نحوهي شكلگيري و مكانيابي عناصر و بخشهاي مهم شهر و رابطهي آن ها با يكديگر تحت تاثير عوامل متعددي مانند عوامل طبيعي، عوامل اقتصادي - اجتماعي، اداري -نظامي و همچنين خصوصيات و نيازهاي فضايي و رابطهي آن با ساير فعاليت ها قرار داشته است .ساخت هر شهر از يك سو نمايانگر هماهنگي فضاي كالبدي شهر با شرايط و عوامل مزبور و از سوي ديگر، گوياي چگونگي جريان فعاليتهاي اصلي شهر است. برابر بررسيهاي انجام شده و منابع موجود، هنگامي كه شاپور اول شهر شاپور را ساخت، كازرون را نيز عمارت كرد و از توابع آن قرار داد .
قباد پدر انوشيروان هم آن را مرمت كرد اما بدون شك در دوران هخامنشيان كه شهر شاپور وجود داشته است، كازرون نبوده است. ولي آنچه قابل دقت است، اين است كه شهر خصوصيات دوران ساساني را ندارد؛ چون در زمان ساسانيان بنا به حكمت دين زرتشت، معماري شهرها به شكل شطرنجي با دايرهاي ساخته ميشد و جادهها و كوچهها يكديگر را به طور عمودي قطع ميكرد. در اين شهرها ارگ و آتشكده و ادارات در وسط شهر و پس از آن محلههاي بزرگان و اشراف و بعد از آنها محلههاي پيشهوران قرار ميگرفت.
مراجعه به منابع و اطلاعات محلي و شواهد عيني، تعلق آن را به ساسانيان تأييد نميكند. از ظاهر امر (و برخي اطلاعات و منابع ديگر) برميآيد كه تكوين و گسترش شهر در دوران مسلمانان صورت گرفته است. وجود مسجد جامع در ميان شهر، بازاري كه به صورت خطي به ميدان و مسجد جامع ختم ميشود و وجود مسجد علميه در كنار بازار، از ويژگيهاي شهرهاي دوران اسلامي است. درستتر آن است كه پيدايش شهر را مربوط به دورهي ساسانيان و گسترش آن را مربوط به زمان مسلمانان به ايران (قرون دوم هجري قمري) بدانيم. در سال 16 هجري قمري كه عمر به ايران حمله كرد، كازرون وجود داشته است و مسلمين شهر شاپور و كازرون را شهرستان ميناميدهاند. «علينقي بهروزي» در اثر «شهر سبز» در مورد شهر كازرون چنين ميگويد: «با استيلاي اعراب و بعد از ويراني شهر شاپور، شهر كازرون كه از اجتماع سه ده (نورد، راهبان و دريس) به وجود آمده بود، كمكم جاي شهر شاپور را گرفت و تمدن و جلال و عظمت شاپور به كازرون منتقل گرديد. ظهور دانشمنداني كه از اين شهرستان برخاستهاند، مانند شيخ ابواسحاق و علامه دواني و . . .به خوبي ميرساند كه اين شهر كانون علم و دانش، تصوف و عرفان بوده است . آب و هواي مساعد و سبزي و طراوت اين شهر، در اواخر زمستان و اوايل بهار، وضع طبيعي و محيط باز آن در پروراندن شعرا و علما و دانمشندان بيتأثير نبوده است. شهر كازرون در گذشته از نظر جمعيتي، اقتصادي و سياسي، اهميت به سزايي داشته است.» برابر سند ديگري در همين كتاب، شهر كازرون بعد از ورود اسلام، رو به وسعت گذاشته است.
«ابن بلخي» در «فارسنامه» ذكر مي كند كه «كازرون در سال 145 هجري قمري يكي از مراكز مهم كتان بوده است...»
