جناب آقاي بخرد از اين كه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد، بسيار سپاسگزاريم به عنوان سؤال اول، بفرماييد تحليل شما از نهضت امام خميني(ره) چيست؟
بسم ا... الرحمن الرحيم. انقلاب امام خميني(ره) را باید يك رجعت به اسلام حقيقي بود كه در ابتداي ظهور اسلام كه توسط پيامبر اكرم(ص) عرضه شده. گذر زمان از ابعاد مختلف انقلاب كم كرده بود. انقلابي كه در زمان پيامبر(ص) به عنوان ظهور دين حيات بخش اسلام عرضه شد، يك دين بود با ابعاد اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اخلاقي ، به مرور بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) از ابعاد آن كاسته شد تا آن جايي كه فقط عبادات اسلام باقي مانده بود. از صد سال پيش شروع به بسط دادن حقيقت دين كردند تا آنجايي كه در زمان امام(ره) دين با ابعاد اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي به عنوان يك نظام اجتماعي مطرح شد. .همین انقلاب اسلامي ايران كه الآن ما وارث آن هستيم.
آقاي بخرد؛ كازرون چگونه وارد جريان نهضت امام خميني(ره) شد؟
عامهي مردم و قشر مذهبي و متدين شهرستان مثل همهي ملتهاي مسلمان كشورهاي اسلامي علاقه شان به اسلام باقي بوده است. منتهي به حسب دعوت امام(ره)، اسلامي كه جامع جميع جهات باشد، داراي ابعاد سياسي و فرهنگي، اجتماعي باشد در ايران با تبعيتي كه امام(ره) از اسلام كرد، معرفي شد.
مردم كازرون هم مثل همهي مردم ايران به دين اسلام، ايمان آوردند چون اين دعوت را مطابق فطرت خودشان ديدند. بنابراين مردم كازرون هم به آن جواب گفتند، همان گونه كه ملت ايران جواب گفتند.
هر انقلاب و نهضتي در هرجا بخواهد شكل بگيرد، موانعي پيش روي خود دارد، موانعي كه در برابر انقلاب در كازرون شكل گرفت، چه بود؟
موانع 2 مبنا دارد. يكي مبناي فكري و دروني مثل جهل و نفس كه به عنوان دو مانع اصلي و اساسي پيش روي هر انقلاب است. نفس، قدرت طلبي و فزون خواهي و خود محوري را تحريك ميكند و جهل هم به عنوان عامل ناآگاهي و بي اطلاعي و كم دانشي، بنابراين اطلاعات، دانش و آگاهي اگر نباشد بزرگترين مانع جلو هر انقلاب خواهد بود.
در كازرون هم كساين كه گرفتار جهل مركب بودند و يا كساني كه گرفتار التفاط بودند و دين را نشناخته بودند و افرادي كه گرفتار نفس بودند همه موانعي بودند كه در برابر انقلاب ايستادند.
اينها موانع بودند، همراهان انقلاب چه كساني بودند؟
همراهان انقلاب مجموعهي مردم شهر كه در پاسخ به فطرتشان به اسلام خواهي و نداي اسلام جواب مثبت دادند. همهي اينها همراهان انقلاب بودند. روحانيت و نيروهاي مذهبي و متدين شهر به عنوان حلقههاي اوليه اين زنجير و بقيه مردم هم پيوستهي به اينها بودند.
خوب، وارد جريان شناسي انقلاب هم بشويم، چه جريان هايي مخالف و موافق نهضت امام خميني(ره) در كازرون فعاليت داشتند؟
التقاط هم فراوان بودند. همهي آنهايي كه نميخواستند رنگ دين را آنچنان كه در دين تعريف كرده بپذيرند، ميآمدند دين را با تئوريهاي ماركسيستي تلفيق ميكردند و يك تئوري جديدي كه رژيم شاه به آنها ماركسيست اسلامي ميگفت، ساختند و در واقع همان هایی بود كه در كازرون خودمان هم به وفور بودند.
جريان حقيقت اسلام چي؟
اين جريانها چه تأثيري بر ساختار فرهنگي و سياسي شهر داشتند؟ چگونه و تحت چه عنواني فعاليت ميكردند؟
اينها افرادي بودند محور و منادي در شهر كه در واقع امام كوچولوهاي اين جريانات بودند، مثلاً آقايي ميآمد، كتابفروشي در شهر داشت او فكرش تابع تفكر حزب توده بود و انديشه حزب توده را هم تبليغ ميكرد و كتابهاي اين جريان را پخش ميكرد عدهاي كه در اطرافش و جزو حلقهي نزديك او بودند و نيز گروهي كه نميدانستند او چه ميگويد خرش ميشدند و تحت تأثيرش بودند.
