هر
سال به یاد روزهای دفاع مقدّس چند کلمه ای می نویسم که برای خود و هم رزمان تجدید خاطره
ای باشد. سال 1395 هم یادداشتی در این باره نوشتم که پایان بخش آن جمله ای از امام
خمینی(ره) بود: «ما از عملکرد خود در جنگ لحظه ای نادم و پشیمان نیستیم». عدّه ای از
دوستان بر آن خرده گرفتند. امسال فرصت را غنیمت دانستم تا توضیحی پیرامون محورهای زیر
به آن ضمیمه کنم:
۱- تمایز
بین دفاع مقدّس و جنگ
۲- ایثارگران
و شهدا فرشته نبودند
۳- مرگ
و زندگی
۴- اخلاق
در صحنه ی دفاع
۵- الگو
برداری از اسوه های دفاع مقدّس
۱- تمایز
بین دفاع مقدّس و جنگ:
بین
جنگ و دفاع مقدّس تفاوت زیادی است. جنگ با خشم و کینه و ویران گری و تخریب همراه است
و دفاع، مقابله ای است در برابر همه ی این ها؛ و طبیعی است که هر واکنشی به این سه
پدیده ی پلید را باید دفاعی مقدّس دانست. با این حال بر این باورم که اگر در آغاز انقلاب
می توانستیم رابطه ای خوب و یا دست کم نگاهی مثبت نسبت به همسایگان خود داشته باشیم،
شاید این فاجعه هرگز اتّفاق نمی افتاد. شنیده ام عراق اولین کشوری بود که انقلاب اسلامی
را به رسمیت شناخت و صدّام نیز در خواست دیدار از ایران را داشته است. شاید یک دیپلماسی
قوی و فعّال می توانست از یک جنگ که انتهای آن ناپیدا به نظر می رسید و بعداً با امّا
و اگرهایی ۸ ساله
شد، جلوگیری کند و این است که می گویم از رزمندگان باید به عنوان «مدافعان» کشور اسلامی
نام برد و نه «جنگجویان». به همین ترتیب باید از دفاع مقدّس سخن گفت و نه از جنگ که
ناپاک است و مصیبت های اش بی شمار.
همه
ی آن ها که امروز ایثارگر نامیده می شوند، مدافعان جان بر کف کشور بودند. از هیچ یک
از صحنه های ایثار و مردانگی آنان نمی توان چشم پوشی کرد. جنگ پدیده ای مقدّس نیست؛
اما هر عملکردی در مقابله با آن یک دفاع مقدس است و دفاع ما دفاع همه ی مردم در برابر
هجوم نیروی نظامی یک کشور، بدون حاکمیت یک دولت دموکرات و با رهبری یک دیکتاتورِ کودتاچی
به خاک مان بود.
با
همین استدلال می توان گفت جنگ هنوز هم ناخوشایند است و یک دلیل اساسی و حتّا مهم ترین
آن برای ناکامی و عقب ماندگی از پیشرفت و توسعه ی کشور. هر عقل سلیمی تأیید می کند
همیشه بهتر آن است که نه تنها با سیاست کارآمد و هوشمند از رویداد جنگ جلوگیری کرد، بلکه برای فاصله گرفتن
از آن تا حدّ امکان از درگیر شدن با تحریم ها نیز دوری جُست. این راه عاقلانه و پسندیده
ای برای طیّ مسیری امن و مطمئن در جهت توسعه و پیشرفت کشور است. اگر در جنگ تحمیلی
دفاع می کردیم امروز نیز نباید به دنبال شعله ور کردن آتش جنگ به وسیله ی خودمان باشیم.
آیا برداشتی نزدیک از سخن امام(ره) نمی توان این باشد که ما یک لحظه هم از دفاع در
مقابل هجوم دشمن پشیمان نبوده و نیستیم؟!