آقاي «محمدحسين استخر» در روزنامه اطلاعات مورخ 10 فروردين 1337 چنين مينويسد: «آبادي و رونق شهر شاپور پس از استيلاي عرب باقي بود . خرابي و ويراني آن به دست مرد ياغي ستمكاري بنام ابوسعيد شبانكاره، كه مورد تعقيب سلطان محمد سلجوقي بود، در سال 502 هجري قمري وقوع يافت و به جاي شهر شاپور، شهر كازرون فعلي بناي آبادي گذاشت.»
«ميرزا حسن حسيني فسايي» در فارسنامهي ناصري در مورد شهر كازرون چنين نوشته است: «كازرون از شهرهاي قديمي است . نخست شهرشاپور مركزيت داشته و كازرون فعلي از توابع آن بوده است؛ چون شهر شاپور ويران شد، فيروز پسربهرام ساساني شهر كازرون را بنا نهاد و قباد ساساني آن را آبادتر و بزرگتر كرد.»
در كتاب «آثارالعجم» اثر «فرصت الدوله» صفحه 279 چنين ذكر ميشود: «كازرون در گذشته نورد بوده است و آن جا را به جهت صحرا و دشت سبز، شهر سبز خوانند.» وي در جاي ديگر ميگويد: «پس از آن كه شهر شاپور - كه تهمورث بناي آن را گذاشت - خراب شد، شاپور بن اردشير كه شهر شاپور را ساخت، كازرون را نيز عمارت كرد و از توابع آن قرار داد . بعد قباد پدر انوشيروان آن را مرمت كرد.»
فرصت الدوله، از محصولات وافر كازرون، همانند گندم، خرما، مركبات و خشخاش سخن به ميان آورده است و محل تأمين آب آن را از سه قنات ذكر مي كند كه يكي را خوب و گوارا ميخواند. بنابراين شهر كازرون در قديم، آباد و تقريباً يكي از شهرهاي مهم فارس بوده است. شهر كازرون در دامنهي كوه، روي يك شيب ساخته شده است كه هرچه از جنوب به طرف شمال پيش برويم، ارتفاع زمين بيشتر ميشود.
در فارسنامه ناصري در صفحات 188 و 189 ميگويد: «در سال 75 هجري قمري، كازرون به صورت قصبهاي بوده است؛ لذا شهر شاپور وجود داشته است .در اين زمان در كازرون عده اي از خوارج زندگي ميكردهاند...»
منبع ديگري به نام «فردوس المرشديه في اسرار الصمديه» اثر محمودبن عثمان كه به نقش مذهبي و تجاري شهر كازرون بعداز قرون 4و 5 ه . ق مي پردازد، ميتواند در روشن ساختن چگونگي پيدايش و توسعهي شهر كازرون به ما كمك كند . اين كتاب در مورد زندگي ابواسحاق ابراهيم بن شهريار بن زادان فرخ بن خورشيد كازروني معروف به شيخ مرشد ابواسحاق است كه در سال 728 هجري قمري به رشته تحرير درآمده است. اين شخص در 15 رمضان سال 352 هجري قمري در قريه «نورد» كازرون متولد و در سال 426 هجري قمري در محله كوزه گران فعلي (گنج آباد) به رحمت ايزدي پيوسته و در همان جا هم مدفون شده است. وجود شيخ ابواسحاق و خانقاه وي، نقطه عطفي در تكوين و گسترش شهر كازرون است. خانقاه شيخ در قريه نورد (محله كوزه گران فعلي) در زمين وسيعي قرار داشت كه پس از مرگش آرامگاه او شد . در جوار خانقاه و در همان زمين، مهمان سرايي وجود داشت كه تا اواسط قرن هشتم قمري مسافران و زائران را در آن اسكان داده و از آنها پذيرايي ميكردند.
