ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
عزیز خفته در خاکم
گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم
چراغ محفلم بودی
کجا یابم دگر چون تو
اگر گرد جهان گردم
سلام و درود الهی بر تو باد ای محمد جان !!
دستنوشته ام را با چند بیت کوتاه از مرحوم پدرمان حاج رمضان خرسند که در فراق تو فرزند عزیزش ،شهید لیله القدر ، نگارش کرده بود را آغاز کرده ام.پدری که بیش از هفت ماه نتوانست فقدان مظلومانه فرزندش را تحمل کند و به دیدارت و همچنین ملاقات خدای خویش شتافت.یکسال از فراقت گذشت یکسال از شبی که به دست ابن ملجم زمانه مظلومانه در مقابل درب خانه ات با چند ضربه چاقو به شهادت رسیدی.
هنوز که هنوز است نمی توانم مظلومیتت را در آن لحظه درک کنم.تنهای تنها در تاریکی کوچه در لحظه ای که بعد از ساعتها راز و نیاز با معبود قصد داشتی برای نماز صبح آماده شوی که ناگهان آن ملعون در قامت یک دوست پدیدار شد و ناجوانمردانه در جواب دست دادن دوستانه تو، شمشیر جهالت خود را بیرون کشید.
می گویند انسان در مقابل دشمنش نیز باید جوانمرد باشد.سرور و سالار ازادگان جهان مولایمان حضرت امام حسین علیه السلام نیز در روز عاشورا فرمودند: اگر ایمان ندارید لا اقل آزاد مرد باشید.به راستی در کدام دین و قاموسی آمده است که انسان با یک دست اظهار دوستی و محبت کند و با دستی دیگر تیر خصم ، دشمنی و ناجوانمردانگی را بکشد؟ دقیقا حادثه شهادت ناجوانمردانه مولایمان حضرت امام علی علیه السلام نیز برای تو تکرار شد و همچون ایشان در شب قدر و در بهترین ساعات که ارزش آن از هزار ماه بیشتر است ،به دیدار خدایت شتافتی.آری تو به دیدار معبودت رفتی و راه شهادت را انتخاب کردی؛ همان راهی که از چهارده سالگی انتخاب کرده بودی و با وجود سالها حضور در جبهه و چند بار جراحت و جانبازی ،اما تقدیر حق تعالی بر این تعلق گرفت که بمانی و برای مردمت در سنگر امامت جمعه تلاش کنی .همان مردمی که در جمعشان در میدان شهدا گفتی "من در این شهر متولد شده و رشد و نمو یافته ام و خود را مدیون آن و مردمانش می دانم"آری ماندی و همراه مردم شهرستانت گام برداشتی و زخم زبانها شنیدی و ناملایماتی ها را تحمل کردی و نامردمی های فراوان را دیدی اما همشهریانت را تنها نگذاشتی. تا اینکه اراده الهی بر آن تعلق گرفت که به دست شقی ترین انسانها به فیض شهادت نائل شوی.آری شقی ترین انسانها! چه آنهایی که این نقشه رذیلانه را کشیدند و چه اون ملعونی که نقشه آن بزدلان پنهان که هنوز نیز پنهانند و شهامت اظهار وجود ندارند را عملی کرد.
تو رفتی اما داغ فقدانت و نحوه مظلومانه شهادتت چنان جانگداز بود که بابای عزیزمان بارها گفت که گریه و ناله من نه به سبب شهادت فرزندم بلکه به جهت مظلومیت اوست و دیدی و مشاهده کردیم که با وجود جسم و روحی سالم و قوی ،فقط ۷ ماه توانست فقدانت را تحمل کند و در زمستان سرد گذشته به سوی تو و خداوند شتافت.
محمد جان! آیا می دانی که ما هنوز فقدانت را برای مادری که بیش از ده سال به علت معلولیت زمین گیر است ،عیان نکرده ایم؟آیا می دانی که من و یا حاج منصور باید با تغییر صدایمان و شبیه سازی صدای تو به صورت تلفنی با وی صحبت کنیم تا عزیز دلمان از فقدان تو که عزیزترین فرزندش بودی ،بی خبر باشد.
محمدم !،نوردیده ام ! تا کی باید فقدانت برای ما چنین کشنده باشد؟چرا با وجود گذشت یکسال هنوز چشمان ما اشکبار است؟
نور دیدگان رنجورم!برادرم !
اما بدان که مردم و همشهرستانی های ما بسیار فداکارند و در یک سال گذشته فقط از مجاهدتها و ایثارگریهایت سخن گفته اند و نشان دادند که مردمی قدرشناسند.درود خدا بر آنها باد.
و سلام خدا بر تو باد آن روزی که از مادر متولد شدی و درود آفریدگارمان بر تو و بر گامهایی باد که در طول حیات طیبه ات در راه خدمت به مردم برداشتی.و سلام و تحیات الهی بر تو باد که توفیق آن را یافتی که در بهترین شب و در بهترین ساعات سال به دیدار معبودت بشتابی و بهترین درود خدا ارزانی تو باد در آن لحظه ای در معیت انبیاء ، ائمه اطهار ،شهدا و صالحین محشور خواهی شد.
برادر کوچکت حسین خرسند
یکسال است که سیمای بشاش و خندانت را ندیده ایم،دوازده ماه است که صدای مهربانت به گوش کسی نرسیده است،سیصد و شصت و پنج روز است که با دلی شکسته و چشمانی اشکبار روز را شب و شب را به صبح مبدل می نماییم.ٱخر چرا ترکمان کردی برادر؟.چرا رفیق نیمه راه بودی؟ محمد علی شش ساله تازه به وجودت و بازی های دو نفره ات با او عادت کرده بود.مادرت با آن وضع جسمی خاصش هر شب منتظرت بود تا ساعتی به نزدش روی و لبخند را بر لبانش بنشانی.
به راستی چطور قبول کردی از پیشمان بروی؟ یکسال است که فضای خانه مان را غبار غم گرفته است.کامران چهار ساله من هر روز به قاب عکست که بر دیوار قرار دارد ،نگاه می کند و با معصومیت بچه گانه اش می گوید : عزیزم عمو
گرچه از هجرت ابدیت گریانیم و ناله سر می دهیم اما وقتی به کنه قضیه نگاه می کنم می بینم که لیاقت تو همان شهادت در بهترین شب سال بود همان شبی که جبرئیل و سایر فرشتگان تا طلوع فجر با اذن الهی بر زمین فرود می آیند و دقیقا در چنان شبی عزراییل در معیت سایر فرشتگان بر خاک کازرون جلوس کرد ،تا تو را که حقیقتا دیگر متعلق به زمینیان نبودی ،با خود به عرش اعلی ببرد. محمد جان
هشتم خرداد ماه اولین سالگرد آسمانی شدنت مبارک باد.
بدرود برادر عزیزم
دوستدار و برادر داغدارت - حسین خرسند