و
دقیقاً همین جاست که یک سوال اساسی پیش می آید. آیا اگر احتمال می دهیم جنگ و یا دفاع
دیگری در پیش است، نباید از خود بپرسیم بعد از پایان آن دفاع مقدّس تا چه اندازه تجربیات
مفید و کاربردی آن را تدوین کرده و در صدد استفاده از آن با بهره وری بالا بوده و هستیم؟
پاسخ این سؤال هر چه باشد باید در راستای پیشگیری و دوری از جنگ به کار آید.
۲- ایثارگران
و شهدا فرشته نبودند:
یکی
از بلاهایی که بعد از پایان دفاع مقدّس بر سر نشانه های بازمانده از آن آمد، معرّفی
همه ی ایثارگران و به ویژه شهدای عزیز در حدّ فرشتگان معصومی بود که امروز دسترسی به
آنان، یک امر محال و یا دست کم بسیار مشکل به نظر می رسد و من در بخش الگو پذیری بیشتر
در باره ی آن خواهم گفت. وقتی انسانی از ابتدای تولد تا همه ی صحنه های حضورش در دفاع
مقدّس تافته ای جدا بافته قلمداد شود، کجا می توان باور کرد که او فردی زمینی بوده که اختیار خودسازی و خودپردازی
اش را کاملاً در دستان خودش داشته است؟! برای نسل نو هیچ یک از آن برجستگی ها مهم و
چشمگیر نخواهد بود چرا که همه ی این اسطوره ها از ابتدا جزء ملک و فرشته بوده و دیگر
نیازی به توسعه و تعالی نداشته اند. آیا می توان گفت که در نظام شاهنشاهی به اندازه
ی همه ی شهدا و سایر ایثارگران دوره ی دفاع مقدّس، فرشته هایی این چنین کامل و بی نقص
داشته ایم!
بر عکس معتقدم که همه ی ایثارگران،
انسان هایی زمینی بودند که در دوران دفاع مقدّس بر اثر خودسازی و جهاد با نفس و به
پشتوانه ی سیر معنوی به چنان شخصیت هایی تبدیل شدند؛ و این یعنی تلاش و کوشش شرط رسیدن
به این مقام است. بدون شک این کمال هم شامل کسانی می شود که به درجه ی رفیع شهادت نائل
شدند و هم آنانی که امروز در گوشه و کنار جامعه سر در گریبان تنهایی خویش فرو برده
اند و برخی حتّا به سختی زندگی می گذرانند. انسان وقتی مختار باشد و با تلاش و تقلّا
به قرب الهی برسد ارزشمندتر از آن است که از ابتدا صاحب فضیلتی باشد. و اگر چنین نبود
دوران دفاع مقدّس را «کوره ی آدم سازی» نام نمی گذاشتند؛ تعبیری که با الهام از اصطلاح
معروف جنگ جهانی دوم – «کوره ی آدم سوزی» – و در مقام کنایه به عملکرد ننگین آلمان
نازی مشهور شد. کوره ی آدم سازی دفاع مقدّس برای بسیاری از ایثارگران ما بهترین ابزار
ترفیع درجه و دستیابی به مقامات بلند اخلاقی و عرفانی بود.
۳- اخلاق
در صحنه دفاع:
یکی
از ویژگی های رزمندگان دوران دفاع مقدّس اخلاقی بودن و زیستِ معنویِ آنان بود. این
روحیه باعث می شد که در بیشتر موقعیت ها کاملاً به اصول اخلاقی پایبند بوده و در صحنه
های مختلف دفاع، ناخواسته و ملکه وار، آن را به نمایش بگذارند. خاطرات اسرای عراقی
در زمان اسارت و پس از آن در اردوگاه های اقامتی شان، به ویژه آن ها که مجروحیتی نیز
داشته اند، شاهد این ادّعاست. این اخلاقی گری تنها در رفتار با دشمن خلاصه نمی شد.