در كتاب فارسنامه ابن البلخي كه تأليف آن زمان محمدبن ملكشاه سلجوقي (498-511 ه.ق) صورت گرفته است، ضمن اشاره به كازرون، از خانقاه و آرامگاه شيخ، سخن به ميان آمده است. بيشك دگرگوني اين شهر و رونق روزافزونش از قرن 4 ه . ق به بعد، به بركت وجود شيخ ابواسحاق بوده است. چنان كه مسجد جامع مرشدي، مسجد خان كيمارج، و دارالشفاي مرشدي (در سال 722) دارالحديث شمسيه و سقايه مرشديه (در سال 728 ه.ق) درالعابدين (723ه. ق) عمارت خانه مرشدي و خانقاه عليا (در 710 ه ق) يا به اسم او يا در اطراف آرامگاه او ساخته شدهاند. وجود اين مؤسسات همه دليل بر وسعت و گسترش شهر در اين دوره است.
شيخ، در سال 370 ه ق (اواخر قرن چهارم)، محرابي از سنگ در شمال نورد ايجاد مي كند . وي عليرغم مخالفت زردشتيان كازرون، پس از چهار سال مسجد را مي سازد و از اين زمان است كه كازرون رونقي ديگر مي يابد و عمارات و رباط ها و ساختمانهاي جديد در آن ساخته مي شود. البته تا پيش از سال 371 ه ق ، مسجدي در شهر كهنهي كازرون وجود داشته است. اين مطلب مؤيد اين نكته است كه در آن زمان تعداد زيادي مسلمانان در شهر كازرون وجود داشته و شهر كازرون جزء يكي از شهرهاي مهم به شمار ميرفته است و اين كه در آن هنگام كازرون داراي حاكمي زردشتي به نام خورشيد بوده و از طرف آلبويه حمايت ميشده است، نشان دهندهي اهميت و نفوذ شهر كازرون است. در محلهي كوزه گران رباطي بوده كه در سالهاي حيات شيخ (352-426 ه.ق) شبها منزل مسافران و مردم بيخانمان بوده است. در اين زمان در كازرون تجارت گندم رواج داشته و بهاي گندم به ازاي هر خروار يك تا دو درهم بوده است. در قرون 4 و 5 ه ق كازرون از طرفي در دست زردشتيان و از طرفي در دست مسلمانان بود . شيخ ابواسحاق، ابتدا ميخواسته مسجد كوچكي بسازد؛ ولي براي بسط اسلام و حضور فعال مسلمانان به ايجاد مسجدي بزرگ پرداخت. پيش از اين اهل «نورد» نمازجمعه به شهر كهنه ميكردند. بعد تعداد مسلمانان زياد شد و مردم در اطراف مسجد جامع و رباط شيخ خانه ساختند و كازرون آباد شد.
در واقع، پيش از قرون 4 و 5 ه ق كازرون شامل ده نورد و شهر كهنه (بلدالعتيق) و ده راهبان بوده است. در اين زمان به همت شيخ مساجد و رباطهاي بسيار ساخته مي شود (بنابر اقوال در اين زمان 65 رباط در ناحيه كازرون وجود داشته است) و مردم در اطراف رباطها و مساجد خانه ميساختهاند و شهر داراي يك مصلي بوده است. شهر كهنه، يا بلدالعتيق از ده نورد جدا بوده و از آن فاصله داشته است . مردم شهر كهنه زردشتي بودهاند و با اين حال اين مكان داراي مسجد جامع بوده است.
در صفحه 490 فردوس المرشديه ذكر شده است پيش از شيخ، كازرون نبود مگر ديهي مختصر از قبله رباط شيخ و آن را بلدالعتيق خوانند...»
نتيجهاي كه از اين سخن ميتوان گرفت اين است كه قبل از قرون 4 و 5 ه ق، كازرون دهي مختصر و كوچك بوده و از ده نورد، راهبان و شهر كهنه، يا بلدالعتيق تشكيل ميشده است و دريس هم ( اگر دريس فعلي باشد) در 10 كيلومتري غرب آن قرار داشته است. بنابراين تركيبات كازرون در قرون 4 و 5 ه ق به قرار زير بوده است:
1) ده نورد
2) ده راهبان
3) شهركهنه يا بلدالعتيق
4) ده دريس
در قرون 4 و 5 ه ق، چهار محله در كازرون وجود داشته است:
1)محله بالا
2) محله زير ( كه داراي مسجد بوده است)
3) محله مصلي
4) محله هراي
بنياد اولين مسجد در كازرون به سنه احدي سبعين و ثلثمأة ( 371 ه ق) نسبت داده ميشود.
