الف: وضعيت زندان:
اوايل خرداد ماه بود كه در يك نيمه شب هولناك و حدود يك ساعت مانده به اذان صبح مأمورين با فرياد و سر و صدا و نهيب و تشر زندانيان را از خواب بيدار كرده و گفتند براي رفتن به دادگاه نظام آماده شويد، بعضيها به تصور اينكه صبح شده نماز را با عجله خواندند اما در حين سوار شدن به اتوبوس تازه صداي اذان بلند شد.
قبل از طلوع آفتاب زندانيان در بيرون شهر به ژاندارمري تحويل دادند كه اين تحويل و تحول براي مأمورين شهرباني موفقيت بزرگي بود و به آن افتخار ميكردند. آن روز تا غروب آفتاب، وقتِ ما-زندانيان- به انگشت نگاري و بازجويي در دادگاه نظام گذشت و همه تحويل زندان عادل آباد رويم، و در طبقه دوم مارا بند 3 جاي دادند و اغلب با چهرههاي خشن و غضبناك با ما روبهرو ميشدند، توصيه شده بود كه هيچ كس با بغل دستي خودش صحبت نكند اما بيچاره آقاي غلامرضا اسماعيلي آهسته پرسيد ساعت چند است؟ كه ناگهان يك سيلي آبدار از دست مأمور دريافت كرد و به اين وسيله به زندانيان فهماندند كه موضوع جدي است. تا چند روزي كه در اين طبقه بوديم دريغ از يك تكه كاغذ يا بريدهاي از يك روزنامه، يك بار كه بچهها از ظرف آشغال يك قطعه روزنامه پيدا كردند مأمورين آن را فوراً از دست آنها گرفته و مانع مطالعه شدند. يك هفته بعد ما همه را حاضر كرده و از شغل و مدرك تحصيلي و موقعيتمان پرسيدند، عدهاي كه ظاهراً كاسب جزء و كارگر بودند يا در ادارات شغل خدماتي داشتند به بند محكومين عادي فرستادند و آنهايي كه تاجر، روحاني، دانشجو، كارمند؛ مهندس و دكتر و امثالهم بودند، در بندي كه مخصوص سياسيون بود جا دادند. به اين ترتيب جاي هر فرد و سلول آنها مشخص و از حالت بلاتكليفي بيرون آمديم. از طرفي در بيرون زندان فعاليتهاي زيادي جهت آزاد شدن افراد خاصي صورت ميگرفت و هر روز اطلاعات جديدي از توصيه و سفارش شخصيتهاي ذي نفوذ به درون زندان ميرسيد و معمولاً اين اخبار توسط ملاقات كنندگان كه صحبت آنها به شدت كنترل ميشد صورت ميگرفت. اما جرم زندانيان بيشتر از اين بود كه با اين گونه توصيه و سفارش، آزاد شوند به همين جهت بعد از حدود بيست روز همه متقاعد شديم كه بايد تا مدتها در زندان بمانيم.
در بند دوم كه زندانيان با محكومين عادي تماس داشتند اوضاع مشكلتر بود و تحمل زندان در چنين شرايطي نوعي شكنجهي روحي بود.
اما در بند 3 اوضاع متفاوت بود در اين بند همانطور كه اشاره شد زندانيان سياسي و سابقه دار نگهداري ميكردند و كساني مانند مهندس طاهري، حاج تقا، سيد مهدي هاشمي معدوم، شيخ علي موحد، و بعضي از روحانيوني كه از قم اعزام و دستگير شده و عدهاي از دانشجويان و امثالهم بودند و چون اين افراد با قوانين زندان بيشتر آشنايي داشتند. برخورد با آنها هم حساب شدهتر و محترمانهتر بود. در اين بند انواع كتابهاي علمي وسياسي و بعضي روزنامههاي دولتي توزيع ميشد و جلسات آموزش قرآن، احكام وتفسير قرآن و نهج البلاغه وجود داشت و مجوز برگزاري نماز جماعت و اذان هم صادر شده بود.
ب: ادامهي تظاهرات ودرگيريها
پس از دستگيريهاي گسترده و سركوب انقلابيون و ايجاد خفقان اوضاع شهر براي مدت كوتاهي به كنترل نيروهاي امنيتي در آمد و در تعقيب و گريزها ، بعضي از انقلابيون فراري را دستگير و روانهي عادلآباد كردند. در چهلمين روز شهادت شهداي كازرون يعني 29 خرداد 57 تلاش زيادي براي برگزاري مراسم در مسجد شهدا به عمل آمد و حتي حجت الاسلام محمد علي انصاري كه آن سخنراني داغ و آتشين را چهل روز قبل ايراد كرده بود مجدداً به كازرون آمد ودر جلو بانك تجارت فعلي در ميدان شهدا مدتي به انتظار ايستاد اما دستور اكيد مقامات براي جلوگيري از برگزاري مراسم مانع از تشكيل جلسهي ختم شهدا گرديد و كسانيكه از اول صبح وارد مسجد شده بودند به تدريج بيرون آمدند و اجازهي ورود به سايرين هم داده نشد لذا مردم پس از خروج از مسجد در خيابان شهدا و كوچههاي اطراف مدتي تظاهرات كرده و شعار دادند اما آن روز اتفاق خاصي نيفتاد.
