|
دریا سرکار بودم، خبر شهادت
دوست عزیزم و هم کلاسی دوران راهنمایی ام سید فخرالدین تقوی را طی تماس تلفنی که
با خانواده داشتم شنیدم؛ خیلی سخت بود و شوک آور. باورم نمی شد که سید رفته است.
اشک می ریختم. فخرالدین را خاطرات زیادی ازش داشتم. از کلاس درس ریاضی و تاریخ و
... از همه ماندگارتر، بودن سر کلاس استاد رضوی و ساعت ورزش و فوتبالی که بازی می
کردیم و مهربانی اش، و دوست داشتنی بودنش ...؛ در فاصله پنج دقیقه از این خبر، یکی
از دانشجو های سابقم تماس گرفت؛ بدون سلام کردن و با حالت گریه گفت: "شهادت
هنر مردان بزرگ است استاد؛ شهادت دانشجویت مبارک". سکوت خاصی اتاق کارام را فرا
گرفته بود. در حالی که اشک هایم را پاک می کردم، پرسیدم کی؟ جواب داد: "سجاد
دهقان". حالم خیلی خیلی بد شده بود. نامی آشنا که همیشه بر روی کلاس از خنده
های زیبایش و پر انرژی بودنش در ذهنم مانده بود. به یاد دارم انگیزه مثال زدنی اش
در مطالعه و پایبندی اش به قوانین. با اینکه از دغدغه هایش خبر داشتم.
شهید دهقان را دیدی فراتر از
یک دانشجو بهش داشتم؛ و سعی می کردم در زمان های بودن ایشان در کلاس، مطالب تدریس
شده گذشته که مهم بودند و مسایل بنیادی درس مربوطه بودند را دوباره مرور کنم تا
عقب افتادگی از درس نداشته باشند. به یاد دارم درس کارآموزی را در آخرین ترم تحصیلی
اش با من داشت. وقتی گزارش کارآموزی را آورد، دیدم در پیش یکی از بهترین دوستانم
این دوره را طی کرده، اما چیزی که برایم تعجب بود، اینکه چرا ایشان به از دوستم
نخواسته که سفارشش را پیش من بکند تا دیدی مثبت تر نسبت به او داشته باشم؟ برگه را
تحویل داد و سوالاتم را پرسیدم و گزارش را گرفتم و رفت. بعد به دوستم زنگ زدم؛ پرسیدم
این آقا پیش شما کارآموزی بوده؟ گفت: "آره ... دوست خیلی صمیمی ام هست، حتی
من ازش خواستم اجازه بده سفارش نمره ات رو بکنم، اما اجازه نداده و گفته من نیاز
به نان حلال دارم و نمی خواهم لقمه ای نان بر روی سفره زندگی ام ببرم که حتی با
کوچک ترین سفارش و رابطه ای باشه". ازش پرسیدم از ویژگی های این برادر بیشتر
برایم بگو. جواب داد: "بسیار تلاش و کوشش می کنه که در راه انقلاب و ارزش های اسلام
گام بردارد و همیشه ما را نصیحت می کنه و در راه انقلاب کوتاه نمی آید. آرزوی او
شهادت در راه خدا و اسلام هست. او هر کسی را که در راه اسلام قدم بر می دارد،
بسیار دوست می دارد. سجاد انسان ساده و بی آلایشی است که لباس های ساده بر تن دارد
و اکثر اوقات با یک پیراهن بسیجی است و خودت سر کلاس اون رو دیدی...".
از ویژگی های سجاد، می توانم
اینطور توصیف اش کنم که مردی فعال و با اراده و پشتکاري فوق العاده بود که البته
ويژگيهاي اخلاقي خاص خودش را داشت. روي هم رفته مرد بزرگي بود که از دستش داديم و
من هميشه در کارهاي علمي او را به عنوان يکي از الگوهاي دانشجوهای فعالم یاد می
کنم. خيلي وقتها يادش می افتم. اميدوارم ما هم در راه اش قرار بگیریم... .
این عزیزان به ارزویشان (شهادت) رسیده اند، رفتند تا ما امنیت داشته باشیم و جان شیرین شون رو نثار کردند روحشون شاد ویادشون گرامی باد.