پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۱۳۶۱۷
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۴
به اصغر حسن زاده گفتم این عملیات قرار است یکی از ما دو نفر به شهادت برسیم. پس قراری گذاشتیم برای فردای قیامتمان

عملیات بیت المقدس ۷ در پاسخ به یکهتازیها و   تعدیهای ددمنشانه ارتش بعث عراق، در نخستین ساعات بامداد ۲۳/۳/۱۳۶۷ با رمز مبارک»یا ابا عبدا... الحسینع« و با هدف انهدام مواضع دشمن در منطقه شلمچه آغاز گردید.

این عملیات در حالی انجام شد که دشمن بعثی چند ساعت قبل از عملیات، مواضع رزمندگان اسلام را به شدت زیر آتش سنگین خود گرفته بود.

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

 پس از سقوط فاو، نیروهای عراقی با روحیه بالا در چند جبهه دست به حمله زدند. از جمله جزایر مجنون را با استفاده گسترده از تسلیحات شیمیایی بازپس گرفته و در شلمچه خطوط جبهه را به قبل از عملیات کربلای 5 بازگرداندند. عملیات بیتالمقدس 7 با هدف در هم شکستن این روحیه تهاجمی انجام گرفت و طی آن چندین افسر عالی رتبه ارتش عراق به هلاکت رسیدند و نیروهای ایرانی توانستند تا خطوط بعد از عملیات کربلای 5 پیشروی کنند. اما چون آمادگی برای تثبیت مواضع خود را نداشتند و احتمال به کارگیری مجدد سلاحهای شیمیایی از سوی عراق زیاد بود، به مواضع خود بازگشتند.

اکنون به مناسبت سالروز این عملیات، حاج عبدالحسین پیروان این مطلب را برای ما ارسال داشتند که به نظر خوانندگان میرسد:

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

عراق به ترتیب فاو و شلمچه را از ما پس گرفته بود. این باعث شد تا در جبهه یک رخوت و سستی خاصی پیدا شود. قطعاً باید کاری کرد تا توان نیروهای اسلام مشخص شود و ادامه دفاع راحت تر گردد. به همین خاطر عملیات بیت المقدس7 طرح ریزی شد.

قبل از عملیات مدتی به آموزش رفتیم و نحوه استفاده از خشایار و تجهیزات دیگر یاد را گرفتیم.

در طول دوران دفاع مقدس این اولین باری بود که میخواستیم با سیستم نظامیگری برای پیشروی، عملیات کنیم تا حداقل تلفات کمتری داشته باشیم.

هم در دوره آموزش و هم در طول عملیات، آنقدر هوا گرم بود که وقتی در آموزش از خشایار پیاده میشدیم، همه وجودمان خیس خیس بود؛ بطوری که تشخیصش مشکل بود. وقتی خود را به خاکریز فرضی میزدیم، تازه متوجه چسبیدن خاک به لباسهایمان میشدیم که به صورت گل در آمده بود.

پس از آموزشهای فراوان، بالاخره شب عملیات فرا رسید. گردان سازماندهی شده بود و من معاون گروهان هادی زارع  و همراه دسته اصغر حسن زاده و سید عبدالوهاب حسینی بودم.

حاج آقا بنایی آن شب مثل همیشه قبل از عملیات صحبت کرد. اما کمتر از بخشش و حلالیت سخن گفت و بیشتر از حوری و بهشت و... سخن راند. به اصغر حسن زاده گفتم این عملیات قرار است یکی از ما دو نفر به شهادت برسیم. پس قراری گذاشتیم برای فردای قیامت مان.

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

حدود ساعت ده شب حرکت کردیم و با خشایار عده ای از بچه ها وارد عملیات شدیم (عدها ی نیز با ماشین تویوتا آمدند).

اول صبح به خط دشمن زدیم. هنوز نمیدانم خط شکن بودیم یا نه. به هر صورت خود را در منطقه کله گاوی پشت خاکریز دشمن رساندیم و کارزار شروع شد.

در ارتباط دو خاکریز، فضایی و شکافی ایجاد شده بود که نیروهای عراقی با تیربار بر آن مسلط بودند. هر ترددی را به رگبار می بستند و گاهی عبور از آن حتی به صورت سینه خیز مشکل میشد.

با بچه های دسته حسن زاده به آن طرف رفته بودیم و با دشمن درگیر بودیم. هوا به شدت گرم شده بود. از آسمان آتش و گرما می بارید و از زمین گلوله های دشمن. باید در دو جبهه همزمان می جنگیدیم؛ هم با گرما و تشنگی و هم با آتش دشمن. عطش، گرما و بارش گلوله، امان را از بچه ها گرفته بودند. نداشتن آب و مهمات مشکل را دو چندان کرده بود. بعضی برای آب و بعضی برای مهمات مراجعه می کردند.

به نیروها می گفتم هر کسی می خواهد برود و هر چه برای خود لازم میداند تهیه کند. به همین خاطر رفتن به عقب برای آوردن آب و مهمات همان، و برگشت همان. زیرا عبور از فضای باز دو خاکریز مشکل بود.

من به چشم خود دوستانی را دیدم که بواسطه تشنگی له له میزدند و به شهادت می رسیدند. واقعاً آن روز برایمان کربلا بود.

در این اوضاع دو اتفاق افتاد. یکی آوردن یک کلمن آب توسط اسدا... توانی و دیگری آوردن مهمات با ماشین به وسیله جعفر پسند که هر دو از محالات بود و شجاعت اینها برای مدتی امید را در دلها زنده کرد.

وقتی اسدا... آب آورد، بچه ها دور او جمع شدند تا رفع عطش کنند و او خود بالای خاکریز رفت. در گوشه ای از خاکریز هم صدا میزد و هم میجنگید که یک دفعه اسدا... از پهلو و عقب به ضرب گلوله به شهادت رسید.

