قصد انتشار آنها را به حروفنگار سپردم.
پس از بازبینی و نمونهخوانی اولیه، نام ششدفتر را برای آن برگزیدم و مجموع اثر را به دوست شاعر و دانشمندم جناب سیدعلی میرافضلی سپردم تا هم متن را با ذوق سرشارش بازبینی کند و هم مقدمهای بر این اثر بنگارد. و او چون همیشه لطف بسیارش را دریغ نداشت.
نسخۀ اساس ما همان نسخۀ تایپی سالهای پنجاه و هفت و هشت بود که از خطا خالی نبود. از گفتههای خانوادۀ محسن چنین برداشت کرده بودم که دفترهای دستنویس اشعار او در حادثهای آب دیده و از میان رفته است. در مرحلۀ نهایی کار، یکبار دیگر موضوع را پی گرفتم و معلوم شد که آن نسخههای آبگرفته خوشبختانه موجود است و توانستم یکبار دیگر متن را با دستنویس شاعر تطبیق دهم.
در این میان با برادر گرامی محسن، آقای حسین پزشکیان(ساکن تهران) آشنا شدم که محسن در ایام تحصیل در تهران و بوشهر نزد او زیسته بود. خاطرات او از محسن و فعالیتهای هنری و فرهنگی او مرا بیشتر با روحیات لطیف و فعالیتهای فرهنگی او آشنا کرد. از کار همزمان با تحصیل او در مرکز تربیت معلم ارتش تهران تا فعالیتهای سیاسی و هنری او و نیز جلسات و شبنشینی با اهل شعر و هنر که او در منزل خویش در تهران و بوشهر با حضور محسن برگزار میکرده است.
حضور محسن پزشکیان در عرصۀ فرهنگ ملی عملاً با انتشار کتاب قصههای مردم کازرون آغاز شد. اما پیش و پس از آن نیز مطالبی در معرفی او و اشعار بومیاش منتشر شده است که در اینجا لازم میدانم گزارش کوتاهی از آنها ارائه کنم:
ظاهراً نخستین معرفی از او و آثارش را شادروان منوچهر مظفریان، در مجلۀ رشد معلم منتشر کرده است. وی در این نوشته، سطوری از زندگی او را به نقل از آقای حبیبالله بهزادی گنجانده بود.
شادروان محمدمهدی مظلومزاده، به پیشنهاد اینبنده، در ویژهنامۀ بومیسرود مجلۀ شعر حوزۀ هنری سازمان تبلیغات(سال 1376) یادداشتی کوتاه در باب زندگی پزشکیان نوشت که همراه با آوانویسی و ترجمۀ چهار غزل کازرونی او منتشر شد.
انجمن ادبیهنری بیشابور کازرون در سال 1378، یادنامهای با عنوان عطر تر باران با مقدمۀ حسین عسکری منتشر کرد. این جزوۀ سیصفحهای شامل 12 غزل کازرونی، یک دوبیتی، و شعر «تاب نسیم» و بخشی از شعر«رود گرمرفتار» بود که همه از نوار یادشده، پیاده شده بود.
شادروان محمدجواد بهروری نیز چهار غزل کازرونی او را همراه با برگردان شعرها در مجموعۀ گلهای شهرسبز منتشر کرده است.
شعرهای بومی محسن برای من نمونۀ کامل شعر است. ایناشعار، هم تسلّط کامل او بر گویش، امثال و فرهنگ کازرونی را نشان میدهد و هم مضامین نو و تصویرهای بدیع شاعرانه دارد؛ در حالی که نمایانندۀ نگاه عمیق شاعر به مسایل اجتماعی و سیاسی نیز هست. همین دوازده غزل، موجی در میان شاعران کازرونی ایجاد کرد و بسیاری را به سرودن شعر محلی تشویق کرد؛ هرچند به گمان من اشعار او همچنان بر قلۀ شعر بومی کازرون میدرخشد.
در پایان، سپاس مجدد خود را از همسر و برادر گرامی آن زندهیاد ابراز میدارم که این اثر ارجمند را برای انتشار به من سپردند و صبورانه مشکلات نشر و دیرکرد چاپ را تحمل کردند.
از دوست ارزشمندم آقای میرافضلی به خاطر قبول درخواست بازبینی و مقدمهنویسی، و نیز از آقای عبدالنبی سلامی برای آوانگاری شعرهای بومی سپاسگزارم.
اگرچه انتشار اینمجموعه با تأخیری 30 ساله همراه است، اما ایمان دارم که ششدفتر، توجه علاقمندان و شعرپژوهان را به خود جلب خواهد کرد و بیتردید زندهیاد محسن پزشکیان جایگاه واقعی خود را در ادبیات معاصر ایران بازخواهد یافت. بدان امید!