هنگامی که فراز و نشیب کوههای عظیم و ارتفاعات جنوب فارس را پشت سر میگذارید و از تنگ زیبای ابوالحیات، قدم به دشت وسیع و با صفای برم مینهید عملا به منطقهی جغرافیایی کازرون رسیده اید، منطقهای که از جهت حاصلخیزی خاک وفور آب های زیر زمینی، عظمت آثار تاریخی، تنوع منابع طبیعی و بالاخره برکت نعمتهای گوناگون الهی و نیز پشتکار و هوشیاری مردم، یکی از غنیترین مناطق مملکت اسلامی است .
کازرون یکی از شهرستانهای استان فارس است که از شمال به نورآباد ممسنی، از شرق به شهرستان شیراز و از جنوب غربی و مغرب به قسمتی از استان بوشهر و از جنوب به بخش فراشبند محدود است ، این شهرستان دارای پنج بخش به نام
دهستانهای حومهی شاپور (مركزي)
بخش جره و بالاده،
خشت و کمارج،
کوهمره نودان،
بخش چنارشاهیجان یا (قائمیه) است .
شهر کازرون در منطقه ایی به طول جغرافیایی 51 درجه و 35 دقیقه و عرض 29 و 3 دقیقه در جنوب استان فارس است ، کازرون در گذشته از توابع شهر بیشاپور بود ، که هم اکنون ویرانه های آن در 20 كیلومتری کازرون قرار دارد .
نخست این شهر از سه آبادی نور، دریس و راهبان تشکیل می شده و روی هم رفته به (بلدالعتیق) مشهور بوده است، کازرون از نیمه دوم قرن چهارم که شاپور رو به ویرانی نهاد ، مهمترین شهر منطقه شد . در اواخر سده ی 4 ه.ق این شهر کازرون نامیده شد .
می گویند کازرون از واژگان گاز و گازران گرفته شده و این لقب به خاطر شغل مردم آن که از کتان پس از شستن، پارچه ای به نام توزی می بافتند بوده است، برخی دیگر عقیده دارند، چون کوههای پیرامون این شهر از لحاظ ثروت طبیعی غنی بوده آن را «کوه زا» نامیده اند، برخی دیگر از مورخین از کازرون به عنوان «کیزران» نیز یاد کرده اند ، برخی دیگر نیز کازرون را شهر سبز نامیده اند ، چرا که در فصل بهار تمامی دشت های اطراف و خود شهر سبز می شود و حتی روی سنگ سنگ ها را گونه ایی خزه می پوشاند .
چیستان های کازرونی
چیستان ، سخنی بسته و پوشیده در وصف و سنجش چیزی با چیز یا چیزیهای دیگر است ، در چیستان معمولا ویژگی ها و نشانه هایی از چیزی را به استعاره و کنایه بری آزمودن معوش شنوده بیان می کنند و از او نام آن چیز را می خواهند ، چون این نوع سخن در زبان فارسی به صورت استفهامی بیان می شود و غالبا به کلمه مرکب «چیست آن ؟» می آید ، آن را اصطلاحا (چیستان) نامیده اند .
نخستین تعریف جامع چیستان از نظر ادبی و صنایع بدیعی در متون ادبی فارسی از شمس الدین قیس رازی ، دانشمند و ادیب قرن هفتم هجری است . شمس قیس در کتاب معروفش ، المعجم فی معاییر اشعار العجم ، لفر ( چیستان یا معما به زبان عربی ) را (معنی ای از معانی ) تعریف می کند که آن را در (کسوت عبارتی مشکل متشابه به طریق سئوال بپرسند ) لغت در فرهنگ و زبان مردم ایران از دیر باز به ( چیستان ) و (معما ) شناخته می شده است .
پیشینه
چیستان در شمار گونه های دیگر آفرینش های ادبی ذهن آدمیزادگان مانند اسطوره ، افسانه ، قصه ، ضرب المثل ، از نخستین و فراگیرترین نوع اندیشه برف عده و ضابط در آمده در فرهنگ بشری بوده است ، چیستان ، از کهنترین زمان ، در میان همه ی قوم های ابتدایی و مردم جامعه های سنتی و پیشرفته صنعتی جهان شناخته شده بوده و به کار برده می شده است ، چیستان در زمانی بسیار کهن همچون نخستین آزمون ذهنی ابتدایی بیش در همنوایی با جهان پیرامونش پدید آمده است .
زمانی که جهان جوان بود و تازه ترین رویای بسیار دلپذیر آدمیزاد ، علاقه به شناخت پدیده های طبیعی، زندگی و سازمان های ساده ایی بود که او را احاطه کرده بودند .
