امروز یکی از مسائلی که شاید در عرصه سیاسی اجتماعی بسیار
مورد توجه قرار می گیرد، مسئلهای به نام افکار عمومی است. چراکه در دنیای امروز
به علت تغییراتی که در زیر ساختهای ارتباطی
و حوزه تکنولوژیک از یک سو و فرایند
آگاهی عمومی سیاسی و اجتماعی جامعه از سوی دیگر بوجود آمده است، دیگر تنها ابزارها
و امکاناتی که در اختیار دستگاههای حکومتی و یا حاکمان برای پیشبرد امر حکومت و
اداره جامعه وجود دارد نمیتواند تامین کننده یک مدیریت قابل قبول و حکومت روان و
شفاف باشد و حاکمان باید از طرق مختلف و شناخته شده نظرات و آرای مردم و عموم
جامعه را دریافت نموده و مورد بررسی و تحلیل قرار دهند و همچنین در برنامه ریزیها
و تصمیم سازیها مدنظر قرار داده تا در اجرای این تصمیمات و برنامهها دچار مشکل و
یا مقاومت آشکار و پنهان از طرف مردم نشوند.
امروزه این موضوع یک اصل پذیرفته شده در میان اکثر
دولتمردان و حاکمان است که افکار عمومی به عنوان یک مؤلفه قابل توجه و مهم باید
بخش زیادی از فضای ذهنی و دغدغه فکری استراتژیستهای یک دستگاه حکومتی را پوشش دهد.
چون تجربه تاریخ و عقل سلیم به ما میگوید که نمیتوان همان مردم و یا ملتی را که حاکمان بوسیله آنان و یا به بهانه نجات و کمک
به آنان به قدرت و حکوت دسترسی پیدا نمودهاند در سرنوشت و تصمیمات مهم راجع به
خودشان، نادیده انگاشته شوند. بر همین اساس لازم است در تعریف و ماهیت و عوامل
تشکیل دهنده افکار عمومی به نکاتی اشاره شود تا درک بهتری از موضوع برایمان ایجاد
شود.
تعریفهای زیاد و متفاوتی از افکار عمومی شده است. گروهی
افکار عمومی را صدای خاموش جامعه می دانند و بعضیها آن را نیرویی تعیین کننده در
حوزه اندیشه و رفتار میدانند و عدهای دیگر آن را دادگاهی میدانند که در این
دادگاه همه مسئولین و دولتمردان و عملکرد آنها مورد قضاوت قرار میگیرد. به نظر
آلن بیرو «افکار عمومی عبارت است از نگرش و واکنش جمعی و مشهودی که بخش بزرگی از
جامعه در برابر رویدادهای اجتماعی که اغلب مهم و حیاتی تلقی میشوند نشان میدهد».
خوزه اورتگا میگوید «هرگز کسی در عالم خاکی فرمانروایی نکرده است مگر اینکه
فرمانروایی خود را به چیزی غیر از افکار عمومی مبتنی نکرده باشد.» و توماس هابز اعلام
میدارد که «حکومت را میتوان به زور به دست آورد اما برای حفظ آن باید به افکار
عمومی تکیه کرد». به هر حال میتوان گفت که افکار عمومی یک نیروی سیاسی است که در
قانون اساسی هیچ کشوری پیش بینی نشده است اما برای تحکیم یا تخریب قدرت نقش بسزایی
دارد. افکار عمومی در بستر قالبهای ارزشی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه شکل میگیرد
و در همه حکومتها چه مردم سالار و چه حکومتهای مطلقه وجود دارد. با این تفاوت که
در حکومت های مردم سالار آشکار و علنی است و اما در کشورها و حکومتهای خودکامه و
مستبد کم و بیش پنهان و به شکل زمزمههای درگوشی جریان دارد. افکار عمومی از نظرات
و جریانهای احساسی پدید میآید اما برخی جریانها از برخی دیگر شدیدتر رشد مییابند
زیرا در فراسوی آن اعتقادات قویتری وجود دارد و هرگاه اعتقادی آشکارا قویترین
اعتقاد باشد و در واقع بیان کننده مطالبه و خواست و نظر عمومی بخش عظیمی از مردم و جامعه باشد
آن را افکار عمومی میگویند.
