آخرین مشاهدات در ایران
همان طور که اشاره شد، شیرهای ایرانی اوایل قرن 20 میلادی آرام آرام از منطقه بین النهرین ناپدید شدند، اما در همان زمان، معدود نقاطی از کشور ما از جمله خوزستان و فارس کماکان زیستگاه این حیوان منحصربه فرد بود. جنگل های اطراف رودخانه های کرخه، دز و کارون به طرف مسجد سلیمان، رامهرمز، بوشهر، کازرون تا دشت ارژن واقع در غرب شیراز از جمله نواحی بودند که تا زمان آخرین مشاهده احتمالی در سال 1942 م (1322 ه.ش)، شیر ایرانی در آنها زیست می کرد.
ظاهرا آخرین شیر را در شمال غربی دزفول یک نقشه بردار هندی ارتش بریتانیا یا به استناد برخی مقالات مهندسان آمریکایی مشاهده کردند.
طبق اظهار برخی از ریش سفیدان محلی تا آن زمان دسته های 2 تا 5 تایی شیر در بیشه زارهای جنوب شوش (منطقه حفاظت شده کرخه) رویت می شد، اما شکار بی رویه توسط عشایر و افراد محلی به طریقه جرگه، تخریب زیستگاه، سمی کردن لاشه حیوانات شکار شده و کم شدن طعمه هایی همچون گوزن زرد از جمله دلایل انقراض نسل این حیوان ارزشمند در ایران است.
اشاره به از بین رفتن و کم شدن تعداد گوزن زرد ایرانی که شکار اصلی شیر بوده از این نظر اهمیت دارد که موارد مشابه برای گونه های امروزی ما که منابع غذایی شان روبه کاهش است، کم نیست. در حقیقت از بین بردن منابع غذایی نوعی تهدید غیرمستقیم، اما بسیار مهم است.
شیرهای ایرانی در جنگل های گیر هندوستان
عوامل انسانی از جمله تسخیر زیستگاه شیرهای ایرانی توسط احشام آنها را رفته رفته از قلمروهای گسترده شان بیرون راند. آخرین ماوای شیرها، هندوستان بود، اما در آنجا هم سربازان بریتانیایی هندی از شکار غافل نبودند. اوایل قرن 20 م. شاهزاده ای هندی درصدد برآمد تا از شیرها در جنگل های گیر حفاظت کند.
در آن زمان جنگل ساواناها به عنوان قلمرو شیرها قریب 2600 کیلومترمربع وسعت داشت، اما اکنون با گذر زمان وسعت این منطقه نیز کاهش و تقریبا به مرز نابودی نزدیک شده است.
آنچه از زیستگاه طبیعی شیرها در هند باقی مانده، به عنوان منطقه حفاظت شده شناخته می شود، اما همین منطقه آرام کم وسعت نیز هزاران مشکل دارد که از جمله مهم ترین آنها می توان به محصوریت توسط زمین های کشاورزی، حضور چند معبد در داخل پارک، گذر 5 جاده اصلی و یک مسیر خط آهن از قلب پارک اشاره کرد.
مساله اینجاست که جمع کثیری از مردم محلی (قریب 100 هزار نفر) همراه با دام هایشان، حدود 10 کیلومتر از این منطقه حفاظت شده را تسخیر کرده اند و این به معنای مواجهه مستقیم انسان با شیرهای قلمروطلب است. از بین 81 حمله ای که فقط ظرف سال های 1367 تا 1369 در جنگل های گیر اتفاق افتاد، 16 مورد منجر به مرگ شد و از آن پس بومیان براستی کمر به نابودی شیرها بستند.
تلاش برای بقا
هندی ها ظرف سال های گذشته تلاش فراوانی برای حفظ شیرهای ایرانی در زیستگاه طبیعی شان کرده اند، اما جدای از قربانی شدن تعداد کثیری از شیرها توسط مردم محلی، معضلات دیگری نیز بر سر راه سلطان جنگل وجود دارد.
