در بهار 98، پریشان تقریبا نهمین سال از خشکیدگی
کامل خود را سپری می کند. در تمام این سال های خشکیدگی، پریشان به خصوص سال هایی که
میزان بارندگی به میانگین بارش نزدیک تر بوده، پس از هر باران و با جاری شدن روان آب
ها در دشتک دوان، خیابان های شهر، منطقه ملای بلوط و... مردم کازرون که همواره پریشان
را عاشقانه دوست داشته و دارند نگران از وضعیت پریشان آرزو می کنند که ای کاش این آب
های سطحی و سیلاب ها به سمت دریاچه هدایت می شد و بار دیگر نظاره گر این نگین فیروزه
ای می شدیم. طی سامانه بارشی اخیر و با گذراندن سال زراعی مطلوب که رسما می توان آن
را ترسالی نامید، دامنه ی این نگرانی ها و زمزمه ها بیشتر شده و تقریبا روزی نیست که
بنده به عنوان یک فعال محیط زیست در فضای مجازی و یا در گفتگو های روزمره با سوال هایی
در مورد انتقال سیلاب ها به پریشان و احیای آن رو برو نشوم. صد البته این دغدغه مندی
بسیار ارزشمند و امیدوارکننده است و با این حس دلبستگی که مردم شهرستان کازرون به پریشان
دارند بدون شک امید ها برای احیای پریشان به خاموشی نخواهد گرایید.
اما در مورد انتقال سیلاب ها به بستر تالاب پریشان به عنوان یک فعال محیط زیست لازم می
دانم نکاتی را در حد سواد و مطالعه عرض کنم:
1-
همواره در طول تاریخ، منبع تامین آب تالاب بین المللی پریشان چشمه های اطراف و روان
آب های داخل در حوضه آبریز تالاب بوده و در واقع حوضه پریشان یه حوضه بسته محسوب می
شود، بدین مفهوم که نقطه سکون ورودی آب، حوضه خود تالاب می باشد و هیچ روان آب قابل
توجهی همچون رودخانه فصلی یا دائم منبع تامین کننده محسوب نمی شده است. بنابرین ورود
هرگونه آب خارج از حوزه آبریز به دریاچه می تواند "تغییر در اکوسیستم" دریاچه
باشد که البته عواقب ناگواری دارد.
2-
دریاچه ها و تالاب ها در گودال ها و فرو رفتگی های سطح زمین تشکیل می شوند و بنا به
گفته متخصصان، تا وقتی گودال بزرگ پریشان وجود داشته باشد می توان به بازگشت تالاب
امیدوار بود. بنابرین اگر ما هر ساله حجم عظیمی سیلاب را که با خود رسوبات و گل و لای
زیادی حمل می کند را به بستر پریشان وارد کنیم، پس از گذشت چند سال عملا گودال بستر
تالاب را پر کرده و به تعبیری ظرفیت تالاب را از بین برده یا محدود کرده ایم.
3-
عموما سیلاب ها بهترین مسیر خودشان را طی صدها سال پیدا کرده اند، انحراف مسیل ها در
هر عرصه و با هر نیتی باشد می تواند عواقب ناگواری را به دنبال داشته باشد، به طور
مثال سیل شیراز در نوروز امسال را از عواقب همین دستکاری می دانند، پس ما با "انحراف
مسیل ها به سمت دریاچه" ممکن است اشتباهی تاریخی مرتکب شویم که آیندگان تاوانش
را پس دهند.
4-
همانگونه که می دانیم در زیرِ زمینی که ما بر روی آن زیست می کنیم حفره ها و فضاهای
خالی وجود دارد که مخازن آب های زیر زمینی محسوب می شوند و همانگونه که در چند سال
اخیر زیاد شنیده ایم، خالی شدن این مخازن از آب می تواند باعث بروز زلزله و رانش و
بدتر از همه فرو نشست زمین گردد. در واقع فرو نشست زمین به معنای فشرده شدن خاک و از
بین رفتن مخازن آب است که بسیار خطرناک و غیر قابل جبران است. در زیرِ بسترِ تالاب
پریشان نیز این مخازن وجود دارند که متاسفانه بر اثر خشکسالی سال های اخیر سطح بستر
تالاب بیش از پنج سانتی متر نشست داشته و این بدان معنا است که اگر حتی پریشان پر آب
شود مخازن زیر بستر تالاب دیگر نمی توانند مانند گذشته حجم عظیمی آب را در خود نگهدارند.