اولین و قدیمیترین
مطلب در خصوص افکار عمومی که در تاریخ مکتوب بشر قید شده است، مربوط به هرودت میباشد
که از زبان یک ایرانی به نام اوتانس(هوتن) تحت عنوان «فضیلت سیاسی عقیده عام» در
قرن پنجم قبل از میلاد نقل شده است. در یونان و روم قدیم و همچنین اروپای معاصر و
بهطور کلی غرب موضوع افکار عمومی مورد توجه بوده است و درحال حاضر هم یکی از
مباحث قابل اهمیت در ساختار سیاسی کشور های غربی و دیگر کشورهای مدعی دموکراسی و
مردم سالاری بحث افکار عمومی می باشد.
از لحاظ متون و منابع دینی هم اگر بخواهیم یک بررسی اجمالی داشته باشیم، میتوان به نهج
البلاغه بهعنوان یک مجموعه کامل و معتبر سیاست نامه دینی و اسلامی تکیه نمود.
امام علی(ع) درس سیاست و حکومت داری را با دقت و حساسیت و ظرافت ستودنی به بشریت
ارائه نمودهاند. در باب افکار عمومی امام
(ع) در موارد مختلف فرمودهها و توصیههای ارزشمندی دارند. ازجمله این که خطاب به
حکام و صاحب منصبان میفرمایند:
«
و ان ظنت الرعیة بك حیفا فاصحر لهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك فان فی ذلك
ریاضة منك لنفسك و رفقا برعیتك و اعذارا تبلغ به حاجتك من تقویمهم علی الحق»
اگر امت در مورد كارهای تو سوءظنی پیدا
كردند و خلاف عدالتی تصور كردند، لازم است حقیقت را آفتابی نمائی و دلیل حقانیت
خود را بگوئی تا سوءظنها برطرف شود. این شیوه تمرین خوبی برای عدالت شخص تو و كمك
و ارفاقی به مردم برای كشف حقیقت است و از این راه بهتر میتوانی مردم را در جاده
حق نگه داری و به خواست خود برسی.
امام در جایی دیگر می فرمایند:
«
و ان الناس ینظرون من امورك فی مثل ما كنت تنظر فیه من امور الولاة قبلك و
یقولون فیك ما كنت تقول فیهم و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن
عباده»
مردم همانگونه كه تو ناظر حكام قبل از
خود بودی بر كار تو نظارت دارند و همانند تو درباره كارهایت قضاوت مینمایند. سند
صلاح و خلوص حكام صالح همان چیزی است كه خدا به عنوان قضاوت بر زبان مردم صالح
جاری می كند.
و به همین دلیل امام از مالك اشتر میخواهد كه با مردم رابطه برقرار
كند و از آنها فاصله نگیرد. همچنین پنهان کردن حقایق از مردم توسط حکام را باعث
گمراهی و بی اطلاعی او از بطن اجتماع و ایجاد شك و تردید و بی اعتمادی در جامعه میداند.
امروز در جوامع استبدادی و دموكراتیك این مطلب تجربه شده که هرجا كه حاکمیتها
سازوکار ارتباط با مردم را فراهم نمودهاند و با مردم درتعامل باشند، فضای جوامع سالم تر و حکوتها قویترند، و هر جا این
رابطه ضعیف است حركت جامعه کند و ضعیف بوده و روابط مردم و حكام سرد و تیره و کسل
کننده است.