یکی از مهم ترین این معضلات احتمال نابودی کل جمعیت به واسطه ابتلا به انواع بیماری ها است. موارد مشابه این، بارها جمعیت گونه های ایزوله را تهدید کرده چنانچه حتی در سال 1373 مرگ و میر گسترده شیرها به دلیل ابتلا به بیماری دیستمپر در پارک ملی سرنگتی تانزانیا نگرانی های گسترده ای را دامن زد.
مجموع این عوامل و بالاخص پیش فرض انقراض کامل یکی از منحصربه فردترین گونه های ثبت شده در جهان، متخصصان را از سال ها پیش (دهه 60 م.) بر آن داشت تا از طریق باغ وحش ها اقدام به تکثیر شیرها کنند.
از دهه 70 م. برنامه زادآوری و تکثیر شیرهایی آسیایی عملا بیشتر سازماندهی و کنترل شد. سال 1360 برنامه موسوم به ابقای گونه ها (SSP) با یک برنامه متمرکز بر موضوع شیر ایرانی شروع به کار کرد و درصدد برآمد تا حیواناتی از همین زیرگونه خاص را به باغ وحش های مختلف منتقل کند تا در شرایط بحرانی بتوان روی آنها حساب کرد.
تلاش در این زمینه کماکان ادامه داشت تا این که سال 1366 برنامه زادآوری اروپایی (EEP) تاسیس و مستقیم کار روی حفظ نسل شیرها آغاز شد.
ایمان معماریان، دامپزشک ارشد باغ وحش ارم که در حال بررسی انتقال 2 جفت شیر ایرانی به کشور است، درباره این انتقال و نگرانی های ابراز شده از جانب دوستداران محیط زیست نسبت به مشکلات گذشته باغ وحش ارم می گوید: «باغ وحش ارم مسئول شیرهای ایرانی وارداتی است، اما مالکیت و مدیریت آنها و توله های احتمالی شان مستقیما زیرنظر (EEP) است و در صورت هرگونه کاستی از ایران خواهند رفت. ارم 2 سال است که در حال تغییر و استاندارد شدن است.
امیدواریم که با ورود دوباره شیرهای ایرانی بتوانیم توجه مردم را به حیات وحش و اهمیت آن بیشتر جلب کنیم؛ زیرا یکی از اهداف باغ وحش ها معرفی گونه های شاخص به آحاد جامعه است تا در عین حال از این طریق بتوان حساسیت ها نسبت به حیات وحش را در میان مردم بالاتر برد.
شیرهای ایرانی در شرایط کنونی به هیچ وجه امکان معرفی مجدد به طبیعت را ندارند و صرفا قرار است که از باغ وحشی به باغ وحش دیگر منتقل شوند، اما سختگیری ها و حساسیت نسبت به شرایط شیرها از جانب انجمن اروپایی آکواریوم و باغ وحش ها بشدت زیاد است و طبیعتا ما نیز مجبور به صرف زمان و دقت بیشتری هستیم.
شیر ایرانی می تواند درس عبرتی برای همه ما باشد تا درک کنیم و بدانیم که چه موجود باارزشی را از دست دادیم و از سوی دیگر امیدوار هستیم که این کار کمکی باشد به پلنگ ایرانی و یوزآسیایی تا تجربه تلخ گذشته را تکرار نکنیم.»
