بعد از تشیع جاوید مرحمتی با هم دیداری داشتیم. گفت میخواهد با ما به جبهه بیاید. اصرار من برای منصرف کردنش بی فایده بود. گفتم در این شرایط که چیزی به پایان ترم نمانده، وظیفه تو تحصیل و کسب مدارج علمی است. آینده به نیروی متخصص متعهد، نیاز است اما تصمیمش را گرفته بود.
برای مراسم شهدای کربلای ۴ به کازرون رفته بودم. او هم با شنیدن خبر شهادت جاوید مرحمتی خودش را به کازرون رسانده بود. درحالی که چیزی به امتحانات پایان ترم دانشگاه نمانده بود.
بعد از تشیع جاوید مرحمتی با هم دیداری داشتیم. گفت میخواهد با ما به جبهه بیاید. اصرار من برای منصرف کردنش بی فایده بود. گفتم در این شرایط که چیزی به پایان ترم نمانده، وظیفه تو تحصیل و کسب مدارج علمی است. آینده به نیروی متخصص متعهد، نیاز است اما تصمیمش را گرفته بود. او دانشجوی سال سوم مهندسی مکانیک دانشگاه پلی تکنیک تهران بود. سابقه دوستی ما به سالیان پیش از پیروزی انقلاب و شرکت در جلسات مذهبی و مخفی برمیگشت. بعد هم با پیروزی انقلاب، حضور در مسجد آهنگران (امام خمینی فعلی) و تشکیل اولین پایگاه مقاومت در شهر کازرون.
بسیار با هوش و خوش استعداد بود. کنار این دو خصیصه، انضباط و دقت در کارها و مدیریت بر زمان، برایند کارش را بیشتر میکرد.
در کار نظامیگری سرآمد بود. مرتب و منظم بود. زمانی که هیچکس در جبهه به گذاشتن کلاه آهنی بر سر مقید نبود او از کلاه آهنی استفاده میکرد. برای بهدست آوردن یک کلاه آهنی چقدر تلاش کرد تا در ماموریتها از آن استفاده کند. در جبهه بدون لباس نظامی و پوتین و کلاهخود دیده نمیشد.
در دوران سربازی، دیدبانی، خمپاره و نحوه کار با آن را آموزش دیده بود به همین خاطر حضورش در واحد ادوات لشکر ۳۳المهدی منجر به تقویت ادوات شد و حضورش در دو خط پدافندی فاو -ام اقصر و خط پدافندی اروند را رقم زد.
نظافت و پاکیزگی از مهمترین ویژگیهای او بود. این ویژگی زمانی نمود پیدا میکرد که گاهی نبودن یک حمام صحرایی مشکل زا بود. در بازگشت از مرحله اول کربلای ۵ و استقرار در دژ لشکر ۲۵ کربلا، با صندوقهای مهمات حمام موقتی ساخت تا نیروها از آن استفاده کنند.
لطفالله در مرحله دومکربلای ۵ پرواز کرد.