پس از آن مردم كه از برگزار نشدن مراسم چهلم شهدا خشمگين شده و لحظهاي آرام نميگرفتند با هر بهانهاي به خيابانها ريخته و شعار ميدادند و چون شدت عمل مأمورين مانع تظاهرات بود اغلب در كوچهها تجمع كرده و به طرف مأمورين سنگ پرتاب ميكردند و شبها هم با شعارهاي ا... اكبر و مرگ بر شاه و درود بر خميني خواب را از چشم مأمورين حرام ميكردند.
اين تظاهرات در خيابان هاي انقلاب، حضرتي و فلسطين نمود بيشتري داشت و مرحوم شهيد غلامعلي بهبهاني نژاد در همين روزها و در تاريخ 12 مرداد ماه 1357 با تير مستقيم مأمورين شهرباني به شهادت رسيد كه جسد مطهر اين شهيد عزيز به گلزار بهشت زهرا(س) منتقل و دفن گرديد.
كمي قبل از 17 شهريور جمعي از برادران سعي كردند كه مجلسي در مسجد امامزاده واقع در خيابان حضرتي برگزار كنند و تلاشهايي هم صورت گرفت اما به لحاظ پراكنده شدن نيروهاي فعال كه عدهاي در زندان و عدهاي هم متواري بودند اين امكان ميسر نگرديد، ناچار مراسم كوچكتري در يكي از باغهاي اطراف شهر (باغ حاج ناصر حيدري واقع در صدرآباد) و با حضور حدود 200 نفر از مردم تشكيل شد كه روحاني مبارز حجت الاسلام رضواني در اين جلسه حضور يافت و پس از بحث و تبادل نظر و گزارش اخبار كشور و شهرستانها و ارائهي راهكارهاي ضروري جهت تداوم مبارزه و صرف نهار جلسه پايان يافت.و در موقع مراجعت چند نفر ايشان را تا شيراز مشايعت كردند.
در اين باغ چند نشست كوچكتر هم در همين ايام برگزار شد كه اغلب اشخاص مطرح آن روزها نظير دكتر پيمان، حجت الاسلام عالميان و ديگران حضور پيدا ميكردند.
در هفدهم شهريور ماه حكومت نظامي در 11 شهر كشور برقرار شد كه كازرون يكي از آن شهرها بود. همان شب تانكها و نفربرهاي زرهي و خودروهاي نظامي در حاليكه افسران و درجه داران گروه 22 توپخانه با تجهيزات كامل سوار بر آنها بودند وارد شهر شده و در ميادين و چهارراهها و نقاط مهم مستقر شدند.
اولين اعلاميه حكومت نظامي با امضاي سرگرد ايزدي فرمانده حكومت نظامي خطاب به مردم صادر شد و روز بعد در سطح شهرستان توزيع و ساعات منع رفت و آمد ابلاغ گرديد.
در ورودي شهر مأموران حكومت نظامي راه را بر مردم بسته و با تفتيش ماشينها و كنترل ورود و خروج آنها ظاهراً قصد بازداشت انقلابيون و كشف اعلاميه يا اسلحه را داشتند. و بعد از ساعت 9 شب هم هر كس وارد شهر ميشد دستگير و تا صبح روز بعد نگهداري ميكردند.
از اين تاريخ به بعد مأمورين حكومت نظامي جانشين مأمورين شهرباني شدند و اين بار با خشونت بيشتر و كنترل و سيعتر و به كارگرفتن تعداد زيادي از پرسنل پادگان و استقرار در تمام نقاط شهر سعي داشتند هر طور شده مردم را از ادامهي تظاهرات بازدارنده اما محدوديتهاي ايجاد شده و كنترل رفت و آمدها و دستگيريهاي گسترده هم نتوانست جلو سيل خروشان مردم را بگيرد و تظاهرات در اشكال مختلف ادامه يافت. تكرار چهلم شهدا در 9، 19 و 29 هر ماه و جلوگيري مأمورين حكومت نظامي از برگزاري مجالس ختم شهدا به بهانهي«تجمع بيش از دو نفر ممنوع» تنش بين مردم و آنها را افزايش داده و منجر به جنگ و گريز و بستن خيابانها و ادامهي درگيريها شد.
در اعتراض به حكومت نظامي و كشتاري كه در 17 شهريور در تهران به وقوع پيوست بازار كازرون چند ماه تعطيل شد و مردم همهي كار و زندگيشان شده بود راهپيمايي و تظاهرات و پخش اعلاميههاي حضرت امام كه يكي پس از ديگري منتشر ميشد و مردم را به مبارزه فرا ميخواند.
ج- تظاهرات روز 57/10/9
روز 57/10/9 : كه يكي از مناسبتهاي تكرار چهلم شهدا بودو رژيم از برگزاري هر نوع تجمعي جلوگيري ميكرد، مردم خشمگين با آوردن موانع فيزيكي مانند تيرآهن و بدنهي كاميون يا ماشينهاي اوراقي و سنگهاي بزرگ به وسط خيابان راهبندان ايجاد كرده و شروع به تظاهرات ميكردند مأمورين هم با لودر راه را باز كرده يا با تانكهاي شنيدار از روي موانع عبور كرده و به طرف مردم هجوم ميبردند. مأمورين در اين روز علاوه بر تانكها و خودروها در پشت بام منازل سازماني خيابان حضرتي كه متعلق به رئيس شهرباني و بعضي وابستگان رژيم بود سنگر گرفته و به سوي مردم تيراندازي ميكردند و با گلولههاي جنگي مردم را به رگبار ميبستند.
من یک جوان 25ساله هستم .شجاعت شمادرانروزها رامیستایم وازشماقدردانی میکنم