بين آنها عدهاي چريك فدايي ميشدند، عدهاي پيكاری، عدهاي اقليت و اكثريت ميشدند ولي مجموعاً ملحدين شهر بودند.
گروهها و جريان التقاطي چي؟
اينها در كازرون هم بودند و طبيعتاً مركزيتي براي خودشان مشخص ميكردند ولي در جريان از سال 48 به بعد در كازرون ماركسيستها يك كتابفروشي راه اندازي كردند ولي التقاطيون پايگاهي كه به عنوان علم و مركز باشد نداشتند، بلكه فكرهايي پراكنده بودند كه سالهاي آخر نهضت و نزديك به پيروزي انقلاب هم ديگر را پيدا كردند و به صورت يك مركز تحت عنوان «جنبش مسلمانان مبارز»، «اخوان الصابرين» و نيز گروههايي كه در سطح كشور تشكيل شده بود، جمع شدند و فعاليت خودشان را انجام ميدادند ولي در واقع رگههاي التقاط در باورها و تفكراتشان كاملاً قابل شناسايي بود.
دربارهي گروههاي الحادي و التقاطي گفتید؛ در كازرون محوريت جريان نيروهاي پيرو امام (ره) كه خالص مانده بودند با چه كساني بود؟
قبل از انقلاب بچههاي انقلاب و پيرو امام(ره) و التقاطيون مرزشان آنچنان جدا نبود. همه با هم فعاليت ميكردند منتها فعاليتها رنگهاي مختلف داشت. مثلاً «كتابفروشي خرد» پايگاهي براي بچههاي انقلابي بود، هم التقاطيها و هم بچههاي اصيل از اين كتابفروشي استفاده ميكردند اين گونه نبود كه در سالهاي 55 و 54 مرزها جدا شده بود.
محفل بچههاي اصيل و انقلابي كازرون چگونه محفلهايي بود و خط فكري و مشي سياسي و اعتقادي خودشان را چگونه كسب ميكردند؟
يك عده با نظرهاي مختلف و متأثر از جريانات كشور،كار ميكردند و فعاليتهاي انقلابي را مديريت ميكردند. اين جريان ادامه داشت تا سالهاي 55 و 56 كه تقريباً صفها داشت ذره ذره جدا ميشد، بين نيروهايي كه تفكر التقاطي داشتند با نيروهايي كه تابعيت امام (ره) را صد در صد پذيرفته بودند يك نوع هاله و جدايي ايجاد شد؛ اين امر ادامه پيدا كرد تا سال 57 كه انقلاب رو به پيروزي ميرفت كه اين جداييها خودش را بيشتر نشان ميداد تا آنجا كه در اواخر 57 و اوايل 58 به صورت 2 جريان التقاط و خالص از هم جدا شدند.
آیا جريان التقاط، به سازمان مجاهدين خلق پيوست و در قالب آن سازمان فعاليت كرد؟
التقاط در شكلهاي مختلف بعد از انقلاب سازماندهي شد و آن هم براساس درجهي التقاطشان و حتي صف خودشان هم از هم جدا شد ودچار انشعابات مختلف شدند، «سازمان مجاهدين خلق»، «جوانان مسلمان»، «جنبش مسلمانان مبارز»، «جاما»، «آرمان مستضعفين» و «فرقان» كه در كازرون هم طرفدار و شاخه داشتند. اينها همه آن رگههاي التقاط اوليه بودند كه بعد به صورت شاخههاي متفاوت از هم جدا شدند.
بچههاي انقلاب براي حفظ خودشان چه كردند؟
عمدهي فعاليت نيروهاي خط امامي قبل از انقلاب چه بود و چه فعاليتهايي براي حفظ خودشان و تحول در جامعه داشتند ؟
شكلهاي مختلف كار كه تعريف شده بود براي به ثمر رسيدن انقلاب، در كازرون انجام ميگرفت. از تهيه، تكثر و توزيع اعلاميه، مديريت راهپيمايي وتظاهرات شهر، برنامهريزي براي مراسمها و بزرگداشتهاي يادبود شهدا، تهديد نيروهاي ضد انقلاب، ناآرام نگه داشتن فضاي جامعه و... مجموعهي حركتهايي كه لازمهي به ثمر رسيدن انقلاب بود، توسط اين نيروها مديريت و هدايت ميشد.