«
فلا تطولن احتجابك عن رعیتك فان احتجاب الولاة عن الرعیة شعبة من الضیق و قلة
علم بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الكبیر و
یعظم الصغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحق بالباطل»
مبادا مدت طولانی از مردم فاصله بگیری،
زیرا احتجاب حكام از مردم خود نوعی تنگنا و باعث بی اطلاعی از حقایق است و باعث بی
اطلاعی مردم از واقعیت جریان كارها میشود، و این حالت عدم آگاهی موجب تلبیس حق و
باطل و كوچك جلوه یافتن امور بزرگ، و بزرگ جلوهگر شدن مطالب ناچیز و كوچك میگردد.
«
و انما الوالی بشر لا یعرف ما تواری عنه الناس به من الامور و لیست علی الحق
سمات تعرف بها ضروب الصدق من الكذب و انما انت احد رجلین اما امرؤ سخت نفسك بالبذل
فی الحق ففیم احتجابك من واجب حق تعطیه او فعل كریم تسدیه او مبتلی بالمنع فما
اسرع كف الناس عن مسالتك اذا ایسوا من بذلك»
حاكم انسانی بیش
نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمیتواند درك كند. و واقعیتها هم علائم
مخصوصی روی آنها نصب نشده كه راست و دروغ و صحت و سقم آنها را مشخص كند. تو با
اینكه مرد عمل به حق هستی و از اعطاء حق دریغ نداری در اینصورت پس چرا از مردم
فاصله می گیری؟ و یا حاضر نیستی حق را ادا
كنی و در این صورت مردم به سرعت از تو مایوس می شوند، و چیزی از تو نمیخواهند، با
اینكه برآوردن خواست های ایشان كار مشكلی نیست.
با این وجود میتوان گفت که در میان عوامل گوناگون تکوین
افکار عمومی مردم نخستین عامل به شمار میآیند و به قول معروف در حکومت مهمترین
هنر، هنر آفرینش رضایت میان حکومت شوندگان
میباشد و یا اینکه به قول لینکلن « نمیتوان برای همیشه همهی مردم را فریب داد، دیر
یا زود حقیقت آشکار میشود». اما سوال این
است که افکار عمومی در واقع افکار چه میزانی از مردم یا چه طبقه ای یا گروهی از
مردم می باشد. زیرا بخش مهمی از مردم معمولا نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی بی
تفاوت هستند که نمیتوان آنها را جزو سازندگان و تولید کنندگان افکار عمومی قلمداد
کرد؛ بلکه تنها حجم دهندهی آن به شمار میآیند. در پاسخ میتوان گفت ازمیان مردم عده ای نقش مهمتری را در تکوین
افکار عمومی ایفا میکنند. مانند نمایندگان مردم در قوه مقننه و شورای شهر،
روزنامهنگاران، مدیران یا سیاستمداران حرفهای و روشنفکران که دانشمندان و محققان
را هم میتوان به این جمع اضافه کرد و در کل میتوان افکار عمومی را نقطه نظر
اکثریت فعال جامعه نسبت به یک موضوع با مسئله اساسی و مهم را که در مقطعی خاص شکل
میگیرد قلمداد نمود که البته باید با
معتقدات و باورهای عمومی مردم سازگار باشد.
در این میان اگر دولتها و حکومتها به دنبال بهترین و کم هزینهترین راه برای اداره جامعه و استمرار بقا و مشروعیت خود میباشند، باید ابزار و امکانات لازم و همچنین بستر مناسب برای افزایش رشد و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم را سخاوتمندانه فراهم نمایند و بدون نگرانی سعی نمایند تعداد و حجم بیشتری از مردم را در مسئولیت پذیری سیاسی اجتماعی فعال و درگیر نمایند و افکار عمومی را بهعنوان یک رکن مهم و اساسی در تصمیمگیری و اداره جامعه به حساب آورند و این را بدانند که برایند اصلی افکار و وجدان عامه مردم و مطالبات آنها خیر و صلاح جامعه و تضمین کننده منافع بلند مدت و ملی میباشد. همچنین باید دانست که ملت هوشمند، قوی و مسئول، جامعهای قوی، متمدن و شکست ناپذیر را خواهد ساخت.
* فرهنگی و کارشناس ارشد علم سیاسی