کهنترین چیستان های جهان که تاریخی بس دراز دارند ، تحقیقات چیستان های به دست آمده از فرهنگ های هلنی ، ودایی و سامی هستند . این چیستان ها قبلا به صورت معماهایی پیچیده پدید آمده بودند ، آن دسته از چیستان های کهن اولیه که هنوز در مدار زندگی کنونی رواج دارند و کمتر دستکاری و پرداخته شده اند ، اساسا همان توهمات استعاری درباره شباهت میان چیزیهای طبیعی را حفظ کرده اند ، در فرهنگ ایران ، کهنترین چیستان هایی که به صورت مکتوب به ما رسیده ، چیستان هایی است که در رسانه ایی به نام «یوشت فریان و اخت » آمده است این رسانه از مجموعه ادبیات زبان پهلوی است که احتمالا در اواخر دوره ساسانی تدوین یافته و بعد دستکاری هایی در متن آن صورت گرفته است .
در این رسانه اخت جادوگر به بهانه سرکوب مردمان شهری که به گونه ایی نمادین «شهر حل کننده معما» نامیده می شده ، چیستان هایی برای مردم مطرح می کردو کسانی را که نمی توانستند پاسخ بگویند ، می کشت ، سرانجام ، نوجوانی حدود پانزده ساله به نام یوشت به چیستان های او پاسخ می دهد چیستان های زیر از آن جمله اند :
« کدام آفریده است که اگر بنشینید بلندتر است تا ننشیند »
(پاسخ : سگ )
یا آن چیست که خشک است و نسوز و آن چیست که تر است و بسوزد ؟
(پاسخ : خاک و پی.)
چیستان در گویش کازرونی معمولا با جمله پرسشی (این چین؟ ) (این چیست ) شروع می شود و آن که بتواند آن را دریابد ، پاسخ خود را با واژه ( نباشد) می دهد . مثلا اگر چیستان کلاغ باشد می گوید نباشد کلاغ ؟
نمونه هایی از چیستان ها کازرونی به قرار زیر می باشد :
1) یکی واجب /دوتا مستحب / سه تا ، حرام ( آب وضو به صورت زدن )
2) صبح چهار پا / ظهر دو پا / عصر با سرپا را می ره ( آدمی زاد)
آدمی در کودکی (صبح زندگی ) با چهار دست و پا راه می رود / در میانسالی و جوانی بر روی دو پا راه می رود و در پیری ، با عصا و دو پایش راه می رود .
3) دستمال آبی آبی ، پرش سیب و گلابی ( آسمان )
4) دم همی چی چسبیده ( اسم ، نام )
5) همه ی چی نوشتن ( الفبا )
6) چهل درگاه ، چهل دریچه ، چهل هانم خدیجه (انار)
7) سیا سیاه زنگی ، کلاه سوزفرنگی ( بادمجان )
8) سرش که ببری ، گریه می کنه / از گریه او ، قاتل هم گریه می کنه . ( پیاز )
9) خودش دسته بیا ، صدایش نهره شیر ( تفنگ )
10) دوتا کاکا بردارن ، که شو و روز خاک بر سرهم می کنند ( تیشه و بیل )
11) روز کلفت خونه / شوي خانم خونه ( جارو )
12) شو می گرده قمبلو / روز می گرده قمبلو / خسته نمی شه قمبلو ( ساعت )
13) سر بریده ، حرومن / سرش نبرن حلالن ( ماهی )
ضرب المثلهای مردم کازرون
ضرب المثل رایج بین اقوام و ملل مختلف ، ریشه در عمق تاریخ ، فرهنگ ، انتقادات و سنن هر قوم یا ملت دارند . برخی از ضرب المثل ها چنان پر معنا و بسیط هستند که اشخاص صاحب قلم می توانند دهها صفحه و حتی یک کتاب تحت عنوان چنان ضرب المثل بنویسند ، بیشترین ضرب المثل ها چنان در طول تاریخ پخته و قابل فهم برای حتی عوام شده اند که عملا مردم با خواندن آن ها دنیایی از حقایق را به خاطر می آورند و بسیاری از آن ها را عین خطاها یا دلایل موفقیت خود در زندگی می یابند .
ضرب المثل های مردم کازرون به قرار زیر می باشند :
( لنتی نرو به سایه !)
لنتی ، جوانکی بود شل و بی حال و تنبل ، به حدی که حال آن که مگس را از خود براند نداشت. وقتی هم آفتاب گرم تابستان بر او می تابید و گرمازده می شد ، به خود می گفت :
لنتی نرو ا سایه / سایه خودش می یاید .