آقاي بخرد! ببينيد وقتي ميخواهند بگويند نطفهي انقلاب و نهضت امام خميني(ره) بسته شد ميگويند از زمان جريانات 15 خرداد 42. انقلاب و نهضت امام خميني(ره) در كازرون چگونه شعلهور شد؟
ما ميگوييم در 15 خرداد 42 نطفهي انقلاب بسته شد ولي ميگوييم با اهانت به امام و شهادت آقا مصطفي خميني(ره) در 19 دي 1356 جرقهي انقلاب زده شد. در كازرون هم همين واقعيت بود. يعني ما براي هفته و فاتحهي آقا مصطفي(ره) در كازرون در مسجد «جوي» و برای مراسم چهلم ایشان در مسجد «شهدا» با حضور شهيد دانشجو، مراسم ختم داشتیم
شب چهلم شهادت آقا مصطفي سخنراني كه از يك هفته پيش آمده بود در مسجد شهدا سخنراني كرده بود اعلام شد در شب چهلم آقا مصطفي منبر ميرود و منبر هم رفت واسم امام (ره) هم آورد و از آقا مصطفي تجليل كرد و حداكثر بهرهوري از اين مسأله كرديم كه اين توسط نيروهاي همراه انقلاب برنامهريزي و سازمان دهي شده بود. خود حاج آقا ايماني محور دعوت سخنراني بود.
چه سالي؟
سال 56. اول كه جرقهي انقلاب در كازرون زده شد.
كه مردم هم وارد صحنه ميشوند.
بله مردم هم وارد صحنه شدند البته با حضور مردم همگاني بود ولي همه گير نبود. در چهلم شهداي قم و تبريز ميبينيم همهي مردم وارد حوزهي انقلاب ميشوند و در ارديبهشت 57 كه چهلم شهداي تبريز بود ، تمام كازرون، كانون انقلاب ميشود و شهداي كازرون آن موقع به دست ميآيد. منصور محسن پور و محمدي در چهلم شهداي تبريز بود و روز 21 ارديبهشت محصول انقلاب ميشوند.
چه شد كه در كازرون از طرف رژيم منحط شاه اقدام مسلحانه برعليه مردم صورت گرفت و چه شد كه چهلم شهداي مردم تبريز به كشتار مردم ختم شد؟
بعد براي حل مسأله استاندار آمد كه آن قضيهها پيش آمد. فرداي آن روز نيروهاي شهرباني برازجان هم وارد شهر شدند و تمام كساني كه احساس ميكردند در اين قضيهها نقشي داشتند، دستگير كردند.
مثل؟
هر كس در چنگشان آمد گرفتند. خيليها را گرفتند كه اصلاً نقشي نداشتند و خيليها را هم گرفتند كه نقش مؤثر داشتند.
كساني كه نقش اصلي در برگزاري اين مراسمها داشتند چه كساني بودند؟
ما معمولاً براي اين جلسات يك شوراي مركزي داشتيم كه 10 نفر از همهي اقشار، از نيروهاي پيرو خط امام و حتي نیروهای التقاطي بودند كه برنامهريزي ميكردند.
يعني تا سال 56، 57 نيروهاي التقاطي و خط امام هنوز در كنار هم بودند و فعاليتها را با مشورت هم انجام ميدادند؟
بله در كنار هم بودند نه به اين شكل كه با هم مشورت كنند ولي متأثر از هم بودند.
چارهجويي كه با مشورت استان انديشيده شد، اين بود كه تظاهرات موضعي تعريف شود يعني این که 40، 50 نفر از قبل با هم هماهنگ شوند، شعار دهند و سريع پخش شوند. تجمع در فلان نقطه و پراكندگي در فلان نقطه، تا نيروي شهرباني ميخواست برسد شعارها داده شده بود و متقرق هم شده بودند. اين قضيه تا يك ماهي در همه جاي شهر به صورت جنگ و گريز براي شكستن رعبي كه وجود داشت انجام ميشد. اين هم حركت قشنگي بود كه بچهها طرح و اجرا كردند.
نقش و تأثير دانشآموزان در جريان نهضت امام خميني(ره) چه بود؟
از سال 51 و 53 همهي بچههايي كه در جلسات داشتيم و برنامهي اين گونه بود كه هميشه يك گروهي از بچههاي راهنمايي در يك گروه 8 نفره و 9 نفره شركت داده ميشدند، اين جلسات توسط افراد مختلفي اداره ميشد مثل آقاي اسدزاده و امرالله مختاري كه خودش دانشآموز بود تا هر كس ردهي پايينتر از خودش را جلسه تشكيل ميداد، جوري شده بود كه در سال 55 شايد بگویيم 10 تا 12 جلسهي رده بندي شده وجود داشت كه مسؤول جلسه خودش در يك جلسه شركت ميكرد و جلسهاي را هم اداره مينمود و به صورت شبكهاي بود. اين كار هم در شهر و هم در روستا شكل گرفت.