تلاش برای معرفی مجدد شیرهای ایرانی به دشت ارژن
کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست اواسط دهه 70 م. (1359 ـ 1349) درصدد برآمدند تا در خلال پروژه ای تحقیقاتی بار دیگر شیر ایرانی منقرض شده در طبیعت را به زیستگاه پیشین خود یعنی دشت ارژن بازگردانند. در تلاش برای حل معمای این پروژه با یکی از مشاوران آن زمان سازمان حفاظت محیط زیست، آقای دکتر درک اسکات، پرنده شناس بنام دانشگاه آکسفورد که سال ها عمر خود را با هدف شناسایی و بررسی پرندگان کشورمان در ایران سپری کرده و یکی از پایه گذاران دانش نوین پرنده شناسی در ایران است، صحبتی انجام شد. به رغم معرفی از جانب ایشان، متاسفانه امکان صحبت با یکی از مهم ترین قطعات این پازل گمشده یعنی دکتر پاول جوسلین فراهم نشد.
دکتر جوسلین یکی از برجسته ترین متخصصان گربه سانان جهان است که در آن زمان نه تنها سمت سرپرستی پروژه معرفی مجدد شیر ایرانی به ارژن را برعهده داشت بلکه حتی در جنگل های گیر هندوستان نیز مطالعات جالبی روی شیرها انجام داده است.
دکتر اسکات مکان در نظر گرفته شده برای معرفی مجدد شیرها را دشت برم (حدفاصل دشت ارژن و دریاچه پریشان در منطقه حفاظت شده ارژن واقع در بخش مرکزی شیراز) عنوان کرد، اما یادآور شد که این پروژه معلق باقی ماند.
هوشنگ ضیایی نیز یکی از متخصصان ایرانی که در این پروژه سمت مجری را به عهده داشته، در گفت وگو با جام جم می گوید: «مکان انتخابی در آن زمان برای معرفی مجدد شیرها، پارک بین المللی ارژن استان فارس بود زیرا سیاحان، تعداد شیرهای ایرانی را در آن قابل ملاحظه ذکر کرده بودند، اما از سوی دیگر طبیعت این منطقه نیز در نوع خود منحصربه فرد بود. بنا بود تا اراضی این محدوده خریداری و پوشش گیاهی آن احیا شود، حتی درصدد بودیم تا جمعیت تعدادی از گونه های قابل شکار شیر نظیر گراز، قوچ و میش و گوزن زرد ایرانی را هم در منطقه زیاد کنیم تا امکان تکثیر شیر در زیستگاه طبیعی اش فراهم شود که البته تا حدودی هم پیش رفتیم. شیرها قرار بود که از هند به ایران بیایند، اما این پروژه معلق ماند و بعدها زمین های خریداری شده مجددا توسط مردم محلی تصرف شد.»
جعل نام شیر آسیایی؟
جمشید پرچی زاده، کارشناس ارشد جانورشناسی به خبرها در زمینه جعل نام شیر ایرانی اشاره و اظهار می کند: «این مساله که هندی ها درصدد تغییرنام شیر ایرانی هستند، کاملا جدی است. عده ای معتقدند فقط بعضی مردم محلی در هندوستان هستند که شیر ایرانی را به نام شیر هندی می شناسند، اما من ضمن بازدیدهای متعدد از پارک ملی گیر شاهد بودم که نه تنها همه کارمندان رسمی این پارک بلکه حتی برخی از متخصصان شناخته شده هندی نیز شیر ایرانی ما را با نام شیر هندی به گردشگران معرفی می کنند.
علاوه بر این فعالان محیط زیست هندی به منظور نجات شیرها از بیماری های ژنتیک احتمالی که اغلب حاصل تحلیل رفتن جمعیت و درون آمیزی هاست، درصدد برآمده اند که شیرها را به ایالت مادیا پرادش در شرق ایالت گجرات منتقل کنند، اما مسئولان گجرات با این کار مخالف هستند و عین همین حساسیت را آن هم چند برابر در مورد بازگشت شیرها به ایران دارند.»