و لنتی در آفتاب می ماند تا چند ساعت بعد ، که سایه بیاید و او را از گرمای تابش آفتاب نجات پیدا کند.
( اینجا همه سم دارن )
شخصی صبح گاه کمونی ( صبح زود ) به گرمابه می رود وقتی بر بینه لباس خود را می کند می بیند استاد بینه دار سم دارد ، اما چیزی نمی گوید ، بی اختیار چشمش به پای پادو حمام می افتد میبیند او هم سم دارد ، به درون حمام که می رود می بیند کیسه کش هم سم دارد ، هراسان خود را شست و شو می دهد لباس می پوشد و از گرمابه بیرون می رود ، در راه شب گردی را می بیند شبگرد از او سئوال می کند که این عجله برای چیست و او ماجرا را بر شخص شبگرد تعریف می کند ، شبگرد پاهای خود را بلند می کند و می گوید این گونه ؟
مرد که می بیند شبگرد هم سم دارد پا به فرار می گذارد و می گوید اینجا همه سم دارند ، که کنایه از صفاتی ناهنجار و همگون در یک جامعه می باشد .
(طاقچه بد در راه خدا !)
امیرزادهیی از راهی می گذشت ، دختر زیبایی راه را براو گرفت و چیزی به گدایی خواست امیرزاده دل به او بست ، و او را همراه با خود به کاخ برد و دستور داد او را به گرمابه برند و لباس نو بپوشنند ، آن گاه او را به عقد خود در آورده و ندیمه ای بر او گمارد تا آداب زناشویی و آیین زندگی را به او بیاموزد دخترک زیبا با استعداد شگرف خود همه ی مطالب را فرا گرفت و به زودی دل همگان را ربود و سوگلی حرم امیرزاده شد اما دختر با همه آداب دانی ، گاهی بخشی از غذای سفره را جدا می کرد و می گذاشت ، این نکته برای امیرزاده سئوال برانگیز شد ، ندیمه را گماشت تا آن راز را کشف کند ، ندیمه دید که دختر غذاها را لب طاقچه می گذارد و از طاقچه یکی یکی غذاها را گدایی می کند و مثلا می گوید « طاقچه بدرا خدا یه تکی گوشت ! )
این مثل برای کسانی است که نمی توانند از عادت و خوی گذشته خود دست بکشند .
قربون سر نشکسته خودم !
مردی کشتزار خود را آبیاری می کرد و مدام میی خواند :
قربون سرنشکسته ی خودم
دو جوان قلدر از آن حوالی رد می شدند صدای مرد را شنیدند تصمیم گرفتند ، بهانه ای بدست بیاورند و سر مرد را بشکنند تا آن مرد نگوید (قربون سر نشکسته خودم ) با همین قصد به مزرعه او رفتند ، به او گفتند آب رت به این مسیر هدایت کن ، آب را به آن سمت فرستاد ، گفتند بیلت را بینداز، بیل را انداخت، گفتند بیل را بردار بیل را برداشت ، در آخر کار آن دو گفتند فلان فلان شده ! چه کسی دلش می آید سر تو را بشکند ؟
این مثل کنایه از این است که هیچ وقت سر آدم سربه راه سخن شنو شکسته نمی شود .
ادبیات شفاهی مردم کازرون ، نشانی است از حکمت و آفرینش جمعی آن ها که از زمان های قدیم در روند تکاملی و ساخت اجتماعی شان شکل گرفته ، گونه گون شده ، وارزش و اعتبار ویژه یافته است .
در برگیرنده خواسته ها ، آمال و آرزوها و عواطف انسانی و بیانگر طرز معیشت ، آداب و رسوم ، ذوق زیبا شناسی ، پایداری و مبارزات رهایی بخش آزادیخواهانه آن ها می باشد و به همین جهت اهمیت علمی و ادبی و تاریخی دارد . اندیشه ها و باورها و گفتار و کردار هر قوم بسیاری از مشکلات تاریخی و فلسفی و بخصوص اجتماعی را حل می کند و تاریکیها را روشن می سازد .
در ادبیات شفاهی مردم کازرون ميبینیم که چگونه و به سادگی ، مردم در برابر رویدادهای ناشناخته طبیعی و پیش آمدهای اجتماعی ، برخورد گاه مناسب و گاه پندار گرایانه ، و در پاره ای موارد و به ناچار، برداشتی نامناسب داشته اند ، هر چند همیشه باورها ، بازیها ، آیین ها و مراسمی که به هر جهت و به هر مناسبت برگزار می کرده اند ، با نحوه زندگی و فعالیت های تولیدی و مناسبات اجتماعی آن ها مطابقت و هماهنگی داشته است .
