در برخی از اقوال بزرگان و تاریخ پژوهان در باره ی ریشه
ی لقب شهر سبز بر کازرون شنیدم که گفتند این لقب را تیمور لنگ بر کازرون نهاده و
از قرن هشتم تا کنون بر تارک دیار ما ماندگار شده است.ماجرا از این قرار بوده که
تیمور از نوادگان فاتح منحوس، چنگیزخان مغول زاده و ساکن سمرقند بوده و علاقه ی
بسیار شدیدی به شهر و دیار خود داشته است. سمرقند نیز که از حیث سرسبزی، شکوه خاصی
داشته همواره یادش در طول حمله به ایران در دل این غارتگر باقی بوده است تا اینکه
تیمور پس از فتح شیراز از راه کازرون عازم به ارجان یا همان بهبهان می شود و وقتی
از جانب شرق به کازرون پا می نهد هامونی سرسبز در میان دو رشته کوه مشاهده می کند
و در ذهن خود سمرقند را متصور می گردد و سپس نام شهرسبز را بر کازرون می گذارد.در
کتب و منابع مختلف به دنبال سند این ماجرا گشتم اما نصی صریح در بیان ماجرای مذکور
ندیدم اما از سیاق تواریخ و با توجه به قراین تاریخی می توان تا حدود زیادی به صحت
آن اعتماد کرد.
بهر حال ماجرای وجه تسمیه ی کازرون به شهر سبز بهانه ای
بود تا قلم در میدانی بفرسایم که ردپای بسیاری از دلسوزان این دیار قبلا این میدان
را کوفته و هزاران هزار شکواییه،غم نامه،پیشنهاد و انتقاد در این وادی ارائه شده
اما آنچه شایسته بود و می بایست تحقق نیافته است.غرض از عرض سخن و فرسایش قلم،درد
دلی همراه با کورسو هایی از امید است که در وادی فضای سبز دیارمان مطرح خواهد
گردید.
همانطور که گفته شد سرسبزی کازرون در قرن هشتم به گونه
ای بوده که برجستگی آن موجب نهادن اسم شهرسبز بر آن گردیده و اگر اندک گذاری بر
نگاشته های جهان گردان و نویسندگانی بزنیم که در همین چند سده ی اخیر به دیار ما
مشرف شده اند متوجه خواهیم شد که انبوه جنگل های کنار،بلوط،کیالک و نارنجستان های
وافر،چگونه سطور و صفحات کتاب های آن ها را به توصیف خود واداشته و تحسین و تمجید
آن ها را برانگیخته است.اما چه بر سر و روز این شهر سبز کذایی آمد که امروز شاید
دیگر لایق این نام نباشد.واقعا چرا تعارف کنیم و از واقعیت ها چشم بپوشانیم.گمان
نکنم که امروز بتوانیم بخاطر کناردان های نداشته،جنگل های بلوط با بستر پاره
پاره،تپه های شهرک شده و باغ های خانه شده به دیارمان شهر سبز بگوییم.گمان نکنم آن
زمان که تیمور کازرون را شهر سبز نامید یا سیاحان مدح هوای دلربا و منظر لطیف دیار
دلیران کردند بخاطر وجود چند پارک و بوستان یا بخاطر فضای نچندان سبز شهری بوده
باشد.
البته که در این اندک سخن جای ریشه یابی اضمحلال فضای
سبز کازرون نیست و مسلما نمی توان رشد شهرنشینی و افزایش جمعیت که یک عنصر ثابت در
همه جای جهان است را نادیده گرفت اما شاید بتوان با اشاره به چند نکته چشم اندازی
را برای آینده بخصوص سال پیش رو گشود تا به یاری خدا در نوروزنامه های سال های بعد
بجای غم نامه از گزارش وضعیت فضاهای سبز و گسترش جنگل کاری دیارمان بگوییم.