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

به اطراف نگاه کردم. دیدم دشمن دارد ما را دور می زند و محاصره میکند. تعداد کمی از بچه ها مانده بودند. صدا کردم و گفتم باید سریع به عقب بروید و الا همه اسیر میشویم. با زور احمد اثنی عشری، سید عبدالوهاب حسینی و دهقان (الآن دکتر است) و چند نفر دیگر را به عقب فرستادم. داشتم در آن جا گشت میزدم. ببینم اگر کسی هست او را هم بفرستم.

تازه متوجه شدم اصغر حسن زاده نیز شهید شده است و راهی برای آوردن او به عقب نیست. 

عملیلت بیت المقدس 7 گردان فجر لشکر المهدی(عج)

در همین هنگام عبدالخالق فرهادپور از گردان ثارا... با نیروهایش به آن جا آمدند. تعجب کردم. به عبدالخالق گفتم در حال محاصره ایم باید نیروهایت به عقب برگردند. گفت: گفته اند نیرو می آید.

گفتم نیرو نمی تواند وارد شود. هر لحظه حلقه تنگ تر می شود. (نیروهای سمت چپ ما نتوانسته بودند خط را بشکنند. چون هر چه میرفتیم من نیرویی سمت چپم ندیدم و به همین دلیل برگشتم)

گفت: میگویند مقاومت کن نیرو میرسد. گفتم مشکل است.

قرار شد به عقب برگردم و شرایط را به فرمانده هان گردان یعنی رحیم قنبری و یا فضل ا... نوذری بگویم.

 در طول مسیر دائم از یک طرف خاکریز به سمتم تیراندازی می شد. به همین دلیل به طرف دیگر خاکریز می رفتم که از آن طرف نیز به سمتم شلیک می شد.

با هر سختی بود خود را به رحیم رساندم و وضعیت را گفتم. با عقب و یا فرماندهی تماس گرفت. بعد از کمی معطلی قرار شد نیروها عقب نشینی کنند.

در این موقع رحیم و حسن ملک زاده برای هدایت نیروهایشان برای عقب نشینی، قرار بود به جلو بروند. به همین دلیل به سمت جلو حرکت کردند. هنوز چند متری نرفته بودند که حسن برگشت و با چند تن از نیروهای گردان، از جمله عباس معتمد و سید اصغر به عقب برگشتیم.

آن دو را با یک ماشین، به زور عقب فرستادیم. حالا دو تایی داشتیم به عقب می آمدیم. نیروهای زیادی برای پدافند آمده بودند. معلوم نبود فرمانده شان کیست و حتی نمی دانستند دارند محاصره میشوند. برخی هم اشتباهی به عقب می رفتند. حسن با صدای بلند گفت: مسیر این طرف است و سریع حرکت کنید. آن وقت همه پشت سر ما به عقب می آمدند.

من به حسن گفتم نکند راه اشتباهی باشد؛ در این صورت همه کشته یا اسیر می شویم. گفت نه. می توان گفت اگر درایت این شیربچه نبود در آن عملیات ایران لااقل بالای دویست نفر اسیر میداد.

چند خاطره کوچک اما کار بزرگ در آن روز توسط شیرمردان عرصه پیکار:

1- آوردن آب توسط شهید اسدا... توانی در آن وضعیت کاری بود شایسته، که همه از تشنگی و بی حالی له له می مردند و داشتیم صحرای کربلا را بیاد می آوردیم که عباس شلمچه آب را آورد. در یک لحظه همه به دنبال آب رفتند . جالب این که  خودش آب نخورده، بالای خاکریز رفت و شاید با لب تشنه به شهادت رسید.

2- آوردن مهمات در آن شرایط سخت و زیر تیربار مستقیم دشمن که هر لحظه ممکن بود فرد و کل ماشین به هوا برود توسط جعفر پسند کاری بود کارستان. اگر این دوست در همه دوران دفاع مقدسش همین یک کار را انجام داده باشد به نظر کافی است. من هنوز آن صحنه را که بیاد می آورم تنم به شدت می لرزد و شجاعتش قابل ستایش بود.

3- وقتی افراد را به عقب می فرستادم، شهید سید عبدالوهاب حسینی به سختی موافقت کرد و هر بار کمی می رفت و برمی گشت. شاید از او که کم حرف و ساکت بود و احساس  می کردی از کسانی است که منتظر فرصت برای به عقب رفتن است، بعید بود. می گفت با هم به عقب میرویم. ولی می خواستم تنها باشم و یقین کنم جا نمانده است. اصرار بر ماندن و مقاومتش ستودنی بود.

4- وقتی با حسن ملک زاده با آن تیزهوشیش، راه بلدیش و هدایت نیروهای خودش و دیگر گردان ها به عقب می آمدیم، بعد از چند کیلومتر آمدن به عقب (نمیدانم فاصله چند کیلومتر بود) و تشنگی و خستگی که هر دو نفرمان دیگر توانمان کم شده بود، لحظه ای که داشتیم از هم جدا می شدیم و او به طرف گردانش و من نیز، تازه متوجه شدم او این مدت پایش برهنه بوده و با پای برهنه در آن گرمای طاقت فرسا به دفاع می پرداخته است .


*هفته نامه شهرسبز شماره 322 مورخ 26خرداد 94

نویسنده: حسین پیروان
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۳
اذان صبح
۰۵:۱۱:۲۲
طلوع افتاب
۰۶:۳۴:۴۳
اذان ظهر
۱۱:۵۰:۳۲
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۵۵
اذان مغرب
۱۷:۲۲:۰۹