ادبیات شفاهی و باورهای مردم کازرون ارثیه ی گرانبهایی است که به یادگار گذاشته شده و باید آفرینش هر نمونه از آن را در رابطه با شرایط حاکم بر جامعه و مناسبات و مراحل تاریخی بررسی و کشف نمود ، و در حفظ آن چه که بر جای مانده کمال اهتمام را به کار بریم .
چند نمونه از باورهای عامیانه مردم کازرون :
کسی که بسیار برنج بخورد ، ریش چوبی در می آورد .
گند زدن gend ( گند زدن به معنی سوزن در پارچه یا بافتنی فروکردن برای دوخت و دوز و بافتن است )
دوخت و دوز به هنگام اذان شام ، بدبختی می آورد .
شب هنگام نباید خانه را جارو کرد . تا برکت خانه جاروب نشود .
هنگام زرده غروب نباید چیزی را از خانه خارج کرد تا برکت از خانه بیرون نرود.
بر آستانه خانه نوساز باید قربانی کرد ( گوسفند یا خروسی را ) تا بدی و شر از آن خانه به دور شود .
گرمی و اناری، سردی و عطاری
اگر کسی در مستراح بخوابد دیوانه می شود .
ناخن چیده شده را باید در پای پاشنه دروازه ریخت و گفت : غم برو ، شادی بیا / ناخن برو ، روزی بیا
اگر جارو سرپا نگه داشته شود ، شر به پا می شود .
زیر درخت سبز خوابیدن، مضرت دارد .
مرغی که خود را در خاک بغلتاند اگر پیش کسی برود و بال خود را بتکاند ، باید به آن مرغ گفته شود : غمت سی خودت باشد .
اگر کسی شب در آینه نگاه کند دیوانه می شود .
شب هنگام سر را شانه کردن ، سبب پریشان خیالی میشود .
اگر کسی در شب نام مار را بر زبان بیاورد، مار به سراغش می رود .
اگر کسی بر روی سنگ قبر بخوابد ، کم حافظه می شود .
در شب سوت کشیدن ، باعث گرد آمدن شیطان ها بر دور سوت زننده می شود .
چشم زخم د رگویش و باورهای مردم کازرون :
چیش زدن (cis/چشم) به معنی با نگاه حسرت بار و از روی حقد و حسد به کسی نگاه کردن که در این صورت اگر چشم نگاه کننده شور باشد ، به مورد نگاه ، صدمه و آسیب خواهد رسید و او را بیمار و نا آرام خواهد کرد .
نظر زدن ، چیش زدن
چیش شور : کسی که با نگاه کردن به دیگران ، سبب آسیب رساندن به آن ها می شود ، چنین کسی معمولا حسود و نخواهنده است .
نظر تنگ
آدم چیش شور ، نظر تنگ هم هست ، کسان یکه مبتلا به تنگی نفس می باشند ، چیش شور و تنگ نظر هستند .
فق سیاه
آدم نخواهنده و نظر تنگ ، دارای فق سیاه است ، چنین کسی اگر بر دیگری نفرین کند ، گیرا و موثر واقع می شود .
نظر خورده
کسی که نظرش زده اند و به همین سبب دچار بیماری و آسیب شده است .
چیشم کف پات
چشمم کف پایت باشد ، هرگاه کسی دیگری را تعریف کند ، برای اینکه دچار آسیب چشم زخم نشود، گوینده بلافاصله می گوید : چیشم کف پات و خود را راحت می کند .
قدی که چیش ا دوسی می ره ، ا دشمنی نم ره
هر اندازه ای که انسان دردوستی صدمه می خورد (دچار نظر تنگ و نخواهندگی دوستان می شود ) در دشمنی آسیب نمی بیند .
نظر کرده
نظر کرده ، کسی که کورد نظر و مهر ائمه اطهار قرار گرفته باشد ، مثلا مشکلی داشته که با توسل به آن بزرگواران ، گشوده شده ، چنین کسی همیشه کارش پر رونق و با برکت است و به همین سبب معمولا مجالس روضه خوانی بر پا می کند ، سفره حضرت عباس می گستراند ، و گوسفند قربانی می کند و در جوار مقابره متبرکه، دیگ جوش می دهد و این عبارات را می خوانند :
نوم خدا / نوم رسول / بترکه چشم حسود .