چند نکته که لایق اشاره است این است که اگر در سالیان
اخیر نمایندگان و وکلای مجلس بجای وعده های بعضا پوچ و توخالی و یا وعده ها و تلاش
هایی که در ظاهر پیشرفت را می خواست اما حقیتا جز بسط اضمحلال برای کازرون چیزی
نداشت هرکدام یک گوشه ای از وقت تنگ خود را به دغدغه های زیست محیطی و فضای سبزی
تعلق داده بودند امروز وضعیت اینگونه نبود،اگر انجمن ها و شورا ها و شهرداری ها
بجای تصمیمات بعضا نسنجیده و ناکارآمد و سرمایه هدر ده از تجاوز ها و تعرض ها به
تپه ها و فضا های سبز به طور جدی جلو گیری کرده و هرکدام آبادی و سبز نمودن یک یا
چند تپه را وجهه ی همت خود قرار داده بودند شاید واژه ی شهرسبز جرأت عرض اندام
بیشتری داشت،اگر ولع سرمایه گذاران معدنچی،اگر کوتا بینی های مردان سیاست،اگر
روابط و لابی گری های سیاسی،اگر نگاه صرفا مادی به طبیعت و اگر مدهوشی ها و
فراموشی های سرنوست ساز نبود شاید امروز ابر های انبوهی که برفراز کازرون می آمدند
بهانه ی محکمی برای باریدن داشتند،شاید هنوز واژه ی شهرسبز صلابت خود را به تمامه
داشت،شاید لطافت منظر و فضای سبز کازرون هنوز سوژه ی جهانگردان و ایرانگردان بود و
شاید سرمایه داران وجوانان و شهروندانی که با چشم گریان از کازرون هجرت می کنند
دلایلی برای ماندن داشتند.
اما احیای شهرسبز همتی همگانی می طلبد همتی که هر شهروند
و مسئول باید کسوتش را فروبندد و عاشقانه در حد وسع خود به میدان بیاید.مردان
سیاست و مسئولان بلند پایه در میان وعده های پیشرفت صنعتی و اقتصادی و... جای خالی
طبیعت و فضای سبز را پرکنند و یقین داشته باشند که این عنصر در تحقق آرمان ها تأثیری
بسزا خواهد داشت،شهرداری و شورا ی اسلامی با همراهی دستگاه های قضایی و اداری از
تعرض به تپه ها و مکان های مستعد فضای سبز جلوگیری کنند و آنچه در توان دارند برای
درختکاری و حفظ این تپه ها بگذارند،شهروندان بجای توقع های آرمانی از مسئولان که
معمولا با وعده های دهن پرکن خاموش می شود گوشه ای از کار را دست گیرند و درخواست
گسترش فضای سبز را در زمره ی درخواست های دسته اول از مدیران قرار دهند و در کنار
تمامی نهاد ها و ارگان ها و مسئولین،گروه ها و نهاد های مردمی با ایجاد دغدغه در
اذهان عمومی نیروی عشق و جنبش مردمی را به یاری این امر مقدس و مهم می کشانند تا
با همتی همگانی و جهادی شهرمان را بار دیگر شایسته ی نام وزین «شهرسبز» نماییم.به
یاری خداوند آغاز این همت را با آغاز چهارمین سال از دهه ی 90 مقارن سازیم تا در
نوروز سال بعد بتوانیم از حماسه ای سبز با افتخار یاد کنیم.
البته همانگونه که از قبل ها نیز معلوم بوده افرادی که با رفتارههای پوپولیستی تنها سعی در مطرح نمودن خود دارند در نزد مردم معلوم خواهند شد وجایگاهی نخواهند داشت.
با آرزوی موفقیت برای شما
انگار حواسش نیس که فضای سبز وظیفه ی فراموش شده ی شهرداریه پس نیازی به تشکر نداره
وظیفه ی شهرداریه می فهمی وظیفه
متاسفانه بازم باید از کوتاهی مسعولین گفت...