|
آموختیم
از تو رکوع و سجود را
دریافتیم
وقت قیام و قعود را
بار
برادری پدری روی دوش تو
تغییر
داد فلسفههای وجود را
عشق
تو بادهای است که دیوانه میکند
جز
شیعه اهل سنت و گبر و یهود را
وآن
کس که صوت «کیست که یاری کند مرا»
در
ظهر «روز واقعه» یک دم شنود را
خواندی
که «یا سیوفُ خُذینی» و وای من
میخواند
مادرت غزل رود رود را
باران
گرفت و خون به دهان افق نشست
وقتی
نشاند خصم، به چشمت عمود را
بر
روی نیزههاست سرت ماه منحنی!
«ما را سری است با تو...» چرا سر نمیزنی.
حسین رضوی فرد
مهندس جان عالی جالب وزیبا باآرزوی موفقیت