لازم به یادآوری است علی رغم این که برخی احتمال تغییر نام علمی گونه های مختلف اعم از جانوری یا حتی گیاهی را کاملا بعید می دانند اما این مورد در گذشته گاهی اتفاق افتاده که از مهم ترین دلایل آن می توان به درک علمی متفاوت از گونه و ارتباطاتش یا استفاده همزمان از چند نام علمی اشاره کرد. به عنوان مثال نام جنس بعضی گربه سانان کوچک تغییراتی داشته یا به طور خاص در مورد بوب کت (گربه دم کوتاه آمریکای شمالی) و روباه قطبی نام علمی کلا عوض شده است.
برخی از محققان باور دارند که امکان تغییر نام علمی در شرایطی خاص وجود دارد اما نه قطعا به واسطه دلایل سیاسی یا ملی گرایانه. این مساله صرفا مستلزم توجیه و شواهد مستند علمی است یعنی شواهدی مستدل که فرضا بتواند ثابت کند یک زیرگونه از نظر ژنتیک تغییراتی داشته است.
پرچی زاده افزود: «من شخصا نه موافق و نه مخالف باغ وحش هستم اما در این مورد خاص باید به موضوع جدی تر نگاه کرد چرا که هندی ها نظر به لابی های قدرتمندشان در مجامع بین المللی واقعاً جدی هستند؛ حتی دولت هندوستان در هفته های اخیر به طور رسمی اعلام کرده که با تهیه لایحه ای قصد دارد «حیوان ملی هندوستان» را از «ببر بنگال» به «شیر هندی» تغییر دهد که البته با تغییر محتویات کتاب های درسی همراه خواهد بود. این یک هشدار برای ماست که حتی یک نمونه زنده از این حیوان ارزشمند در کشورمان نداریم.»
نامی از شیر امد بهتر است یادی کنیم از منطقه کمین از توابع شهرستان پاسارگاد و از سواحل جنگلی رودخانه سیوند و نظاره گر کاخ های مجموعه پاسارگاد و تخت جمشید و در موازات راه شاهی که زمانی در گذشته پرپشت ترین جنگل را داشته و زیستگاه نوعی از شیر ایرانی بوده و تنها یک دره در بلندیهای غرب سد کنونی سیوند و بلاغی بزرگ به یادگار شیر ایرانی هنوز هم بنام تنگه (تنگ ) شیری معروف و چم ( ساحل محدود و پر درخت و جنگلی )شیری در فاصله 5کیلومتری از یکدیگر بین این دو بخش بنام چم شیری زیست و در گذر در فصول مختلف بوده اند و متاسفانه اخرین شیر منطقه را بیش از صد سال قبل در دل همان جنگل و زیستگاه شیر توسط ضربه های تبر یکی از ساکنان معلوم والحال از پای در امده و داستان ان بر سر زبان ها است ودر این باره شیر ایرانی منطقه هنوز تحقیقات اصولی انجام نگرفته است . این منطقه اینک مورد تهاجم غول های اهنی با هر نوع پوشش گیاهی حتی بوته ای وداع گفته و هم گذر گاه دایمی و زندگی بخشی از بدنه ایل باصری بوده و هست . با تشکر
ما به خودمون هم رحم نمیکنیم
بابا بزارید اقا شیره تو همو حالشو ببره
نیارید تو ایران بدبختش کنید
بیشتر ما داستان مادر واقعی و مادر جعلی که سر یه بچه دعوا میکردن شنیدیم که علی (ع) چگونه مشکلشون رو حل فرمود و وقتی تهدید به تقسیم کردن کودک با شمشیر گرفت مادر واقعی از حقش گدشت...
من به عنوان یک ایرانی عاشق طبیعت ایران ترجیح میدهم این یادگار ارزشمند میهنم، حتی با اسم جعلی جایی زندگی کنه که امنیت داشته باشه و زنده بمونه و زیاد بشه... دیگه تحمل ندارم جنازه معصوم شیری رو ببینم که وسیله تفریح و سرگرمی و تفنگ بازی ناشکارچیان نامرد این مرز و بوم شده...
سلطان زنده بمان، هر جا که هستی و با هر نام، ...اما اینجا نیا...