پس يك تشكيلات منسجم و منظم و شبكهاي براي جذب و تغذيهي نيروها در كازرون وجود داشته است؟
فعالیت اين مجموعه از سال 48 شروع شد. اين 9 نفر بعد از گذشت يكي دو سال هر كدام در هفته 2 جلسه داشتند. هر كدام از بچههايي كه با اين ها جلسه داشتند. خودشان جلسهاي جداگانه را هدايت ميكردند به صورت تك خوشه بود كه از بالا تابع يك جلسه است و پايينترها خوشههاي زيرمجموعهي خودشان دارند.يك شبكهي جلسات امور ديني اين چنيني منسجم در شهرستان تعريف شده بود و شايد قسمت اعظم مديريت فعاليتهاي انقلاب اين شاخه و سرشاخهها انجام ميدادند.
فقط بين نيروهاي مذهبي؟
بين مردم و نيروهاي مذهبي. حالا اين افرادي كه فعاليت ميكردند درصدي از آنهم التقاطي بودند همچنين در صدي ارتجاعي هم وجود داشتند.
منظورتان از نيروهاي ارتجاعي چيست؟
ارتجاعيها كساني هستند كه مبارزه را تأييد نميكردند و سكوت را در مقابل رژيم تجويز ميكردند تا آنها كه معتقد به مبارزه مسلحانه بودند و مشي امام(ره) را هم زياد تبعيت نميكردند.
اين شبكه، وقتي انقلاب شروع شد و فراگيري انقلاب رشد كرد مديريت جريانات انقلاب در شهرستان را به عهده گرفتند و حتي به روستاها هم كشيده شده بود، يعني آن 9 نفر اصلي برنامه داشتند دو به دو به روستاها ميرفتند و دو شب در هفته هر كدام با هم يك روستا میرفتند و با جوانان آنجا جلسه داشتند.
با همان برنامهي جلسه؟
بله، مباحث اعتقادات و سياسي. اين شبكهي تشكيلاتي را متأسفانه ما الآن نداريم يعني علي رغم اينكه همهي امكانات دستمان است اما كار تبليغي تربيتي شهر و روستا را به صورت شبكهاي فراموش كردهايم و اين اشتباه ماست و شايد نياز امروز ما بيشتر از گذشته باشد.
سازمانهاي ديگري در كنار اين سازمان امور ديني وجود داشت؟
نه، معمولاً در كازرون اين فعال بود ولي در كنار آن جلسات ديگري بود كه فعال نبودند.
برنامهريزي و جريان چهلم آقا مصطفي خميني(ره) چگونه انجام شد؟
در اين جريان، از قبل با قم هماهنگ شد كه آقاي ايماني، آقاي شجاعي نامي را فر ستادند ايشان يك هفته در كازرون منبر رفتند كه مورد استقبال بسيار خوب مردم قرار گرفت ولي جوري تنظيم شده بود كه آخرين منبر ايشان يك شب قبل از چهلم آقا مصطفي(ره) باشد ايشان شب چهلم آقا مصطفي(ره) اعلام كرد از من دعوت شده براي تجليل از مقام مرجعيت و بزرگداشت ياد حضرت آيت ا... شهيد آقا مصطفي خميني(ره) فردا جلسه داشته باشم. اين جملات را كه گفت جمعيت منفجر شد. فردا صبح مردم در جلسه شركت كردند و مراسم باشكوهي برگزار شد. نيروهاي شهرباني در محل حاضر شدند و نميخواستند بگذارند برنامه انجام شود ولي سخنراني انجام شد و با برنامهريزي كه شده بود، بعد از سخنراني سريع ايشان را از شهر خارج كردند.
چه برنامه ای ریخته شد و چگونه فضا سازي شد، كه كازرون به عنوان يازده شهر حكومت نظامي شناخته شد؟
برای اين حركتها در سال 56 جلساتي در موازات حركتهاي محرم 55 برنامهريزي شد و به عنوان جلسات «حسينیهي آهنگران» و بعد از آن در «مسجد خواجه علي» ادامه يافت. اين جلسات پرسش و پاسخ هم يكي از كانونهايي بود كه بچههاي جذب شده در گروههاي سير مطالعاتي و تشكيلاتي كه قبلاً صحبتش كرديم، تقويت و تشجيع ميكرد و ابهامات و ايراداتي كه در فكر و انديشهشان بود پاسخ ميگفت و خود به خود اين كار مقدمات زمينههايي بود كه نيروهاي خاص و قوي و شجاع براي پشتيباني و مديريت جريانات انقلاب پرورش یابند و به اين شكل كار زمينهسازي و فضاسازي براي همراهي مردم با انقلاب پايه ريزي شد.