در قرون 4 و 5 ق هشت مسجد دركازرون وجود داشته است كه عباتند از:
1) مسجد جامع راهبان
2) مسجد جامع شاپور
3) مسجد جامع شهر كهنه
4) مسجد جامع كازرون
5) مسجد جامع مرشدي
6) مسجد سروك
7) مسجد عتيق
8) مصلي كازرون
نورد و شهر كهنه و راهبان داراي فواصل بسيار نزديك به هم بوده و شهر كازرون را تشكيل ميدادهاند؛ ولي دريس 10 كليومتر با شهر فاصله داشته است و اكنون هم از شهر جداست و به عنوان يكي از روستاهاي شهرستان قلمداد ميشود.
نتيجه
كازرون در دوره هخامنشيان وجود نداشته است. در دوره ساسانيان، توسط شاپور اول ايجاد و توسط قباد، پدر انوشيروان مرمت و بازسازي شده و تابع شهر شاپور يا بيشاپور بوده است.
علت انتخاب كازرون براي زندگي، وجود قناتهاي متعدد و آب كافي در آن بوده است. بنابراين، به جرأت ميتوان گفت كه مسأله آب و قنات در تكوين هسته اوليهي آن مؤثر بوده است.
عامل دوم، نقشي بود كه كازرون بعد از خراب شدن شهر شاپور پيدا كرد. ايجاد شهر كازرون صرفاً به خاطر نقش سياسي آن بوده است.
عامل سوم، اهميت تجاري اين شهر در گذشته بوده است. جادهي عظيمي كه از شاپور و كازرون ميگذشته در دوره هخامنشيان و ساسانيان مشهور بوده و در آن زمان عدلهاي كازرون كه داراي علامت و «رقم» كازرون بوده، در تمام بازارهاي آسياي ميانه و آفريقاي شمالي خريداران خوبي داشته است. در دورههاي بعد به خصوص صفويه، كازرون بر سر راههاي تجاري قرار داشته است.
در گذشته منابع سوخت كشور از بنادر مهم در كازرون حمل و سپس به شهرهاي كشور ارسال ميشده است. وجود 65 كاروانسرا و رباط حكايت از نقش مهم تجارتي شهر كازرون درگذشته دارد. عامل چهارم مذهب است. وجود شيخ ابواسحاق، خانقا و مقبره و نفوذ معنوي وي، هدايا و عايداتي كه از بلاد دور و نزديك به شهر سرازير ميشده و نيز وجود مساجد و مدارس علميه و مذهبي و دانشمنداني در گسترش و توسعه شهر نقش بسيار مهمي ايفا ميكرده است. خلاصهي كلام اين كه تكوين شهر كازرون و ادامهي حيات آن، ناشي از نقش سياسي - تجاري است كه بعداً در قرون 4 و 5 ه ق نقش مذهبي به همراه تجارت به شهرت و اعتبار گسترش و توسعه آن افزوده است، وجود راه و كاروانسراها به تقويت نقش تجاري شهر افزوده است .
درعصر جديد كازرون تا سال 1335 داراي نقش تجاري بوده است كه از سال 1345 به بعد تغيير نقش داد و نقش خدماتي يافت.
مفيدوجالب بود خصوص اينكه با جامعيت داشتن موضوع از هرحيث با فكر وتحقيق بررسي ودست بقلم برده بوديداميدآنكه ادامه بدهيد واز قلمتان بيشتر بهره جوييم.
هوشمندي