اگر رابطه ی دوستی و صمیمیت بین خودشان را هم ملاک قرار دهیم به خوبی می توان در زیر
پوست نگاه ها و رفتارشان دریافت که تا چه اندازه بر دوری از جنگ و خشونت و رعایت آداب
انسانی و عاطفی اصرار داشته اند. هیچ رزمنده ای از دیدن صحنه های تخریب و کشتار لذّت
نمی برد، به جسد دشمن لگدی نمی زد و خطاب ناپسندی نمی کرد. همه ی آن ها برای از دست
رفتن سرمایه های مادی و معنوی و بالاتر از همه نیروی انسانی هر دو طرف متأسّف بودند.
آیا همه ی این ها به آن معنا نیست که امروز باید تا آنجا که ممکن است درگیر فضای جنگ
و بحران های ناشی از آن نشد؟ البتّه اگر دفاعی لازم نیاید.
نگاهی به سیره ی پیامبرگرامی اسلام(ص)
و ائمه ی اطهار علیهم السّلام نیز نشان می دهد که همه ی تلاش و تأکیدشان بر این بوده
که در جنگ شروع کننده ی درگیری و اولین پرتاب کننده تیر به سمت دشمن نباشند. باز کردن
فضای گفتگو در ابتدای رزم و دعوت سربازان مقابل به اندیشیدن، اگر مصداق این ادّعا نیست،
پس چیست؟! جنگ هرگز به کام بزرگان دین ما شیرین نبوده است.
این
است که مدام تکرار می کنم باید با طرّاحی و پیگیری یک دیپلماسی مقتدر و مؤثّر از بروز
فاجعه ای به نام جنگ جلو گیری کرد. حتّا در دوران حملات شیمیایی دشمن به رزمندگان ما
و کردستان عراق و نیز موشک باران شهرهای ایران، نگاه مؤکّد امام این بود که مبادا مقابله
به مثل شود. اخلاق، کلیدواژه ی دفاع مقدّس بود و نمی توان از آن نگفت.
۴- مرگ
و زندگی:
گفتم
که یکی از شرایط حضور در جبهه و شرکت در دفاع مقدّس بدون آن که کسی بر زبان آورده و
یا جایی نوشته باشد، تمرین خود سازی و زندگیِ اخلاقی بود. آمادگی کامل و همیشگی و بدون
قید و شرط برای ایثار و ترک دنیا از مهم ترین نشانه های این تمرین محسوب می شد. هر
کدام از ما بارها با ملک الموت دست پنجه نرم کرده بودیم و تجربه های عجیب و گاه شیرینی
بین ماندن و رفتن داشتیم. همین باعث شده بود تا تشخیص لحظه ی رفتن برای مان آسان شود.
آمادگی برای ترک دنیا و بعد تلاش در جهت پیش آمدن فرصتی برای تحقّق آن، کاری است کارستان
و از عهده ی هر کسی بر نمی آمد. اگر فضای معنوی و تمرین های مداوم سازندگی در دوران
دفاع نبود، هرگز ایثارگران به آن درجه از رشد و بالندگی نمی رسیدند. هرگز با مرگ چنان
مسابقه نمی گذاشتند، و هرگز مرگ آن چنان از دست شان فرار نمی کرد. بسیاری از آن هایی
که می شناسم بارها در میانه ی مرگ و زندگی رفتند و بازگشتند.
۵- الگو
برداری از اسوه های دفاع مقدّس:
اگر
یکی از ویژگی های چشمگیر ایثارگران را در دوران دفاع مقدس، شجاعت بدانیم و آن را بر
خصیصه های دیگر برتر و از همه ی آن ها لازم تر بشماریم، باید گفت تاریخ دفاع مقدّس
از این بایت، منحصر به فرد است. امروز البتّه جنگی در کار نیست تا هر کسی بتواند به
راحتی ادّعای شجاعت کند. در صلح می توان با مفهوم شجاعت، کولاک کرد، امّا باید لحظه
های واقعی جنگ را با پوست و گوشتت درک کرده باشی تا بتوانی مفهوم و مصداق شجاعت را
عمیقاً درک کنی. سال ها از دوران دفاع مقدّس گذشته است و هرچند یادآوری بسیاری از خاطرات
آن خوب و خواستنی است، اما فاصله گرفتن از آن نیز می تواند گاهی مایه ی تغییرات و تحوّلات
بسیاری باشد. همه ی آن ها که زمانی اسطوره های شجاعت در میدان بودند، نیز نمی توانند
امروز درصدی از آن حالات و روحیات را به نمایش بگذارند.
