|
اصولا
نگاه جامع به دين در تفکرات اسلامي يک امر ناشدني و غير قابل دسترس نيست بلکه
باتفسير قرآن کريم و احاديث پيغمبر اسلام و نوادگانش ميسر است.
نگاه
ديني و تفکرات اسلامي باعث يکسري اعتقادات در يک مسلمان مي شود که آن تفکرات همراه
با يکسري مسائل عيني آميخته شده است. چيزي که امروز عدهاي را از دين و ماهيت ديني
دور کرده است، معتقدان به نظريه اثبات گرايي است.
اثبات
گرايي و اثبات گرايي منطقي اساسا از اعتقادات به عنوان سند و مدرک ياد نميکند و
ديدههايي تجربي را به عنوان سند و مدرک جهت پذيرش علوم ديني دارد.
اصولا
ظهور پيامبران به عنوان "پيغمبر" و آوردن دين به وسيله آنها همانطور که
همه ميدانيم به خاطر تحريف کتب پيغمبران گذشته و يا براساس ميزان فهم و درک مردم
بوده است. معجزه پيغمبر اسلام يک کتاب است؛ کتابي آسماني که معجزه جاويد است و
مربوط به همه نسل هاي بعد است و درآن و از آن کتاب صحبت قلم است ،قلم که نشانه
تفکر بينش و خردورزي است.
اساسا
خداوند از انسان دور نيست و اين دور نبودن فلسفه حسي نيست و فلسفه نزديکي به معناي
ديدن بشر توسط خدا فقط نيست بلکه به معناي خاص و عام است. يعني همانطور که ميگوييم
خدا نزديک ماست و ما را ميبيند، نزديکي به معناي نزديک بودن حقيقي هم هست و به
اين معنا است که انسان ميتواند با خداي خود گفتگو کند و اين در عرفان مسئلهاي
شدني است.
نگاه
جامعه شناسي به دين چه به روش کلانش و چه به روش خردش از نظر دور بودن جامعه شناس
از دين امري ناشدني است و نگاه ناقصي را به جامعه شناس مي دهد. اصولا تفاوت نگاه
جامعه شناسانه درون ديني و برون ديني خود مبحث شناخت دين است.
پس
اگر ما بخواهيم نگاهي جامعه شناسانه به دين و جوامع ديني داشته باشيم، بايد اساس
تفکر آنها را محترم بشماريم و نگاه اثبات گرايي منطقي به دين يک نگاه مغرضانه و از
سر دشمني با دين است چرا که تفکرات ديني را بررسي نمي کند بلکه کليت اعتقادات را
مي بيند و بعد درباره آن تصميم مي گيرد.
در
واقع ما بايد علمي را در کشور پايه گذاري کنيم و آن جامعه شناسي ديني باشد و موضوع
آن شناخت دين، نگاه اجتماعي دين به جامعه و نگاه گسترده ديني به تعالي جامعه باشدو
کانون اين علم فلسفه و منطق اسلامي باشد تا بتوانيم در مقابل جامعه شناسي غير ديني
و تفکرات آن انديشه تقابلي را ارائه کرده و درراه گسترش اسلام حرکت کنيم.
در
اين مجال مي خواهم بيشتر به مقوله جامعه شناسي از منظر دين بپردازم تا اين شاخه
علمي را بيشتر شناخته باشيد. وقتي رهبري مي فرمايند درعلوم انساني ضعيف هستيم اين
ضعيف بودن چاره اش نگاه اجتماعي به دين است. اينکه نگاه اجتماعي به دين چگونه ميسر
است بايد گفت در قرآن کريم آياتي که در آن خطاب به يک جمع يا جامعه شده و يا اينکه
در نماز به جماعت يا فرادا سوره هايي همگي با هم مي خوانيم اين خود انديشه دارد و
در علوم انساني ما جايگاه مي تواند داشته باشد.و يا در جامعه اسلامي توصيه به سلام
کردن به جمع هنگام ورود به يک مکان جمعي آمده اين خودش نگاه جامعه شناسانه دارد که
چرا اين گونه است اين خود موجب چه چيزي در جامعه مي شود و از چه چيزهايي جلوگيري
مي کند. در واقع سخن من اين است که علم جامعه شناسي را بپذيريم ولي خودمان از درون
انديشه جامعه اسلامي خودمان را ترويج کنيم.