با ورود ناگهانی حجم قابل توجهی سیلاب به بستر تالاب به دلیل بار هیدرولیکی ورودی بر
بستر احتمال فشردگی بستر و فرونشست شدیدا وجود دارد؛ به تعبیری سنگینی آبی که در مدت
زمان کوتاه وارد تالاب می شود باعث می گردد، پیش از آن که آب در فضا های زیر بستر رسوخ
کرده و آن ها را پر کند، بستر فرو نشسته و فضا های ذخیره آب از بین بروند و این به
معنای نابودی ابدی تالاب می باشد.
5-
گذشته از تمامی دلایل گفته شده، همین یک دلیل آخر باید ما را از انتقال هرگونه آب خارج
از حوزه به داخل پریشان منع کند. علت اصلی خشک شدن تالاب پریشان طبق تحقیقات انجام
شده برداشت بیش از حد و وجود تعداد زیادی چاه در اطراف آن است و در واقع خشکسالی فقط
درصد کمی از تقصیر را در خشکیدگی پریشان بر عهده دارد. ما با ورود سیلاب به تالاب و
عدم توجه به معیشت جایگزین در روستاهای ساحل نشین پریشان، خدمت خاصی به این بستر نکرده
ایم. تا وقتی که الگوی کشت در اطراف پریشان از محصولات پرمصرف به محصولات کم آب بر
تغییر نکند، معیشت های آب پایه جای خود را به صنایع کم مصرف ندهد و هر روز بیش از هزار
حلقه چاه در اطراف پریشان آب استخراج کرده و به گوجه و هندوانه تبدیل کنند، پر کردن
بستر تالاب پریشان با آب های سطحی و سیلاب نه تنها کمکی به احیای تالاب نمی کند، بلکه
موجب افزایش زمین های زیر کشت در اطراف پریشان در نتیجه افزایش برداشت آب از چاه های
موجود و یا حتی حفر چاه های جدید می گردد.
به طور کلی باید در نظر داشته باشیم که احیای
تالاب با پر آب کردن آن متفاوت است. تالاب بین المللی پریشان همچون سایر عرصه های تالابی
بر روی کره ی زمین یک زیست بوم زنده و پویا محسوب می شود که با یک آبگیر فصلی یا دائم
فرق دارد. پریشان یک دیگ بی جان و روح نیست که به صرف لبریز شدن آن از آب خرسند شویم
و جشن احیای آن را بگیریم، بلکه پریشان یک مجموعه ی زنده، مرکب از آب، خاک، گیاه، حیات
وحش خشکی زی، آبزیان، پرندگان، کف زیان و... است که فقط و فقط وقتی ما می توانیم ادعا
کنیم پریشان احیا شده، که توانسته باشیم کاری کنیم که حیات و پویایی به تمامی اجزای
این اکوسیستم بازگردد. این اقدام نیازمند یک فرایند حداقل بیست ساله می باشد. ممکن
است در طرح جامع احیای تالاب پریشان که باید توسط متخصصان تدوین گردد در برهه ای از
مراحل احیای تالاب، ورود سیلاب ها به بستر پریشان توصیه گردد، اما بدون شک در حال حاضر
که هیچ گونه اقدام تخصصی برای احیای تالاب پریشان از طرف نهادهای دولتی یا غیر دولتی
صورت نگرفته است، هرگونه انتقال آب به بستر تالاب پریشان یک اشتباه اساسی محسوب می
گردد.
گفتنی است که مطالب آورده شده در این یادداشت صرفا نظر بنده به عنوان یک فعال محیط زیست بوده که حاصل مطالعات و تجارب شخصی است و ممکن است قابل نقد و ایراد باشد. امیدوارم متخصصان و علاقه مندان به این عرصه از باب گفتگو اگر نظر متفاوتی دارند این یادداشت را نقد نمایند.