اسطوره
ها و الگو های زمان دفاع مقدّس مربوط به همان دوره هستند و تلفیق و تعمیم آن با شرایط
و نیازهای امروز چندان ساده و ممکن نیست. هرچند امروز نیز می توان از الگو های نو گفت.
می خواهم بگویم الگوی «دفاع مقدّس» مخصوص «دفاع مقدّس» بود و بازسازی تمام و کمال آن
امروز نه ممکن و نه لازم است. کما این که بازسازی همه ی فضای آن نیز در سطح اجتماع
کاری عقلانی و مفید نمی تواند باشد. زمان،
فرزند زمان است و برای هر روز و هر شرایطی باید به الگوهای مناسب همان زمان دست یافت.
آیا
امروز از همه ی کسانی که که در دوران دفاع مقدّس، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشتند
و گذشتند، از میهن و دین دفاع جانانه کردند و امروز هم چنان در کوچه و بازار از کنار
ما می گذرند به عنوان الگوهای بی نقصی یاد می شود؟ آیا همه ی آن ها هنوز در کانون توجه
عموم اند؟ و آیا همه از درد های ریز و درشت شان باخبرند؟ آیا از همه ی آن ها با نام
پیش کسوتان جهاد و شهادت مدام اسم برده می شود؟ آیا جوانان و نوجوانان آن ها را می
شناسند؟ حتّا اگر برخی از آن ها هم چنان در صدر مسئولیتی و یا جایگاهی باشند؟ آیا رفتار
و کردار و حتّا گفتار فکری، تربیتی و سیاسی همه ی آن ها در این زمانه نیز هم چنان می
تواند سر لوحه ی بی نقص و کاملی باشد؟
شاید
تفکّر در این سؤالات و پاسخ هوشمندانه به آن ها ما را در دستیابی به تعادلی معقول کمک
کند.
و
امّا سخنی با دوستان خوبم و هم سنگران عزیزم در دوران دفاع مقدّس:
عزیزانم!
نکند که خدای ناکرده به خاطر فراموشی و بی تفاوتی بخشی از جامعه در مقابل ما، احساس
حقارت کنیم که چنین حالی بد سرانجامی خواهد داشت. جنگی ۸ ساله
بر ما تحمیل شد و من و شما مدافعان خاک مملکت و حرمتِ دین بودیم. شاید هنوز جمهوری
اسلامی به این مسئله عمیقاً نیندیشیده باشد که جلوگیری از بروز و ادامه ی جنگ و یا
مدیریت صحیح تر و علمی تر آن تا چه اندازه از میزان خسارت ها می کاست. شاید هنوز برآورد
دقیقی از فقدان نیروهای توانمند و نخبه ی خود در عرصه ی دفاع نداشته باشد. شاید هنوز
به سرعت و شتاب ممکن برای توسعه ای سرشار از امید و بهروزی که با وجود و حضور برخی
از آن ها قابل دستیابی می بود، فکر نکرده است. اگر چنین است پس بر ماست که اثرات تخریبی
جنگی را که از نزدیک تجربه کردیم و امروز با تمام وجود سنگینی اش را بر زندگی خود و
عزیزان مان حس می کنیم برای جوانان بازگو کنیم. چه الگویی بهتر از این ۸ سال،
اگر کسی شاهدی برای تفکّر و حجّتی برای نتیجه گیری عقلایی می خواهد؟! کوبیدن بر طبل
جنگ و یا استقبال از آن با هر شعاری، باید آخرین حربه ای باشد که تنها در صورت شکست
همه ی راه های دیپلماتیک به آن روی خواهیم آورد. سیره ی پیامبر و ذریه ی پاک و عالم
و آگاهش را فراموش نکنیم.
*فرهنگی و ایثارگر