آقاي بخرد؛ آيا اتفاق خاصي در کازرون صورت گرفت كه رژیم به اين نتيجه رسيد كه بايد در شهر ما حكومت نظامي برقرار گردد؟
حكومت نظامي در 17 شهریور سال 57 آغاز شد. حكومت نظامي بر حسب فعاليتها و گزارشهايي كه نيروهاي امنيتي شهرها به ستاد وزارت كشور منتقل ميكردند، برقرار شد. كازرون شهري بود كه در ارديبهشت سه شهيد به انقلاب تقديم كرده بود و سه روز شهر هم از دست نيروهاي نظامي گرفته شده بود و از محرم قبل هم زمينهي اعتراض عمومي و تشجيع مردم هم به وجود آمده بود، ارزيابي كه ستاد امنيت كشور از شهرستانهاي كشور داشت كازرون، عنوان يكي از شهرهاي مشكل دار تعريف شده بود، امكانات ايجاد حكومت نظامي هم در آن داشتند و بعد در كازرون پادگان ارتش مستقر بود که نيروي مناسبي براي اعمال حكومت نظامي بودند از طرف ديگر كازرون بين سه استان فارس و بوشهر و كهكيلويه و بويراحمد قرار داشت و بچههاي كازرون هم با فعالين اين سه استان هم ارتباط فعالي داشتند. اين ارتباط فعال بين اين سه استان و كازرون. كازرون را به عنوان يك شهر حساس درآورده بود به اين خاطر بود كه كازرون را در حوزهي يازده شهر تهديد گر براي رژيم قرار داده بود و آنها هم تصميم گرفتند در اين شهر حكومت نظامي اعلام کنند.
سوابق و پتانسيل ضد رژيمي كازرون، عامل تشديد كنندهاي مثل حادثهاي خاص باعث اين حكومت نظامي نبود؟
اول فعاليتها در كازرون از آن چنان وسعت و گستردگي برخوردار بود كه خود به خود در مقايسه با ساير شهرهاي كشور يك نوع حساسيت و تهديد براي رژيم به حساب می آمد و چون رژيم برآوردش اين بود كه كازرون شهري است كه بالقوه تهديد قوي ميتواند باشد و استانهای مجاورش را ميتواند از خودش متأثر كند، بنابراين گفت اگر اينجا را تضعيف كند، ميتواند بقيه استانها يعني بوشهر، كهكيلويه و بويراحمد و خود فارس را در اختيار بگيرد.
شما هدف اوليه از حمايت و از نهضت امام خميني(ره) را احياي دين اسلام دانستند و تشكيل حكومت اسلامي فرض كرديد. خوب الان جوانان امروز اين سؤال را از شما دارند چرا نتوانستند به آن اهداف اوليه خود برسيد؟ و بعد از 27 سال چقدر توانستيد به اين اهداف خود دست یابید؟
الآن هم كه آقاي احمدي نژاد شعار و باورشان را بيان ميكنند ميبينيم باور ماست و اين فراهم شدن زمينه براي موفقيت است و من پيشرفت بسيار زيادي را در طول اين 27 سال در مسير حاكميت اسلامي و فضا سازي براي نشر اعتقادات اسلامي و شناخت مردم از اسلام ميبينم و معتقدم شرايط خيلي رو به بهبود است و به اهداف انقلاب داريم نزديك ميشويم. اين نيست كه رسيده باشيم، كمال، قابل دستيبابي نيست چرا كه هر مرتبه از كمال، مرتبهي بالاتر از خودش هم دارد بنابراين در مسير دستيابي به هدف هستيم.
آقاي بخرد به عنوان آخرين سؤال چه شد كه گروهي از انقلابيون بعد و يا حتي جمعي قبل از پيروزي از جريان اصلي انقلاب فاصله گرفتند و حتي عدهاي مثل سازمان مجاهدين خلق به ضديت با انقلاب روي آوردند؟ علت اين گسست چه بود؟
اين گسستي كه بين حاميان انقلاب كه قبل از پيروزي متفقاً كار ميكردند و تركيبي بودند از التقاطيون و معتقدين به اسلام ناب علتش شناخت، فكر و انديشه است. ما بحثي داريم كه اگر شناخت انسان درست نباشد ممكن است انسان به انحراف بيفتد و كارهاي غلط كند و راههاي غلط برود اينها شناختشان از راه و هدف امام اشتباه بود و باعث شد راههاي غلط را انتخاب كنند.