حسود یه جی بی میره / که نشنوه اسم رسول .
برا به دور ماندن فرزندان از گزند چشم زخم، بر آن ها نام هایی می گذارند ، از این گونه:
(نوم خدا / نام خدا ) / خدا خواست / ماندنی / بمونی / ماشاء الله / نمکی / زاغی
گاهی که کسی به خصوص جوان ها مورد مورد تمجید قرار بگیرند برای اینکه مورد گزند چشم زخم حسودها و چشم شورها واقع نگردند ، با شبه جمله هایی به گونه ی زیر آن ها را تعریف می کنند :
الله اکبر / ماشاء الله / (نمکن) نمک است / داغت نبینن ، یعنی عزا دارت نشوند . / سخت نبینی، یعنی همیشه در ناز و نعمت باشی / ( ایشالله عمر سیر و پر کنی / زندنی و مندنی باشی ، یعنی زنده باشی و ماندنی باشی .
اگر کسی یا شخصی د رمحفلی جلوه گر باشد این جمله را به کار می برند:
(شو جمعه بی قضا / مهتوزده دور قضا )
زاغ دونشتک
کسی که چشم زخم خورده باشد ، دچار تب و لرز می شود ، در بستر بیماری می افتد و بهرو (هذیان) می گوید برای رهانیدن او از چشم زخم برایش زاغ دونشتک می کنند ، صدقه می دهند ، گوسفند نر و یا خروس قربانی می کنند .
کوزه ی شکسته ای ی را از پشت بام بر زمین می زنند .
اگر نظر خورده ، مرد باشد ، پیراهن او را و اگر دختر بچه باشد یا زن باشد ، لچک (روسری) او را بر می گیرند، پیراهن را از آرنج تا سر انگشت اندازه می گیرند ، و لچک را از یک گوشه تا گوشه دیگر وجب میکنند. تا سه بار اندازه می گیرند ، اگر اندازه ی اول با سوم برابر باشد و در بار دوم کمتر از دو بار دیگر، از چشم خوردن مطمئن می شوند ، در حین اندازه گیری 4 قل می خوانند . آیه الکرسی می خوانند ، پیراهن یا لچک را گره زده در آب می اندازند تا خیس شود آنگاه بر پیشانی بیمار می مالند و از آن آب مقداری به بیمار می دهند تا دفع شر شود .
تف تفک
استکانی را نزد هفت تن از مکانی که مظنون به چشم زدن هستند می برند و از آن ها می خواهند تا کمی آب دهن خود را در آن بریزند ، آنگاه آن ظرف پر از آب دهن را به بالین بیمار می برند ، هفت بار بر دور سر او می گردانند و سپس انگشت در آن کرده بر بدن بیمار می زنند ، تا اثر چشم زخم متعلق به هر کدام از آن ها باشد بر طرف شود .
برای درمان بیمار چشم زخم خورده اعمال دیگری نیز به کار می برند ، از جمله :
شب چهار شنبه ، شنبه ، یک قرص نان ، یک عدد پیاز ، یک قطعه نمک بلور ، یک حبه ذغال ، و یک سکه پول خرد ، در زیر بالش بیمار می گذارند ، تا صبح زود آن را به در مسجد محله برند و بر طاقچه و یا بر آستانه مسجد می گذارند تا نیازمندی آن را بردارد ، و بیمار شفا یابد .
انتخاب شب شنبه و چهارشنبه به این علت است که چون شبهای شنبه و چهارشنبه سنگین است ، به بیمار بیشتر و تلخ و سخت نگذرد ، این اعمال را انجام می دهند .
و دیگر عمل اینکه ، اگر بدانند که چشم زخم زننده کیست بدون اینکه او متوجه شود کمی از تارو پود لباسش را می کنند و در آتش زاغ و دونشت می اندازند تا بسوزد و دود آن را بر بدن بیمار می دمند تا دفع شر شود .
نظر بند
دعای نظر بند را با کمی پشم شتر / قطعه ای نمک بلور / قطعه ای زاج سفید / چند دانه اسپند و یک سوزن خیاطی به کار گرفته نشده را لای یک تکه پارچه سبز و یا سفید آب ندیده می دوزند و قاب میگیرند و نخی از ابریشم سبز به دو گوشه قاب می بندند و به گردن انسان یا حیوان مورد نظر می بندند تا از آسیب چشم شورها و جن و پری و شر شیطان در امان باشد .
با تشكر از مطلب مفيدتان
البته كازرون در غرب فارس است نه در جنوب.